در این مطلب اطلاعاتی درباره زندگی مشترک و دلیل کم شدن علاقه همسران پس از ازدواج، علت کم شدن علاقه به همسر، نشانههای از بین رفتن عشق در زندگی مشترک و راهکارهایی برای برگشت به دوران عاشقانه زندگی میخوانید.
وقتی عاشق میشوید، گویی روی ابرها قدم برمیدارید. اما این احساسات عاشقانه تا ابد دوام ندارند. در بهترین حالت، بهتدریج به سمت یک تعهد بادوام فروکش میکنند، اما در بدترین حالت، عشق بهکلی از میانتان رخت برمیبندد.
اگر بخواهیم طبق آمار طلاق قضاوت کنیم، ازدسترفتن احساسات عاشقانه پدیدهای بسیار فراگیر است. طبق آمار مرکز آمار کانادا، در سال ۲۰۱۱، حدود یکپنجم افرادی که در اواخر دههی ششم زندگیشان بودند یا طلاق گرفتند یا جدا شدند. سرشماری سال ۲۰۰۶ نیز نشان میدهد که از هر ۱۰ ازدواج اول در کانادا چهار ازدواج به طلاق منجر شده است. اوضاع درمورد ازدواجهای دوم و سوم نیز به همین منوال است.
رابطهها بهدلایل مختلفی به پایان میرسند، و معمولاً، در آخر کار، یکی از زوجین یا هر دو نفر میفهمند که عشقشان به دیگری بهپایان رسیده است.
متخصص ازدواج و رواندرمانگر زوجها، نیکول مککنس، میگوید: «برای اینکه عشق همچنان برقرار بماند، باید کارهایی کرد و اگر این کارها را انجام ندهید، دوران رومانتیکبازی هم تمام میشود.»
«کارهایی» که باید انجام داد شامل مجموعهای از چیزها میشود، از جمله گفتگو، و تعهد به ایجاد تغییر در خود. این کار کار سختی است، اما غیرممکن نیست.
اگر از این میترسید که عشق خودتان یا همسرتان به پایان برسد، به این نشانههای عمومی پایان عشق دقت کنید:
۱. میل جنسی به همسر کاهش پیدا میکند
مککنس میگوید نداشتن رابطهی جنسی خودش بهتنهایی نشانه نیست. بسیاری از زوجها هستند که رابطه ندارند، اما نه بهخاطر اینکه تمایلی به آن ندارند.
«اگر رابطه ندارید تنها بهاینخاطر که مشغولیتهایتان زیاد است و مجبورید یا به بچهها برسید یا سر کار بمانید، یا اگر در موقعیتی هستید که رابطه آسان نیست، مثلاً مجبورید مدتی را در خانهی پدرشوهر یا پدرزنتان سر کنید، در چنین حالتهایی رابطهنداشتن عادی است. اما اگر مدتی است که رابطه ندارید و از این جهت احساس ناراحتی هم نمیکنید، خطر در نزدیکیتان است.»
عشق ربط مستقیمی به صمیمیت و وابستگی دارد. اگر دیگر تمایلی به همسر خود نداشته باشید (یا همسرتان تمایلی به شما نداشته باشد)، یعنی که پیوند عاطفی میانتان از بین رفته است.
متخصص روابط زناشویی، آپریل ماسینی، میگوید: «رابطهی جنسی بسیار مهم است، نه فقط به این خاطر که جزئی از رابطهی زناشویی سالم است، بلکه به این خاطر که پیوند زوجین را به هم مستحکم میکند.»
۲. فانتزی زندگی بدون او را در ذهن میپرورید
در تبوتاب ابتدای دوران عاشقی، بیشتر زوجها دربارهی آینده و برنامههایشان با هم حرف میزنند. فرقی نمیکند که این صحبتها از نوع صحبتهای سنتی، مثل حرفزدن دربارهی بچهآوردن و خرید خانه و...، باشد یا دربارهی برنامهریزی برای سفر با دوچرخه به آن طرف دنیا. نکته این است که در این خیالپردازیها هر دو نفرتان کنار هم هستید. اما وقتی ذهنتان شروع کرد به ساختن تصویرهایی از آینده بدون اینکه شریک زندگیتان در آن حضور داشته باشد، باید آن را نشانهی محوشدن عشق در نظر بگیرید. مککنس میگوید: «اگر وابستگی نباشد، عشقی هم نیست.»
۳. بهتدریج بیرونرفتنهای تنهاییتان بیشتر میشود
ماسینی میگوید: «اگر تغییری در میزان علاقهی خود به همراهی با همسرتان پیدا کردهاید، بدانید که این نیز نشانهای از این است که رابطهی شما رو به اضمحلال است.» بهخصوص این اتفاق وقتی مهم میشود که آخر هفتهها یا غروبهایی که بهطور عادی انتظار میرود با همدیگر بیرون شام بخورید، خودتان به تنهایی بیرون بروید. پیغامی که این رفتار میدهد این است که شما ترجیح میدهید با کس دیگری اوقاتتان را بگذرانید نه با همسرتان.
حتی اگر دیگر شریک زندگیتان را دوست نداشته باشید، علاقهتان به عشق و پیوندداشتن از بین نرفته است. و، چون عشق و پیوند را در زندگی خود احساس نمیکنید، تنهایی سراغتان میآید. مککنس میگوید: «ممکن است متوجه شوید که به دیگر افراد علائق جسمانی پیدا کردهاید و شاید خودتان هم از این اتفاق تعجب کنید. این نشانهای هشداردهنده است که اعلام میکند چیزی در رابطهی فعلیتان از دست رفته است.»
۵. از جای دیگری نیازتان به عشق را برآورده میکنید، بدون اینکه حتی خودتان متوجه شوید
این علامت بیشتر درونی است و باید خودتان را تحلیل کنید تا متوجهش شوید. مککنس میگوید: «من با زوجهای زیادی کار کردم که حتی متوجه نشده بودند که دیگر عاشق هم نیستند، چون بچههای کوچکی داشتند و عشق زیادی به آنها میورزیدند. این خلا با بچهها پر شده بود. برای همین است که بسیاری از ازدواجها، بعد از مستقلشدن بچهها، از هم میپاشد.»
آیا میتوان به دوران عاشقی بازگشت؟
خبر خوب این است که، بله. زوجها میتوانند به دوران عاشقی خود برگردند. اما خبر بدی هم وجود دارد: برگشتن به دوران عاشقی کار زیادی میطلبد و زوجین باید حتماً در جلسات متعدد مشاوره شرکت کنند. «این کار اصلاً آسان نیست، بهخصوص اگر جذابیتهای جنسی برای طرفین کاهش پیدا کرده باشد. باید تمایل به این کار وجود داشته باشد، چون خیلی از عشقهای ازدسترفته ریشه در رنجشهایی دارد که افراد مدتها در دل خود نگه داشتهاند.»
برای همین است که بازکردن در دل برای همدیگر اهمیت فراوانی دارد. بهزبانآوردن چیزهایی که در همان اوایل آزارتان داده باعث میشود چیزی در دلتان باقی نماند و تلخی آن در وجودتان ریشه ندواند.
«اغلب، شریک زندگیمان خودش متوجه نشده که ناراحتمان کرده. بعد از سالها این ناراحتی گسترش پیدا میکند. باید به او بگویید که چه احساسی دارید.»
برای اینکه عشق زنده بماند، باید اشارههای آشکاری هم از خود نشان بدهید. شاید خرافات بهنظر برسد، اما «رها کردن خود» و دستکشیدن از تلاش برای جذاببودن (که در ابتدای ازدواج بخش بزرگی از وقتتان را میگرفت) این علامت را میفرستد که دیگر نمیخواهید برای حفظ رابطه سعی کنید.
«رومانتیکبودن هیچ فرقی با پروژههای دیگر ندارد. اگر رهایش کنید، خودش برای مدتی خواهد رفت، اما بعد متوقف میشود. از خودتان و از رابطهتان مراقبت کنید. از همسر خود تعریف کنید و به او نشان بدهید که به او افتخار میکنید.»
ارسال نظر