درباره لوييس فنخال و اثرش در جام جهاني 2014/ نارنجيِ درخشان
در ژانويه 1994 همسرش فرناندا درگذشت. فنخال تصميم گرفت فوتبال را كنار بگذارد تا از دو دخترش «برندا» و «رناته» نگهداري كند.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- فرزاد حبيباللهي- بعدها در اتوبيوگرافي خود نوشت: «فرناندا كه رفت، اميدم را از دست دادم. نميتوانستم بپذيرم كه يك زن بيگناه اينقدر رنج بكشد. ديگر نميخواستم در فوتبال كار كنم.»
از تيم دوم آژاكس، تا بلژيك
در 20 سالگي به آژاكس رسيد، اما به پيراهن تيم دوم آژاكس. در تيم اول يوهان كرويف و نيسكنز بازي ميكردند. پس از دو سال اين جمله را از يكي از مديران آژاكس شنيد: «به تو نياز نداريم.» به بلژيك رفت. براي «رويال آنت ورپ» بازي كرد. وقتي يوهان كرويف در مونيخ، در نخستين ثانيههاي فينال 1974 به محوطه جريمه آلمان رسيد و زمين افتاد و پنالتي گرفت؛ فنخال پاي تلويزيون بوده و شايد به ساختن تيمي شبيه هلند 1974 فكر ميكرده است. آرسن ونگر و آريگو ساكي اين حس را تجربه كردهاند؛ ستاره توي زمين نبودن، اما احساس درك بازي. مرداني كه در جواني تصوير مهمي در حافظه جمعي مردم، در آرشيو فوتبال ثبت نكردهاند و از همين رو سخت به قله فوتبال ميرسند و پشت سر كرويفها قرار دارند. آريگو ساكي كنايه خبرنگاري كه او را به دليل نداشتن سابقه بازي در سطح اول، شايسته سرمربيگري ايتاليا نميدانست، اينجور داد: «نميدانستم يك اسبسوار خوب، بايد پيشتر اسب بوده باشد.»
كوپر، براي وينر دست ميزند
سايمون كوپر ديدارش با ديويد وينر نويسنده كتاب «نارنجي درخشان» را به ياد ميآورد: «در آن تابستان (سال 2000) كه ديويد وينر براي نوشتن كتابش در آمستردام بود، من هم آنجا بودم. هر دو ما آنجا بوديم كه كتابمان را بنويسيم. يك شب با هم قرار شام گذاشتيم. من حسابي از ديويد خوشم آمد اما با خودم ميگفتم «بيچاره اين پيرمرد دارد يك كتاب درباره فوتبال هلند مينويسد و دست آخر هيچكس هم آن را نميخواند.» شايد فكرم از اينجا ميآمد كه خودم در هلند رشد كرده بودم و گمان ميكردم هيچ چيز تازهيي نيست كه ديويد بتواند درباره فوتبال اين منطقه به من بگويد؛ اما چند ماه بعد او نسخه دستنويس كتابش را به من داد تا بخوانم. كتاب را كه به پايان رساندم؛ در تنهايي به افتخار نويسندهاش دست زدم.» چه چيز در كتاب وينر، سايمون كوپر را به وجد آورده بود؟ يكي از ايدههاي وينر در كتاب «نارنجي درخشان» اين بود: «هلند كشور كوچكي است و مهندسي فضا در آن اهميت بسزايي دارد. اين موضوع به دغدغه جمعي تبديل شده و به فوتبال هلند هم راه يافته است. شما در فوتبال هلند ميبينيد كه استفاده از فضاهاي خالي چقدر اهميت دارد. در هلند، بازيكنان تقسيم فضا در بازي تهاجمي را چنان خوب انجام ميدهند كه مساحت زمين براي تيم مدافع بزرگ ميشود. اين يكي از سنتهاي فني فوتبال هلند است.»
دختران: پدر، بمان و مبارزه كن
در ژانويه 1994 فرناندا همسر فنخال، در 39 سالگي درگذشت. فنخال تصميم گرفت فوتبال را كنار بگذارد تا از دو دخترش «برندا» و «رناته» نگهداري كند. نيروي مرگخواه تناش، بر غريزه معطوف به زندگي چيره شده بود. بعدها در اتوبيوگرافي خود نوشت: «فرناندا كه رفت، اميدم را از دست دادم. نميتوانستم بپذيرم كه يك زن بيگناه اينقدر رنج بكشد. ديگر نميخواستم در فوتبال كار كنم.» اما 16 ماه پس از مرگ فرناندا، فنخال آژاكس را قهرمان اروپا كرد: «ميخواستم از آژاكس جدا شوم. به دخترانم گفتم كه ميخواهم كنارتان بمانم تا رشد كنيد. برندا و رناتا اما گفتند كه بايد ادامه بدهي. گفتند كه اين آرزوي مادرشان بوده است.» فنخال فصل 95-94 را بدون شكست پشت سر گذاشت. او حالا رنج نبود فرناندا را به انديشه تبديل كرده و آماده سفر ميشود؛ مردي سختتر از گذشته. و سختتر از ونگر و ساكي. فنخال به بارسلونا ميرود، دو بار لاليگا را ميبرد و در بهار سال 2000 به يك قدمي فينال ليگ قهرمانان ميرسد؛ با تيمي كه ريوالدو، فيگو و لوييس انريكه را در تركيب خود دارد و با پيروزي تاريخي 5 بر يك مقابل چلسي به جمع 4 تيم نهايي رسيده است. فنخال ميخواهد با يك پيروزي بزرگ ديگر راهي فينال شود اما هكتور كوپر تاكتيسين دفاعي والنسيا، با كمك ديهگو لوپز و منديهتا 4 گل در مستايا به بارسا ميزند تا فنخال و فيگو با ليگ قهرمانان و بارسلونا وداع كنند.
هميشه نبايد هلندي بازي كرد
ديويد وينر: «شما در فوتبال هلند ميبينيد كه استفاده از فضاهاي خالي چقدر اهميت دارد. در هلند، بازيكنان تقسيم فضا در بازي تهاجمي را چنان خوب انجام ميدهند كه مساحت زمين براي تيم مدافع بزرگ ميشود. اين يكي از سنتهاي فني فوتبال هلند است.» فنخال همچون هيدينگ مجري فوتبالي بود كه در آن، توپ داشتن و بزرگ كردن مساحت فعال زمين براي حريف، مهمترين شاخصههاي تاكتيكي تيم بود. با آغاز قرن 21، ضرورت تعديل نگاه مربيان تهاجمي فرا رسيد. فرگوسن از شكست 3 بر 2 به رئال در زمستان 2000، بعدها به عنوان شبي ياد كرد كه فهميد بايد 2-4-4 كلاسيك را كنار بگذارد و به فاز دفاع بيش از گذشته فكر كند. فنخال هم نتوانست هلند را به جام جهاني 2002 برساند و بعد يك فصل كابوسوار روي نيمكت بارسلونا را پشت سر گذاشت. فنخال در تابستان 2014 پس از گذراندن تجربه آلكمار و بايرن مونيخ، براي نخستين بار رو آورد به فوتبال واكنشي (رياكتيو) با 3 مدافع مياني و دو مدافع كناري. در نيمه دوم بازي برابر اسپانيا و استراليا و مكزيك، ضرورت گل زدن باعث شد فنخال تغيير سيستم بدهد و به بازي با چهار مدافع رو بياورد. تيم او، منعطفترين تيم تورنمنت از نظر تاكتيكي بوده است. اين انعطاف از تغيير نگاه فنخال تاثير گرفته است. هلند 2014 ديگر متمركز روي مالكيت توپ و تقسيم فضا و بزرگ كردن زمين براي حريف نيست. هلند نيروي انساني متوسطي در مقايسه با تيمهاي گذشتهاش دارد. فنخال تعداد نيروهاي دفاعياش را افزايش داده و اولويت بندي همه بازيها (غير از بازي با كاستاريكا) براي فنخال اينگونه بود كه اول در زمين خودي، مساحت فعال را براي حريف حملهكننده كوچك كند و با دفاع پرفشار روي بازيكن صاحب توپ، آن را بگيرد و ضد حمله سريع بزند. فنخال به اين گرايش تازه اعتراف كرده: «ما در تمام طول تورنمنت، فوتبال واكنشي بازي كردهايم.»
زمين خودي را براي حريف كوچك كن
انعطاف هلند: مقابل اسپانيا و شيلي، به ترتيب 36 و 32 درصد مالكيت توپ داشتند. به اسپانيا 5 گل زدند و شيلي را با دو گل شكست دادند. برابر مكزيك در نيمه اول عقب افتادند و در نيمه دوم فنخال به 4 دفاع خطي برگشت، به مالكيت 56 درصدي توپ رسيد و هلند دو گل زد. اين تنها بازي از ميان 12 بازي يك هشتم و يك چهارم نهايي بود كه يك تيم پس از عقب افتادن، توانست به بازي برگردد و در جريان 90 دقيقه به پيروزي برسد. درباره ناتواني تيمهايي كه گل اول را خوردند، بايد يك نوشته مفصل ديگر آماده كرد. هلند، هلنديترين بازياش را برابر كاستاريكا انجام داد؛ 67 درصد مالكيت توپ و 8 فرصت گلزني. از ميان تيمهايي كه اين دوره با سه مدافع مياني بازي كردند، شيلي، مكزيك و هلند در فاز حمله توان مناسبي داشتند. هلند اما در سوييچ كردن به 4 مدافع در جريان بازي هم تواناست و اين مهمترين برتري تاكتيكي هلند بر تيمهاي ديگر اين دوره است. آرژانتين با متوسط 61 درصد مالكيت، موفقترين تيم در حفظ توپ بوده است. هلند اما 12 گل زده و آرژانتين 8 گل. امشب تيم سابهيا اگر با استيل هميشگي براساس حفظ توپ و حمله متمركز در زمين حريف بازي كند؛ مساحت فعال و فضاهاي مانور بزرگ در زمين هلند پيدا نميكند اما هلند اگر توپ را به زمين آرژانتين برساند؛ فضاهاي بزرگ و مناسب براي طراحي حمله پيدا خواهد كرد.
فرگوسن، همسرش و جانشيناش در اولدترافورد
در جام جهاني پيشين، 23 گل را بازيكنان تعويضي زدند. در اين دوره تا پيش از نيمهنهايي، 29 بار بازيكنان تعويضي پس از آمدن به زمين گل زدهاند؛ بالاترين حد تاثيرگذاري بازيكنان تعويضي در تاريخ جامهاي جهاني. فنخال ركورددار اين تعويضهاست؛ 4 بازيكن تعويضي هلند در اين دوره گل زدهاند. يورو اسپورت ديروز براساس تاثيرگذاري فنخال در جريان بازيهاي هلند، او را بهترين مربي تورنمنت انتخاب كرد؛ مردي كه در 11 سالگي پدرش را از دست داد، در 43 سالگي، همسر جوانش سرطان گرفت و مُرد. خواست فوتبال را رها كند كه دخترانش مانع شدند. چند سقوط بزرگ و چند نقطه اوج را تجربه كرد و حالا در 63 سالگي، در آستانه رسيدن به فينال جام جهاني قرار گرفته و همسر دومش «تروس» در شهر منچستر، دنبال خريد خانهيي مناسب است. فنخال از يك ماه ديگر در منچستريونايتد، روي صندلي آلكس فرگوسن خواهد نشست؛ مردي كه بازنشسته شد تا به گفته خودش «از همسرش كتي كه همچنان در شوك مرگ خواهرش است، مراقبت كند.» فنخال، فرگوسن را خوب درك ميكند.
گلهاي به ثمر رسيده توسط بازيكنان تعويضي در جامهاي جهاني
2014- 29 گل
2006- 23 گل
2002- 21 گل
1990- 20 گل
1986- 16 گل
ارسال نظر