آری ما را بر عظمت و شناسایی شب قدر راهی نیست

تنها می توان درزیر باران رحمتش ایستاد تا برما ببارد

و جانهایمان را از آب زلال خود شست وشو دهد و پاک سازد. . .

.

.

.

 

و کنون وقت دعاست

وقت شکر از کرم و لطف خداست

وقت عاشق شدن و مهر و صفاست

وقت امید بر قلم عفو خداست

 

.

.

.

الهی ان شب که همه قران به سر می گذارند

ما را توفیق بده قران را به دل کنیم. . .

.

.

.

سی شب خرابت می نشینم تا سحر گاهان

شاید به دست لطف کردی قصد تعمیرم

ای اسم های اعظمت امن یجیب عشق

هرشب سحرپرمی کشم … اما به زنجیرم

.

.

.

 

شب قدر است تقدیرش بدانم

مدبر اوست تدبیرش بدانم

به آیه آیه ها ی کایناتم

زهی، ابلیس وتزویرش بدانم

از آن دست مضطّر به بالا

خدا گویان، تکبیرش بدانم

.

.

.

امشب خدا بگشود درهای سما را

پیوسته می خواند به خود اهل دعا را

گر پهن کردی ساعتی سجاده ات را

یاد آر یاران و ببرهم نام ما را

.

.

.

خدایا در این شبهای قدر قدم هایی را که برایم بر می داری بر من آشکار کن

تا در هایی را که به سویم میگشایی ندانسته نبندم

و در هایی را که به رویم میبندی به اصرار نگشایم. . .

 

.

.

.

شب قدر است و قدر آن بدانیم / نماز و جوشن و قرآن بخوانیم

به درگاه خدا غفران و توبه / به شرطی که سر پیمان بمانیم

برای پاکی نفس و سعادت / همیشه بهر خود شیطان برانیم. . .

.

.

.

الهی

تو را سوگند بر مظلو میت علی و دلهای مملوّ از آه و فغان

به حرمت شب قدر بینوایان را در حسرت سعادت ناشی از فضیلت خویش مسوزان

و دلهای افتاده را از درگاه با عظمت خویش نا امید مفرما

.

.

.

یارب چه بسی جرم و گناهم دیدی

رسوائی من به رحمتت پوشیدی

امید من است و بخشش روز جزا

جز درگه تو نیست مرا امیدی. . .

.

.

.

باز قدر آمد و شور دگری برپا شد

نور قرآن ببارید، شرری برپا شد

شب قدر آمد و چشمان دلم شهلا شد

شبنم عشق ببارید و شبم، یلدا شد. . .

.

.

.

باز کن فالی و آیات غزل را بنگر

آنکه استاد عَزل گفت همان می آید

اینهمه آیه تجلی شده دریک شب قدر

آسمان راه نجات است از آن می آید

اطلسی دلنگران از شب پاییزه مباش

سبزه و رویش گل بعد خزان می آید. . .

.

.

.

شب قدر است جسم تو کز او یابند دولت ها / مه بدرست روح تو کز او بشکافت ظلمت ها

مگر تقویم یزدانی که طالع ها در او باشد / مگر دریای غفرانی کز او شویند زلت ها

.

.

.

امشب این دل یاد مولا می کند

لیلة القدر است و احیا می کند

بشنو ای گوش دلها بی صدا

نغمه ی فزت و رب الکعبه را. . .

.

.

.

شب قدر

شبی است که در عرصه آن انسان، ره صد ساله را یک شبه طی می کند. . .

.

.

.

رسول خدا (ص)

هرکه شب قدر را زنده بدارد تا سال دیگر عذاب از او دور می گردد. . .

.

.

.

ای کاش از این خاک، صدا برخیزد

یا دستی باز بر دعا برخیزد

ای کاش دل فتاده در دام گناه

با گفتن یا علی (ع) ز جا برخیزد