بهترین و جدیدترین اشعار طنز شب یلدا
بهترین و جدیدترین اشعار طنز شب یلدا برترین و خواندنی ترین اشعار شب یلدای ایرانیان را برای شما آورده ایم تا دراین شب به یاد ماندنی بخوانید و از آنها لذت ببرید.
شام یلدا آمده کوته شود شبها دگر
سنبه روز خدا شد بر شب او کارگر
شام طولانیترین درسال جاری آمده
بسته بر شب زندهداری فرد ایرانی کمر
گرد هم آیند مردم بهر کیف و گفت و گو
خندهها می آید از این گفتوگوها پر ثمر
سفرههای خوردنی آماده در هر منزلای
هرچه خواهی هست دراین سفره با کر و فر
خسته می گردد دهانها از شکست تخمهها
خرخره گردد با آجیل این شب مفتخر
هر که دارد هندوانه در شب یلدای خود
همچو سرداری بود گشته نصیب او ظفر
میوه در هر منزلای باشد به میزان وفور
پرتقال و سیب و نارنگی انار پر گهر
هست شیرینی گوناگون برای خوش خوران
قندخون بالا رود زین لقمههای پر شکر
بعد خورد این همه ی انواع خاص خوردنی
معدهها باشد برای شام این شب منتظر
زیر معده غیر شام و روش پر گردد ز شام
در چنین اوضاع باید کرد از آروغ حذر
با چنین اوصاف ممکن نیست خواب آید به چشم
نیک باید زد قدمها بهر هضمش تا سحر
می شود پایان این شب حاصلش در روزبعد
کیسههای پر آشغال مانده آید درنظر
اشعار طنز و طنز شب یلدا
شب یلداست و ما یکسره تر در گوشی
ظاهراً دور هم اما دل و سر در گوشی
این طرف, پوپک و پروانه بپر در تبلت
آن طرف, میثم و مسعود دمر در گوشی
پارمیدای بلا برده, به کل نیست شده
رفته با دست و سر و پا و کمر در گوشی
خان عمو باقلوا در لپ و چایی بر دست
بین هر جرعه, پی کسب خبر در گوشی
خاله مشغول (کلش) بازی و ایرج, پسرش
گرم چت با رز و رعنا و سحر در گوشی
حامد انگار که عاشق شده, شاید امشب
چشمش افتاده به یک قرصِ قمر در گوشی
عشقِ بی بی صنما, دیدن یک (داب٘س٘مَش) است
هیچ جا آسان و خوش نیست مگر در گوشی
زهره درجمع چه جوک های بدی میخواند
کاش می رفت کمی مانند بشر در گوشی
بچه با سر٘ وسط دیگ خورشت افتاده
مادرش دست به لپتاپ و پدر در گوشی
عمه, ادمین گروپ است از این رو باید
مانند هر شب بخورد خون جگر در گوشی
دو نفر تازه به این دور همی پیوستند
نه سلامی, سخنی؛هردو نفر در گوشی
روزگاری شب یلدا متَلی, فالی داشت
کی کسی بود چنین از دمِ در, در گوشی
بدتر از مساله مانکن شده مهمانی ها
همگان بی حرکت, محو نظر درگوشی
شاعر : مصطفی مشایخی
شعرهای طنز شب یلدا
اگرمــا را شب یلدا بلنـد است
ز یــــاد زلف آن بالا بلنـد است…
«چو این مطلــع سرودم کیف کــردم
که این مضمـــون بی همتا بلند است*
به ناگه داد وجـدانــم در آمد:
که داد مــن از این کارا«*» بلند است*
چه میزان آخـــر دروغ شاعــرانه
صدای کوست ای رســــوا* بلند است
تو خود خندان و از هجر دروغین
ز شعـــرت آه و واویلا بلند است
نباف اینقــدر از بالا بلنـــدت
صد وپنجـاه سانت آیـــا بلند است؟
دوازده شنبلیله بــــر کـدویی –
همان «گیسوی چون یلدا بلند» است؟
بیـــا این خط کش و آن زلف یارت
نه من گویم,توخود گو*…ها*…بلند است؟
ارسال نظر