محمد آقازاده متولد ۴۷ و تک فرزند خانواده بود. مادرش بی‌تاب بود که به جبهه نرود؛ زیرا او تنها ۱۴ سال داشت. پدرش او را نزد بزرگان زیادی برد تا بتوانند او را راضی کنند تا کمی بزرگ‌تر شده، سپس عازم جنگ شود، اما محمد تصمیمش را گرفته بود. محمد به سمت و وضعیت اقتصادی خانواده‌اش اهمیت نمی‌داد و تصمیمش را گرفته بود. به نوعی می‌توان گفت محمد یک آقازاده (فرزند وزیر بهداری در دوران دفاع مقدس) بود.

همسرم برای امام نامه نوشت تا پسرمان به جبهه نرود

هادی منافی وزیر بهداری در دوران دفاع مقدس در خصوص نحوه اعزام و شهادت فرزندش محمد منافی اظهار داشت: وقتی محمد می‌خواست به جبهه برود، از او سوال کردم که چرا می‌خواهی به جبهه بروی. گفت «امام گفته است آنجا دانشگاه است.» گفتم «اینجا هم دانشگاه هست. می‌توانی درس بخوانی و وارد دانشگاه شوی.» پاسخ داد «آنجا هر شب امام را می‌بینم.» گفتم «اینجا هم هر لحظه امام را می‌توانی ببینی. این که دلیل برای اعزام نمی‌شود.» محمد گفت «آنجا امام را با امام زمان (عج) می‌بینم». گفتم می‌دانی مادرت برای امام نامه نوشته است؟ اگر امام بگوید نرو چه کار می‌کنی؟ محمد پاسخ داد «امام این را نمی‌گوید» گفتم «اگر امام بنویسد که تو تکلیف نداری چه کار می‌کنی.» گفت «امام این را نمی‌نویسد. اصلا جواب نامه را نمی‌دهد. چون او امام امت است نه امام محمد. ایشان برای امت تصمیم می‌گیرند.» حرف‌هایش را خیلی محکم می‌زد.

همسرم برای امام نامه نوشت تا پسرمان به جبهه نرود

خودم او را به پادگان بردم تا اعزام شود. وقتی برگشتم آقای رسولی محلاتی تماس گرفت و گفت که نامه مادر محمد دست من است، چه بنویسم. گفتم ایشان امام هستند ما که تعیین تکلیف نباید بکنیم. بر اساس صحبتی که محمد کرده بود گفتم می‌توانند جواب ندهند. ما اصلا جواب نمی‌خواهیم. آقای محلاتی گفت «امام فرمودند که ایشان مکلف است و خودش تصمیم گرفته است.»

پس از شهادت محمد، حضرت امام تماس گرفتند و فرمودند «أَلْبَلآءُ لِلْوِلاءِ».

محمد در عملیات خیبر شهید شده بود و ما خبری از او نداشتیم تا اینکه اردیبهشت سال ۶۳ به سازمان جهانی بهداشت رفتم. سفارت عراق دو فیلم را در میان سفرای دیگر کشور‌ها پخش کرد که یک نسخه از آن هم به دست ما رسید. وقتی فیلم را مشاهده کردم، جنازه محمد را دیدم. فیلم را در اختیار پزشکی قانون قرار دادم و آن‌ها هم محمد را شناسایی کردند.