مسعود پیرهادی
آخرالزمان و تکالیف طاقتفرسا
ما در قریببهاتفاق مواقع با اصل وقایع مواجه نیستیم بلکه با روایات و خبرها از رخدادها روبهرو میشویم. حتی فیلم و صوت و عکس از یک واقعه نیز نمیتواند همه آنچه اتفاق افتاده را منتقل کند؛ با این حساب در آخرالزمان و بلاها و فتنههای پیدرپی، تکلیف چیست؟ آیا باید نسبت به رخدادها بیتفاوت عبور کنیم یا وظیفه دیگری داریم؟ در اینباره گفتنیهایی هست:
یک. افراط و تفریط، رفتار جاهلانه است؛ اگر بخواهیم عالمانه گام برداریم باید راه میانه را برگزینیم. نه هرآنچه به ما میرسد، راست است و نه همه آن چیزی که میشنویم، دروغ؛ اما به فرموده مولای متقیان علیهالسلام، یکی از مراتب دروغگویی، نقل و بازنشر هر چیزی است که شنیدهایم. «لَا تُحَدِّثِ النَّاسَ بِکُلِّ مَا سَمِعْتَ بِهِ، فَکَفَى بِذَلِکَ کَذِباً؛ وَ لَا تَرُدَّ عَلَى النَّاسِ کُلَّ مَا حَدَّثُوکَ بِهِ، فَکَفَى بِذَلِکَ جَهْلًا؛ هر چه شنیدی باز گو مکن، که نشانه دروغگویی است، و هر خبری را دروغ مپندار، که نشانه نادانی است» اما علیالحساب، مسئولان باید در روایتسازی صحیح، شتاب کنند و مردم باید در نقل روایتها با طمأنینه و صبوری بیشتری اقدام کنند؛ که البته متأسفانه برعکس شده است!
دو. تا اینجا بنا شد هر چه شنیدیم نقل نکنیم و هر خبری را هم دروغ نپنداریم؛ اما در آیه ششم سوره مبارکه حجرات، یک انذار مهم ذکر شده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ؛ ای کسانیکه ایمان آوردهاید، اگر فاسقی برای شما خبری آورد بررسی و تحقیق کنید تا مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب رسانید، آنگاه از آنچه بر سرشان آوردهاید پشیمان شوید.» چهکسی شک دارد که امثال بیبیسی و ایراناینترنشنال، دلسوز ایران و ایرانی نیستند؟ و اصلا چرا باید نگران ایران باشند؟ جا و مکانشان را ایران داده یا حقوق و دستمزدشان با ایران است؟ انگلیس و سعودی چرا باید برای اطلاعرسانی به مردم ایران، خرج کنند؟ مگر نه این است که علنی با ایران در جای جای تاریخ، دشمنی کردهاند؟ اگر خبرگوی فاسق را بخواهیم تمثل کنیم چه مجموعهای بهتر و گویاتر از بی بیسی و ایراناینترنشنال؟
سه. از تنقیح مناط تحریم کتب ضاله، میتوان استنباط کرد که قرارگرفتن در معرض پیامهای گمراهکننده که امروزه در رسانهها و اشخاص معاند با اسلام تجلی یافته، دارای اشکال است؛ عقل، حکم بر کندن ریشه فساد دارد و کتب ضاله و بهطور کلی هر پیام گمراهکننده از مصادیق و مواد فسادند؛ پس کندن این ریشه به حکم عقل، لازم و با انضمام قاعده ملازمه، به حکم شرع، واجب است. بنابراین بر ماست که به دستور فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی طَعامِهِ؛ ببینیم که خوراک جسم و روح خود را از چه کسی میگیریم و نسبت به منشأ آن حساس بوده و چهبسا با وسواس انتخاب کنیم.
چهار. تاریخ ثابت کرده که تغییر جای شهید و جلاد، هم شدنی است و هم خیلی سخت نیست! وقایع صدر اسلام برای هر نوجوان یا جوان کمتجربه شاید عجیب به نظر برسد؛ که مثلا بارها و بارها در مواقف مختلف، پیامبر اکرم صلواتاللهعلیهوآله بر ولایت و وصایت امیرالمؤمنین علیهالسلام تأکید کردند اما تنها پس از چند روز، ورق برگشت و به دختر پیامبر و وصی ایشان، ظلمهایی روا کردند که هر انسان آزادهای را مبهوت می کند. قریب به
۸۰ سال امیرالمؤمنین علیهالسلام را بهواسطه روایتسازی دشمنان، لعن و سب میکردند و بسیاری با آن همراهی مینمودند. حرف از جمهوری اسلامی و اشخاص آن که دارای خطا و اشتباهاند، نیست؛ صحبت از علی علیهالسلام است. پس باید بدانیم که روایت فتنهانگیز، بهغایت مؤثر است؛ تاآنجا که خورشید وجود معصوم را هم در چشمان مردم بیخبر، تار نشان میدهد. امروز که عِده و عُده دستگاه دشمن، قویتر، منسجمتر، حرفهایتر و زمین بازی او و یارانش وسیعتر است، کار هر کسی که بخواهد به حق، متمسک شود، بینهایت دشوار است. در این برهه، صرفا باید به قطعیات، چنگ زد و از مشکوکات به یقینیات پناه برد تا بلکه خدا رحم کند و معرفت و تبعیت از حق را نصیب گرداند.
ارسال نظر