• داستان/ کهکشان بی‌راه و بی‌شیر - قسمت 26

    مریم انگار حرف‌های مادرش را نمی‌شنید و فقط در ذهنش جملات را می‌چید که چطور باید سر صحبت فرزندخوانده خانم اکبری را باز کند. همینطور که موهایش را به طرف بالای سرش می‌برد تا با یک کش بیخ سرش سرازیرشان کند، گفت...

تعداد اخبار امروز :