جواد شاملو
قلب ایران
یک: تار عنکبوت یک شبکه است؛ شبکهای منسجم از تارهای نازک که در برخی موارد عنکبوت در مرکز آن، ساکت و خموش و باشکوهی بهخصوص جای میگیرد. قلب و رگهای آدمی نیز یک شبکه است. شبکهای تودرتو که از قلب به همه نقاط بدن میرسد و با هر تپش قلب خون تازه در آن دمیده میشود. یک هتاک بیفرهنگ هنر نشناس، امام رأفت و مهربانی را مرکز یک شبکه از تارعنکبوت تصویر کرده؛ اما حقیقت آن است که تمام کوچهها و خیابانهای ایران رگهاییاند که دل ایرانیان را به یگانه قلب ایران وصل میکنند. قلبی که ملقب به رأفت است و هر دم امید و نور و عشق را به سرتاسر ایران میدمد. ایران منظومه است و شمسالشموس مرکز آن؛ ایران غزل است و امام رضا شاهبیت. ایران انگشتری است و امام هشتم عقیق شرف. وقتی از این حقایق بیاطلاع باشی و به حریم محترم اعتقاد مردمت اهانت کنی، تعجب میکنی از اتحاد و اجماعی که علیهت شکل میگیرد. در روزهایی که دوقطبیهای کاذب بین مردم آتش بحثوجدل افروخته بود، محبت علیبنموسیالرضا صداها را یکی کرد.
دو: کسی که به اعتقاد پاک، مبرهن، مستحکم، همهگیر و کهن مردم خود بیپروا اهانت میکند؛ از هیچ مفهومی بهاندازه هنر دور نیست. هنر احساسی است که از همزیستی مهربانانه، همدلانه، دلسوزانه و برادرانه هنرمند با مردم جامعه پدید میآید. کسی که انسانهای پیرامونش دلزده و منزجر باشد، هرگز نمیتواند به احساس زیبایی نابی که آفرینش هنری را در پی دارد دست یابد. این احساس، ثمره مردمدوستی است. هنرمندان بااینکه همواره ایرادات جامعه خود را موردنقد قرار میدهند؛ اما دلبستهترین افراد به جامعه هستند. در غیر این حالت یک هنرمند هرگز نمیتواند دم از رسالت اجتماعی بزند. این نکتهای است که در مورد پیامبران الهی نیز صادق است. پیامبر یک قوم فردی است که با افراد آن قوم همدم و مأنوس است. قرآن در آیه هشتاد و پنج سوره مبارکه اعراف میفرماید: « وَإِلَىٰ مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَیْرُهُ…» مفسران در توضیح کلمه «أخاهم» میگویند این واژه ناظر بر صمیمیت و رفاقت حضرت شعیب با مردم قوم خویش است.
سه: ما در مواجهه با هنر جشنواره زده، با آثاری طرفیم که رنگ و بویی از فرهنگ ایران ندارند و گویی از اساس برای مخاطب ایرانی ساخته نشدهاند.
این در حالی است که بزرگترین آثار هنری جهان، پر ارجاعترین آثار به فرهنگهای مبداء خود هستند؛ چنانکه تنها مردم اهل همان فرهنگ و جغرافیا میتوانند بهتمامی مقصود و منظور هنرمند دسترسی داشته باشند. ما وقتی شعر حافظ را میبینیم گویی با اثرانگشت فرهنگ ایران طرفیم؛ آیینهتمامنمای هویت ایرانی. اما اثری که تماما بر ضد فرهنگ مبداء سازنده خود باشد؛ مطلقا هنری نیست.
چهار: حنای جشنوارههای خارجی با «کن » امسال بیشازپیش برای مردم بیرنگ شد. جشنوارهای از حواشی که در آن هم عرف هم وطن و هم اعتقاد ایرانی به فروش رفت. همچنین با جایزهای طرفیم که صرفا به دلیل ظلم ومشقتی که یک بازیگر در گذشته متحمل شده به او رسیده؛ جایزهای که حقیرتر از آن است که حتی سیاسی باشد.
ارسال نظر