نقش معلم در سلامت روان دانش آموزان
واژه بهداشت و سلامتی همیشه فکر آدمی را در طول تاریخ به خود مشغول کرده است. تدوین برنامههای تربیتی_ بهداشتی برای حفظ سلامتی و مطالعه، جلوگیری و درمان بیماریها نمونهای از این اقدامات بشری است. بهداشت در یک تقسیم کلی به دو نوع «بهداشت جسمی» و «بهداشت روانی» تقسیم میشود. اکثر معلمان با بهداشت جسمانی شاگردان آشنا هستند. اول هر هفته مربی بهداشت کوتاهی ناخن، تمیزی مو و پاکیزگی لباس دانش آموزان را چک میکند؛ اما آیا تاکنون به عنوان معلمی که به مرتب بودن ظاهر شاگردانتان اهمیت میدادید، سلامت روان آنان را نیز در نظر گرفتهاید؟ آیا تاکنون اندیشیدهاید که بهداشت روان تأثیر بسزایی در بهداشت جسمانی دارد؟ اصلاً تعریف بهداشت روانی چیست؟
فلسفه تعلیم و تربیت عصر ما با سالهای گذشته متفاوت است. به این معنی هدف آموزش و پرورش تنها تعلیم دروس و دیگر مطالب فکری نیست، بلکه پرورش جسم و روان به طور کلی، منظور نظر است. برآوردن احتیاجات جسمانی و اجتماعی روانی کودک قسمت عمدهای از تربیت او را شامل میشود که از عوامل بسیار مهم پرورش کودک است. اگر چه تربیت جسمانی کودک در مدارس از سالها پیش مقررشده و امکاناتی در مدارس فراهم آمده، ولی موضوع سلامت فکر اطفال هنوز به شکل صحیح مورد توجه و قبول مدرسه قرار نگرفته و بر اساس این غفلت درباره بهداشت روانی کودک، مدرسه به طور غیرمستقیم در پیشرفت و ازدیاد اختلالات روانی کودکان موثر واقع شده است.باید بپذیریم مسئولیت اولیای مدرسه به پرورش قوای عقلانی و آشنا کردن دانشآموزان به ارزشهای شناختی، اجتماعی و اخلاقی خلاصه نمیشود، بلکه اینان مسئول تغییر و اصلاح رفتارهای ناسازگار و تأمین بلوغ فکری و سلامت روانی کودکان و نوجوانان نیز هستند.همچنین توجه مربیان و والدین به این پدیده روانی اجتماعی نه تنها زمینه مساعدی برای شکوفایی استعدادهای نهفته کودکان و نوجوانان را فراهم میآورد، بلکه در بهبود سلامت روانی آنها نیز موثر خواهد بود.
تاثیر معلم در تربیت دانش آموز بر هیچ کس پوشیده نیست ، تماس نزدیک بین معلم و دانش آموز و نفوذی که معلم بر دانش آموز دارد نقش مهمی در علامت فکری و روانی ایشان ایفا می کند و ممکن است به شیوه های گوناگون مثل تقلید الگوسازی و گاهی اوقات همانندسازی بروزکند . معلم باید علاوه بر نقش تربیتی و پرورشی که در مدارس انجام می دهد الگودهی را به عنوان یک ابزار تربیتی مورد استفاده قرار دهد .
معلم به دقت ، تفکر دانش آموزان را تحت نظر قرار می دهد در مواقع مناسب توجه آنان را به کل هستی و مبدا خلقت جلب نماید و همچنین با رفتار خود ارزش ها را در دانش آموزان درونی سازد.روانشناسان و مربیان تعلیم و تربیت معلم را مرجع واقعیت برای کودک می دانند ، در این حیطه از آنان انتظار می رود رفتار فعالیت های معمولی خویش را براساس اصول و ضوابط سلامت روان مورد آزمون و ارزشیابی قرار دهند و با آزمون نگرش ها و احساسات ، ارزشها و رفتار خویش از سویی و مشاهده ی کودکان و تعبیر و تفسیر رفتار آنان و کشف مشکلاتشان می توانند موفقیت های آموزشی را در جهت مثبت ، پیشگیری و یادرمانی از نو سازمان دهند. شناخت توانائیها ، نیازها ، ناسازگاریها و ویژگیهای رفتار و خصوصیات روانی کودکان و نوجوانان از اهمیت ویژه ای برخوردار است . این شناخت باعث درک کودکان می شود و همچنین زمینه ای برای برنامه ریزی و به کار بردن امکانات آموزشی و پرورشی می شود ، مادامی که کودکان نتوانند تحمل کردن مدرسه را یاد بگیرند کوشش در زمینه ی یادگیری آنان بی ثمر خواهد بود . کودکان آسیب پذیر از لحاظ عاطفی را نمی توان مجبور به شرکت در فعالیتهای مدرسه کرد مگر آن که بتوانند معلم و مدرسه را بپذیرند و به آن اطمینان و اعتماد کنند ، فشار بر چنین کودکانی تنها براساس تهدید در آنان می افزاید و این افزایش به نوبه ی خود اضطراب نفرت و اشکال مختلف رفتار منفی گرایانه را در آنان تشدید می کند.
نقش الگویی معلم و نفوذی که او در انضباط دادن به رفتارهای دانشآموزان دارد، بر همگان روشن است. اگر آموزگار از ویژگی الگو دهی خوبی برخوردار باشد میتواند تأثیرات عمیقی در رشد شخصیت و بهداشت روانی دانشآموزان باقی بگذارد. معلم نباید تمام تلاش خود را صرف این نماید که بچهها بهترین نمره را کسب کنند، بلکه باید بکوشد به هر فرد اندازه توانایی او مسئولیت دهد و حتیالامکان در پرورش فکر و روان دانش آموز بکوشد.
معلمی که در ارتباط به شخصیت و نیازهای کودکان توجه کافی داشته باشد و کارها را بر اساس استعداد و تمایلات میان شاگردان تقسیم کند، نقش بهتری را در بهداشت روانی آنان ایفا خواهد کرد. روانشناسی (کارل راجرز) نگرش آزادمنشانه در کلاس را پیشنهاد میکند. به بیان دیگر معلم باید کودک را بپذیرد، هرچند نمیتواند رفتار او را بپذیرد؛ به کودک باید احترام بگذارد و با توجه به تواناییهایش به او ارج نهد. آموزگار نباید کوشش خویش را صرف حکمرانی بر کودک کند، بلکه باید سعی در جهت دادن اعمال کودک به سوی پیشرفت موفقیتآمیز و سازگاری هر چه بیشتر وی نماید. معلم باید قادر به بیان و ابراز احساسات خویش باشد تا دانش آموز بتواند او را به عنوان فردی قابل اعتماد ببیند.
چنین معلمی همچنان که درصدد ایجاد تغییر مطلوب در رفتار کودک است، هرگز برای وی تهدیدآمیز نیست. اگر مربی بتواند به شاگرد تفهیم کند که سعی دارد به او کمک کند به نتایج مطلوبی دست مییابد. مهمترین شرط معلم خوب از لحاظ بهداشت روانی این است که با کمال صمیمیت و خلوص نیت، کودکان را دوست بدارد و از رفتار آنان آزرده نشود؛ بلکه با صبر، حوصله و خوشرویی به عمق مشکلات دانش آموزان پی ببرد و در حل این مسائل تا حد ممکن بکوشد. بنابراین کودکان در مدرسه میآموزند با زندگی آن چنان که هست مواجه شوند، میآموزند خود را با آداب، رسوم و ارزشهای موجود جامعه منطبق سازند و به نیازهای دیگران توجه داشته باشند
سعی ما در دبستان دخترانه ایران فردا بر این اساس بوده است که مربیان قبل از هر گونه تدریس ابتدا ارتباط خوبی با دانش اموزان برقرار کنند و با رفتار خود ارزش ها را در دانش آموزان درونی سازند. همان گونه که می دانیم کودکان بینندگان خوبی هستند نه شنوندگان خوب .مربیان ما سعی دارند که یار غار دانش آموزان باشند تا طبق روحیات آنان بتوانند تاثیر مثبت بر تربیت و شخصیت امید های آینده بگذارند.
ارسال نظر