مشروعیت بخشی به وضع کنونی با هر بهایی!
مقاومت در برابر تغییرات از یک طرف و از طرف دیگر مخالفت با انقلاب خواهی، اصلاح طلبی و بطور کلی هر امر نو و جدیدی که هنوز تجربه نشده است گوشه ای از شیوه رفتاری محافظه کاری را بیان میکند.
بزرگان قبایل باید در خانهای گرد هم جمع شده و نظارگر عملکرد شورای شش نفره ای می شدند که اعضای آن را حاکم قبل، در روزهای پایانی عمرش برگزیده بود. این شورا مأموریت داشت تا یک نفر را از میان خود به عنوان حاکم بعدی برگزیند. در این میان اگر پنج نفر از اعضا شورا کسی را انتخاب میکردند و یکی مخالفت میکرد، سر از تنش جدا می شد. اگر دو نفر با نظر چهار نفر دیگر مخالفت میکردند، مرگ عاقبت مخالفتشان بود و اگر هم، سه نفر یک طرف و سه نفر طرف دیگر بودند، نظر گروهی اولویت داشت که عبدالرحمان بن عوف در میان آنها بود و آن سه نفر دیگردرصورت مخالفت باید کشته میشدند. پس از مرگ حاکم رأی شورا میان امیر المومنین و عثمان شد. فلذا عبدالرحمان بن عوف باید تصمیم میگرفت که به چه کسی رای دهد. در این هنگام، عبدالرحمان به علی بن ابیطالب گفت: تو را انتخاب خواهم کرد در صورتی که با خدا عهد ببندی که اگر به خلافت رسیدی، بر اساس کتاب خدا، سنت رسول خدا و سیره شیخین عمل کنی(1)...
برخی محافظه کاری را گرایشی طبیعی و مبتنی بر عقل سلیم و غیر ایدئولوژیک دانستهاند؛ اما در مقابل عده ای معتقدند محافظه کاری ایدئولوژی سیاسی معینی است که همچون فراوردهای تاریخی در اوضاع تاریخی- اجتماعی مشخصی پدید آمده است
حفظ شیوه سنتی و متعارف زندگی، حفظ و نگهداری از نظم موجود، سنت ها، قوانین و نهاد های ریشه دار و بطور کلی مقاومت در برابر تغییرات از یک طرف و از طرف دیگر مخالفت با رادیکالیسم، انقلاب خواهی، رفرمیسم، اصلاح طلبی و بطور کلی هر امر نو و جدیدی که هنوز تجربه نشده است هرچند آن مسیر یا آن رفتار نو درست و برحق باشد. همه این توصیفات گوشه ای از شیوه رفتاری محافظه کاری را بیان میکند(2)؛ شیوه رفتاری که به واسطه آن حق حکومت از امیر المومنین سلب شد و دوازده سال حکومت به دست فردی رسید که در وصفش علی بن ابیطالب می فرمایند: « قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَیْهِ بَیْنَ نَثِیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ [خَضْمَ] خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِیعِ إِلَى أَنِ انْتَکَثَ عَلَیْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ وَ کَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ.»(3)
تحولات محافظه کاری
محافظه کاری با حفظ اصول و نگرشهای کلی خود، درگذر زمان متحول شده و جلوههایی گوناگون پیدا کرده است. در این خصوص برخی معتقدند محافظهکاری را تنها باید یک شیوه سیاسی در نظر داشت؛ چراکه نمیتوان بنیاد فلسفی معینی برای آن در نظر گرفت، بلکه در دورههای معین تاریخ، گوناگون بودهاست. به همین خاطر برخی از محافظه کاران محافظه کاری را گرایشی طبیعی و مبتنی بر عقل سلیم و غیر ایدئولوژیک دانستهاند؛ اما در مقابل عده ای دیگر معتقدند که اگر از بیرون به آن بنگریم، خواهیم دید که محافظه کاری ایدئولوژی سیاسی معینی است که همچون فراوردهای تاریخی در اوضاع تاریخی- اجتماعی مشخصی پدید آمده است.
ارتباط محافظه کاری با جریان روشنگری اروپا
اما زمانی که بحث پیرامون مکتبی به نام محافظه کاری باشد؛ باید گفت این مکتب مشخصا در واکنش به انقلاب فرانسه و در نقد تلاشهای انقلابی آن دوران ایجاد شده است. در حقیقت ریشه تاریخی محافظه کاری را باید درواکنش به جریان روشنگری اروپا جست و جو کرد. این مکتب در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم به منصه ظهور رسید. در واقع محافظه کاری عکس العملی در مقابل لیبرالیسم و عقل گرایی جنبش روشنگری و تجدید بود. به ویژه پس از انقلاب فرانسه، که در دفاع از سنتها پدیدار شد و در آرمانهای اصلی لیبرالیسم و تجدد اولیه؛ یعنی آزادی، برابری، فردگرایی، عقل گرایی، و جدایی دین از دولت؛ تردید ایجاد کرد؛ و در مقابل از حفظ امتیازات و نابرابریهای اجتماعی و ساخت اقتدار قدیم دفاع کرد(4).
محافظه کاری را باید مکتبی براساس تمایل به حفظ وضع موجود تعریف کرد که موضوعات اصلی آن عبارت است از: سنت، عدم امکان دستیابی انسان به کمال، اقتدار به عنوان شالوده انسجام اجتماعی و ماهیت ارگانیکی جامعه.
محافظه کاران انسان را موجودی محدود وابسته و جویای امنیت میدانند که از لحاظ اخلاقی در معرض تباه و فساد است و اساسا براساس این تفکر انسان موجودی ناتوان در برابر حل پیچیدگی های بی حد و حصر آفرینش است.
این نوع اندیشه از آن جا ناشی میشود که محافظه کاران انسان را موجودی محدود وابسته و جویای امنیت میدانند که از لحاظ اخلاقی در معرض تباه و فساد است و اساسا براساس این تفکر انسان موجودی ناتوان در برابر حل پیچیدگی های بی حد و حصر آفرینش است. به همین خاطر سنتی که به نوعی انباشت تجربه گذشتگان محسوب می شود و گذر زمان آن را محک زده است باید در جهت منافع نسل های حاضر و آینده حفظ شود.
نتیجه مخرب این نوع تفکر مشروعیت بخشی به وضع کنونی است که در واقع به نوعی دفاع در برابر منافع گروه ها یا نخبگان حاکم در جامعه است. همچنین بنابر اندیشه محافظه کاری تجربه و تاریخ شالوده مطمئن تری از مفاهیم والایی مثل مساوات و عدالت برای عملکردهای اجتماعی و سیاسی پیدا خواهند کرد.(5)
پی نوشت:
1) سیوطی، عبد الرحمن ابی بکر، تاریخ خلفا، ص 129 تا 137
2) فاضلی، میرزا حسین؛ نقد و بررسی مکتب محافظهکاری، بهار و تابستان 1391 - شماره 38 و 39 ( از 17 تا 44)
3) نهج البلاغه خطبه سوم
4)بشیریه، حسین؛ تاریخ اندیشه ها و جنبش های سیاسی در سده بیستم محافظه کاری در قرن بیستم، فروردین و اردیبهشت 1376 - شماره 115 و 116 (10 صفحه - از 32 تا 41)
ارسال نظر