مسیح مهاجری، مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی نوشت: «عوارض ویروس کرونا فراوان است و فراوان‌تر از عوارض، اظهار نظر‌های عجیب و غریب درباره این عوارض است. از عجایب روزگار ما این است که وقتی حادثه‌ای رخ می‌دهد، نظر دادن درباره مسائلی که هیچ ربطی به آن حادثه ندارند، بیش از اظهار نظر درباره خود آن است. از این عجیب‌تر آن که همه صاحب‌نظر می‌شوند و هر چه به ذهنشان برسد، می‌گویند.

جالب است که موضوع حادثه هر قدر ناشناخته‌تر باشد، اظهار نظر‌ها هم بیشتر می‌شود. علت این است که اولاً بسیاری از مردم مایل هستند درباره آن موضوع ناشناخته اطلاعاتی به دست بیاورند و ثانیاً اظهارنظرکنندگان هم نگران حرف‌های بی‌پایه و اساس خود نیستند، زیرا می‌دانند کسی نمی‌تواند به این زودی‌ها مچ آنها را بگیرد که چرا چیزی را که نمی‌دانی می‌گویی. این افراد، بر مبنای ضرب‌المثل «سنگ مفت، گنجشک مفت» عمل می‌کنند و اهمیتی به پیامد‌های این روش غیر علمی خود نمی‌دهند.

بیماری عالَم‌گیر کرونا که تاکنون ۲۱۰ کشور را در قاره‌های مختلف جهان درنوردیده، در عصر ما بدشانس‌ترین حادثه از نظر تهاجم اظهارنظر‌های غیر مرتبط است. درباره بیماری، فقط پزشکان آن هم پزشکان متخصص در همان بیماری حق اظهار نظر دارند. دیگران باید صبر کنند تا ابعاد بیماری و عوارض گوناگون آن مشخص شوند و سپس در صورتی که ضرورت ایجاب کند یا از آنها سؤال شود، فقط در چارچوب همان ضرورت و جواب همان سؤال و البته بعد از حصول اطمینان کامل حرفی بزنند. متأسفانه کرونا از همان اولین روز‌های ظهور، گرفتار اظهار نظر‌های سیاسی شد. بعد، نوبت به اظهار نظر دینی رسید. بعد از رجال دین، جامعه‌شناسان وارد صحنه شدند. فلاسفه هم نوبت گرفتند و با دستپاچگی به صحنه آمدند. اقتصاددان‌ها هم سر رسیدند و بعد از آنها پیشگو‌ها در صف قرار گرفتند...

بدشانسی کرونا بیشتر از اینجا بود که در شرایط رواج فضای مجازی متولد شد و چون در این رسانه گسترده به پهنای سرتاسر جهان، دایه‌های مهربان‌تر از مادر فراوان وجود دارند، از همان دوران پیچیده در قنداق بودن، انواع و اقسام لباس‌ها که عموماً به تن او گشاد بودند برایش دوخته شد. یکی گفت: کار، کار چین است. آن دیگری گفت: دست آمریکا در کار است. سومی گفت: این مأمور خداست. چهارمی گفت: از علائم ظهور است. پنجمی گفت: غضب طبیعت است. ششمی گفت: کرونا آینده بشریت را تغییر می‌دهد و دنیای پساکرونا دنیای دیگری خواهد بود... .

در این میان، کسی پیدا نشد بگوید یک ویروس منحوس چگونه می‌تواند مأمور خدا باشد؟ کسی نپرسید چه نسبتی میان یک بیماری با موضوع ظهور امام زمان علیه‌السلام وجود دارد؟ کسی نگفت اگر عالم‌گیر شدن یک بیماری و جان باختن‌های میلیونی انسان‌ها از علائم ظهور است پس چرا آن همه طاعون و وبا و آنفلوآنزا با بیش از ۵۰ میلیون کشته که قبل از این به سراغ ملت‌ها آمدند باعث ظهور نشدند؟ چه کسی می‌تواند ادعا کند بعد از پایان دوران کرونا آدم‌ها دست از خیانت و نزاع و فساد و قتل و جنگ و سلطه‌گری و قدرت‌طلبی برمی‌دارند؟ چه کسی می‌تواند اطمینان بدهد کرونا خوی برتری‌طلبی انسان‌ها را تغییر می‌دهد و دنیا گلستان می‌شود؟

انسان، همان موجودی است که وقتی گرفتار طوفان دریا و تلاطم هوا و شدائد زمین می‌شود به خدا روی می‌آورد و به محض این که نجات پیدا می‌کند از خدا غافل می‌شود. کرونا که برود، آمریکا باز هم آمریکاست، صهیونیست‌ها باز هم نژادپرست خواهند بود، داعش باز هم داعش است، دعوا‌های جناحی ما هم پابرجا خواهد بود و انحصارطلبی‌ها و اقتدارگرایی‌ها و جنگ قدرت را باز هم خواهیم داشت.

از میان تمام اظهار نظرهایی که در اینجا و آنجا درباره کرونا شده فقط یکی درست است و آن حرفی است که «یورگن هابرماس» فیلسوف ۹۰ ساله آلمانی زده و گفته «کرونا، نادانی ما را به رخ کشیده است.» مطلب مشابهی هم به ابوعلی سینا نسبت داده می‌شود که در اوائل قرن پنجم هجری گفت:

تا بدانجا رسید دانش من

که بدانم همی که نادانم

حالا که به قول ابوعلی‌سینا فهمیده‌ایم که حتی ۹ قرن بعد از وفات او و در شرایطی که در اوج پیشرفت علم قرار داریم هم هنوز نادانیم و به قول «هابرماس» «کرونا، نادانی ما را به رخ ما کشیده است»، از اظهار فضل درباره کرونا و دنیای پساکرونا بپرهیزیم و هر چه در توان داریم برای سرِ پا نگهداشتن خانواده‌هایی که کرونا روزگار معیشتی آنها را به خاک سیاه نشانده، به کار بگیریم. این، درست‌ترین کار است.»