برخلاف جهان بینی غربی، نفی منیت و احتراز از انانیت بیت الغزل اندیشه مومنانه در ادیان توحیدی است. چیزی که مولانا به زیبائی آن را در گزاره «من» نه منم ـ «نه من» منم تبیین کرده.

khoshsajadi

زمانی دنیای غرب فونداسیون فلسفی خود را مبتنی بر «منطق کارتیزن ها» بر آموزه «من فکر می کنم، پس هستم» استوار کرده بود. هر چند همین «کارتیزینیـــسم» هم از اساس یک کژاندیشی بود که منجر به انانیت و طغیان و تفرعن بشر شد. اما کاش به همین اکتفا می شد و مع الاسف بعد از آنکه کارتزین ها در پروسه مدرنیته موفق به اتمی کردن جامعه شدند آنک هر «ذره» در این جامعه اتمی شده فلسفه معوج خود را بافت و در این میان سهم زنان آن شد که:

«زیبا هستم، پس هستم» یا به قرائت صحیح تر «باید زیبا باشم، والی نیستم»!

یک جنبش «زن ماهیچه بینی» و موجودیتی با کاربرد انحصاری خدمات بستر!

بدآیندی که فرجام محتومش به جمال سالاری مفرطی انجامید که طی آن زن عملاً و راساً خود را به خوکچه  آزمایشگاه سکس سالاران مبدل کرد!

دوناتلا  وِرساچه  (Donatella Versace) طراح لباس مشهور ایتالیایی، و نایب‌ رییس گروه «ورساچه» مثال برجسته و عبرت آموزی از چنین انحطاطی است که طی دو دهه با انجام مدل به مدل جراحی های «زیبائی» کوشیده تراز خود را در این ماراتن بزرگ خریت تحفظ فرمایند و لابد فکر می کند:

هست! چون «زیباست»!

و بقول دائی جان: البته آنچه که مرزی ندارد، حماقت است!!!

khoshsajadi1