روایت خواهرزاده شهید آتشنشان دارایی از سبک زندگی او
خواهرزاده شهید «دارایی» از شهدای آتشنشان طی یادداشتی نوشت «یه بار بهش گفتم تو الان رئیس ایستگاهی، اصلاً وظیفه نداری بری تو دل حریق! گفت: من نرم و بچههای مردم را بفرستم تو دل آتش؟» یادم نمیره بعد از پلاسکو یه روزه ۱۰ سال پیر شدی.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، تاریخ معاصر ما از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون شاهد ظهور و بروز افراد و گروههایی بوده که در مسیر اعتلای مادی و معنوی ایران اسلامی از جان و مال خویش گذشتند تا همواره پرچم میهن اسلامیمان در سراسر جهان برافراشته باشد؛ حال این افراد و گروهها گاه در قالب گروههای جهادی و مردمی خود جلوهگر میشوند و گاه از دل سازمانها، نهادها و به طور کلی مشاغل دولتی سر در میآورند و رشادت میآفرینند. در بین این مشاغل، هستند شغلهایی که بیشترین ارتباط را با مفاهیم و آموزههای ارزشمند ادیان آسمانی دارند، ارزشهایی همچون شهامت، ایثار، عزت نفس، حفظ امانت، از خودگذشتگی، وجدان کاری و نیز سایر ارزشها مثل تلاش در کسب رزق حلال و روحیه خدمت به مردم از جمله این ارزشها محسوب میشوند. شغل شریف آتشنشانی از جمله این مشاغل است که در عین سختی، به دلیل همان ارزشهای آسمانی، لذتی نهفته در خود دارد.
آتشنشانان همانها هستند که با وجود آگاهی از خطرات فراوان کاری، تن به امواج حوادث میزنند تا خصلتهای نیکوی نهفته در خود و شهد شیرین صفات آسمانی خود را در صحنهی عمل به منصهی ظهور برسانند و در این مسیر گاهی پیش میآید که گاهی جان به جانآفرین تسلیم میکنند و به مرتبهی شهادت نائل میشوند. شهید رضا دارایی از جمله شهدای آتشنشان است که در ماجرای حریق ساختمان 153 خیابان بهار دچار سانحه شد و به شهادت رسید. نکتهی جالب توجه این است که شهید دارایی ریاست یکی از ایستگاههای آتشنشانی را بر عهده داشت. جالب است که خواهرزاده شهید دارایی در متنی که در شبکههای اجتماعی منتشر کرد، اینگونه از دغدغهی دایی بزرگوار خود در راستای خدمت به مردم مینویسد: « یه بار بهش گفتم تو الان رئیس ایستگاهی اصلاً وظیفه نداری بری تو دل حریق! گفت: من نرم و بچههای مردم را بفرستم تو دل آتش؟ اونا هم مثل من، منم مثل اونا؛ تا توانش رو دارم میرم دل میدان. همیشه در هر شرایط و خطری نفر اول میرفت تو حریق، قبل از نیروهایش. یادم نمیره روز پلاسکو شیفت نبودی ولی رفتی سر حادثه و چهار روز خونه نیومدی. یادم نمیره بعد از پلاسکو یه روزه 10 سال پیر شدی. یادم نمیره روز پلاسکو بهت زنگ زدم برداشتی، گفتی زندهام قطع کردی. »
ارسال نظر