جایگاه مهربانی در اسلام
بـجـاست، قبل از آنکه به بیان جایگاه مهربانی در اسلام و ارزشی که این آئین مقدّس برای آن قائل است بپردازیم، نگاهی به دنیای پرزرق و برق و بظاهر متمدّن غرب بیندازیم و ره آورد بیگانگی آنان از اخلاق و معنویت را به بهانه رشد صنعت و تکنیک ارزیابی کنیم.
متاءسفانه امروزه در کشورهای غربی برغم پیشرفتهای علمی و صنعتی خبری از عواطف انسانی نـیـسـت و فـقـر عـاطـفـی مـوجود، بحران معنوی بزرگی را پدید آورده و زندگی را با چهره ای مـاشـیـنـی از فـروغ مـهـربـانـی و مـحـبـّت عـاری سـاخـتـه و بـه شـکـلی خـشـک و بـی روح تـبـدیـل کـرده است.انسان در این جوامع خود را در میان انبوهی از ماشین، تنها حسّ می کند. نتیجه ایـن تـنـهـایـی، دلتـنـگـی و عـدم احساس تعلّق به غیر در انسان غربی، افزایش روزافزون خـشـونـت، قـسـاوت و گـسـتـرش جـرم و جـنـایـت در ایـن کـشـورهـاسـت. شـایـد نـقـل جـمـلاتی از یک نویسنده مشهور غربی بتواند، دورنمایی از زندگی تاریک و بی فروغ مردم غرب را در دنیای مدرنِ تکنیک و صنعت به ما ارائه دهد. او می نویسد:
(در سـراسـر کشورهای مرفّه، فریاد عجز و لابه ای آشنا به گوش می رسد: میزان خودکشی نـوجـوانـان رو بـه افـزایـش اسـت. الکـلیسم بیداد می کند، افسردگی روانی همه گیر شده، بـربـریـّت و جـنـایـت مـد روز شـده، . ... مـددکـاری اجـتماعی و بهداشت روانی در همه جا رو به گـسـتـرش اسـت. ... روان شـناسی از مؤسّسه ملّی آمریکا ادّعا می کند (روان پریشی. ..جامعه آمـریکا را که آشفته، پریشان، متفرّق و نگران است فرا گرفته. ) زندگی روزمرّه به طرز افتضاح آمیزی کیفیت خود را از دست داده است. اعصاب همه خُرد و داغان است. دست به یقه شدن و تـیـرانـدازی در مـتـرو یـا صـفـهـای بـنـزیـن، نـشـانـگـر ایـن واقـعـیـت اسـت کـه کـنـترل اعصاب از دست افراد خارج شده و میلیونها نفر از مردم به آخرین حدّ ظرفیتشان رسیده انـد.... در عـیـن حـال، مـیـلیـونـهـا نـفـر دیـوانـه وار در جـسـتـجـوی هـویـّتـی بـرای خود یا به دنـبـال درمـان مـعجزهآسایی هستند که شخصیتشان را مجدّداً وحدت بخشد و بتواند بین آنان الفتی فراهم آورد.
بـا تـصـوّری کـه از جـایـگـاه مـهـربـانی در جهان غرب یافتیم، اینک دیدگاه اسلام را در مورد مـهـربانی به بررسی می نشینیم. از دیدگاه اسلام، مهربانی و محبّت در حقیقت، مایه قوام و بـرپـایـی جـامـعـه انـسـانـی اسـت. و بـه مـنـزله مـلاط و چـسـبـی اسـت کـه مـصـالح سـاختمانی تشکیل دهنده اجتماع بشری را به هم پیوند می زند.
همان گونه که نبودن ملاط یا سُستی آن موجب فرو ریختن ساختمان می شود، نبود مهربانی نیز نظام اجتماع بشری را متلاشی می کند و زیباییهای زندگی را به کلام انسان تلخ و بی معنا می سازد.
آن کـس کـه انـسـان را بـرای زنـدگـی اجـتـمـاعی آفریده، احساس نیاز به این پیوند و رابطه ضـروری را نـیز در نهاد او به امانت نهاده است. او هم خود رحمان، رحیم، ودود، رؤ وف و عطوف است و هم بندگانش را بر این سرشت آفریده است.
خـدای مـهـربـان، بـنـدگـانـش را بـه مـهـربانی و مهرورزی تشویق می کند و مهرورزان را جزو اصـحـاب مـیـمـنـه (کـسـانـی کـه نـامـه عـملشان، به دست راستشان داده خواهد شد یا کسانی که وجودشان سرشار از یمن و برکت برای خودشان و دیگران است ) معرفی کرده و می فرماید:
(ثـُمَّ کـانَ مـِنَ الَّذیـنَ امـَنـوُا وَ تـَواصـَوْا بـِالصَّبـْرِ وَ تـَواصـَوْا بـِالْمـَرْحـَمـَةَِ اوُلئِک اَصـْحـابُ الْمَیمَنَةِ)
سـپـس از کـسـانـی بـاشد که ایمان آورده و یکدیگر را به صبر و استقامت و مهربانی و عطوفت توصیه می کنند. اینان اصحاب یمین هستند.
رسـول گـرامـی اسـلام (ص ) نـیـز استحکام پیوند مودّت و مهربانی مؤ منان با یکدیگر را چنین توصیف می کند:
(اِنَّمـَا الْمـُؤْمِنُونَ فی تَراحُمِهِمْ وَ تَعاطُفِهِمَْ بِمَنْزَلَةِ الْجَسَدِ الْواحِدِ اِذَااشْتَکی عُضْوٌ مِنْهُ تَداعی لَهُ سایرُ الْجَسَدِ بِالْحُمّی وَ السَّهَرِ)
مـؤ مـنـان، در مـقـام مهربانی و عطوفت نسبت به یکدیگر همانند یک پیکرند. وقتی عضوی از این گروه بیمار شود، سایر اعضا در تبداری و شب بیداری با او همراهی می کنند.
حـضـرت عـلی عـلیـه السـلام، در هـنگام انتصاب مالک اشتر به عنوان والی مصر، در بخشی از عهدنامه مفصّل و آموزنده خود، خطاب به وی چنین می فرماید:
(... وَ اَشـْعـِرْ قـَلْبـَک الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیةِ وَ الَْمحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لا تَکونَنَّ عَلَیهِمْ سَبُعا ضـارِیـاً تـَغـْتـَنـِمُ اَکـْلُهـُمْ فـَاِنَّهـُمْ صـِنـْفـانِ: اِمّا اَخٌ لَک فِی الدِّینِ وَ اِمّا نَظیرٌ لَک فِی الْخَلْقِ. ..)
دلت را بـرای مـردم کـانـون مـهـر و مـحـبّت ساز و آنان را دوست بدار و مبادا بر آنان درنده خوی شـوی و خوردن آنان را برخود غنیمت شمری، چرا که آنان دو دسته اند یا برادر دینی تواند و یا نظیر تو در آفرینشند.
استاد شهید، آیة الله مطهری در ذیل این قسمت از عهدنامه مالک چنین می نویسد:
قـلب زمـامـدار، بـایستی کانون مهر و محبت باشد، نسبت به ملت، قدرت و زور کافی نیست. با قـدرت و زور مـی تـوان مردم را گوسفندوار راند، ولی نمی توان نیروهای نهفته آنان را بیدار کرد و به کار انداخت، نه تنها قدرت و زور کافی نیست، عدالت هم اگر خشک اجرا شود کافی نـیـست، بلکه زمامدار همچون پدری مهربان باید قلبا مردم را دوست بدارد و نسبت به آنان مهر بورزد. و نیز بایستی دارای شخصیتی جاذبه دار و ارادت آفرین باشد تا بتواند اراده آنان و همت آنان و نیروی عظیم انسانی آنان را در پیشبرد هدف مقدس خود به خدمت بگیرد.
ایـنـک داوری مـنـصـف و بـی غـرض لازم اسـت، تـا سـیـمـایـی را کـه از افـول سـتاره مهربانی و انسان دوستی در دنیای غرب ترسیم کردیم، با جملات بالا که شمّه ای از آرمـانـهـای انـسـان دوسـتـانـه رهبران بزرگوار اسلام است کنار هم بگذارد و میان آنها به قـضـاوت نـشـیـنـد، تا پرده از شعارهای دروغین مدّعیان دفاع از حقوق بشر و حتّی حقوق حیوانات بردارد. امام صادق علیه السلام چنین سفارش می کند:
(تَواصَلُوا وَ تَبارُّوا وَ تَراحَمُوا وَ تَعاطَفُوا)
به یکدیگر متصل شوید و پیوند محبت را محکم کنید و به هم نیکی نمایید و نسبت به هم مهربان و عطوف باشید.
پیامبران خدا نیز ابتدا با محبت و مهربانی مردم را شیفته رفتار و کردار خود کرده، آن گاه به هـدایـت آنـان مـی پـرداخـتـنـد، بـر این اساس، آنان علاوه بر داشتن عصمت و تقوا، مهربانترین و پـرعـاطفه ترین فرد زمان خود بودند و همین عاطفه و مهر بیش از حد سبب می شد تا بسیاری از مردم به آنان بگروند.
درس معلّم ار بود زمزمه محبّتی
جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را
ارسال نظر