اعتیاد در خوابگاههای دانشجویی
![lead](/images/topnews-text-icon.png)
نه سر و وضع آشفتهای دارند و نه اینقدر تابلو شدهاند که از ورودشان به علت اعتیاد یا مصرف الکل به کلاسهای دانشگاه ممانعت شود، شاید باور اینکه هم کلاسی دانشگاهی مان به یکی از موادمخدر یا الکل معتاد است، کمی سخت باشد اما تصور فرد معتاد با ظاهری آشفته، کز کردن در گوشه خیابان و سر و صورت سیاه از تصورات دوران کودکیمان نشات میگیرد. این روزها اعتیاد آنگونه که در گذشته بود، نیست.
به گزارش پارس به نقل از تهران امروز ؛ معتادانی که به هیچ وجه نه چهره و نه حرکاتشان به معتادان می خورد در شبانه روز از کنارمان عبور می کنند، در تاکسی کنارمان می نشینند، با ما سوار اتوبوس و مترو می شوند و حتی روی نیمکت در پارک کنارمان می نشینند بدون آنکه متوجه شویم این فرد به نوعی از موادمخدر اعتیاد دارد.
اعتیاد در میان دانشجویان از موضوعاتی است که نمی توان آن را انکار کرد، اگر چه برخی مسئولان تمایلی به گفت وگو درباره این موضوع ندارند و حتی آن را انکار می کنند اما آلوده شدن دانشجویان به موادمخدر نه با انکار از بین می رود و نه با پنهان کردن آمار دانشجویان معتاد. به گفته کارشناسان بسیاری از جوانان برای نخستین بار مصرف موادمخدر را در زمان دانشجویی تجربه می کنند.
روز گذشته، محمد حسین آیتی، معاون دانشجویی و فرهنگی وزارت بهداشت از اجرای طرح پایش سوءمصرف موادمخدر و الکل در میان تمام دانشجویان کشور خبر داد و گفت: در معاونت دانشجویی اداره ای با عنوان اداره مرکزی مشاوره دانشجویی وجود دارد که این اداره در تمام ۵۰ دانشگاه علوم پزشکی کشور به دانشجویان مشاوره می دهد. به گفته وی بر اساس عملکرد این اداره های مشاوره، تمام دانشجویان جدیدالورود در دانشگاه های علوم پزشکی پس از ثبت نام باید به این اداره مراجعه کنند و آزمایش های بین المللی سلامت روان را پاسخ دهند.
آیتی گفت: این آزمایش ها کاملا استانداردهای روان پزشکی را داراست و در آن سوء مصرف موادمخدر و الکل را نشان می دهد. معاون دانشجویی و فرهنگی وزارت بهداشت با بیان اینکه افراد دچار سوء مصرف موادمخدر و الکل، پیش زمینه های اختلالات اعصاب و روان دارند، ادامه داد: بنابراین چنانچه دانشجویان سوء مصرف موادمخدر و الکل داشته باشند. نمره ای از حد معمول پایین تر می گیرند و این دانشجویان با عنوان دانشجویان آسیب پذیر یا در معرض خطر شناسایی می شوند.
وی گفت: پس از شناسایی این دانشجویان چنانچه در بین این دانشجویان سوء مصرف موادمخدر دیده شود یا در معرض خطر باشند با رعایت تمام ضوابط، حفظ حرمت آنها و همچنین محرمانه بودن این اطلاعات، تحت مشاوره های تخصصی قرار می گیرند. آیتی گفت: مراکز مشاوره دانشجویی در هر سال دانشجویان جدید الورود را پایش می کند. در کنار این مراکز، طرح بررسی سلامت جسم دانشجویان نیز در حال اجراست اما حدود ۵ سال است که در بحث سلامت روان اقداماتی انجام می شود.
اعتیاد در دانشجویان خوابگاهی بیشتر است
به گفته دکتر حسین باهر، جامعه شناس، دور بودن از محیط خانواده و رفتن به شهر دیگر برای تحصیل و استقلال پیدا کردن از خانواده کافی است تا جوان را به سمت و سوی اعتیاد سوق بدهد. چرا که محیط های تازه دارای جذابیت هایی است که می تواند خطر معتاد شدن این افراد را افزایش دهد. وی با اشاره به این نکته که خوابگاه ها و خانه های مجردی از محیط هایی هستند که باعث اعتیاد دانشجویان می شوند، به تهران امروز می گوید: نظارت بر محیط هایی چون خوابگاه های دانشجویی نمی تواند عاملی برای جلوگیری از اعتیاد تلقی شود چرا که فردی که به عنوان ناظر انتخاب می شود هم ممکن است خودش به مرور زمان دچار اعتیاد شود.
به گفته وی به جای گذاشتن ناظر در خوابگاه های دانشجویی باید عواملی از قبیل: بی پولی، تنهایی، افسردگی و دوری از خانواده را که باعث بروز اعتیاد می شوند از بین برد، چرا که تا زمانی که این عوامل وجود داشته باشند اعتیاد هم وجود دارد. به عقیده این جامعه شناس، بومی کردن تحصیلات از عوامل مهمی است که می تواند میزان اعتیاد در دانشجویان را به شدت کاهش دهد چرا که دوری از خانواده و رها شدن در جامعه ای بی در و پیکر همچون کلانشهرها می تواند خطرات جبران ناپذیری را برای افراد به دنبال داشته باشد که اعتیاد یکی از آنهاست.
سال ۸۹ وزارت علوم به منظور مقابله و پیشگیری از مصرف موادمخدر دانشگاه ها ۷۰۰ میلیون تومان بودجه هزینه کرد و ۶۰۰ کارگاه آموزشی مقابله با سوءمصرف موادمخدر در دانشگاه را برگزار کرد و سال تحصیلی ۹۲ – ۹۱ این بودجه به یک میلیارد رسیده و قرار است ۲ هزار و ۲۰۰ کارگاه برای دانشجویان برگزار شود، دانشجویانی که هیچ آمار دقیق و رسمی از میزان اعتیاد آنها وجود ندارد و مشخص نیست با وجود فقدان آمار در این زمینه قرار است چه اقداماتی و برای چه تعداد دانشجویی برگزار شود. اما نکته مهم این است که گفته می شود دانشجویان شرکت کننده بیشتر به منظور رفع تکلیف در این کارگاه ها شرکت می کنند و بازدهی چندانی ندارد.
دانشجویان سفیر فرهنگی شوند
دکتر حسین باهر با اشاره به این نکته که برگزاری این کارگاه تاثیر چندانی نخواهند داشت، می گوید: گرفتن مدرک پایان دوره یکی از دلایل شرکت دانشجویان در این کارگاه هاست بدون اینکه بازدهی خوبی داشته باشند این در حالی است که می توان این کارگاه ها را به گونه ای دیگر برگزار کرد.
به گفته وی برگزاری کارگاه های آموزشی باید به گونه ای باشد که دانشجو تصور نکند که به عنوان یک فرد متهم به سوءمصرف مواد دراین کارگاه ها شرکت کرده بلکه باید به دانشجویان شرکت کننده در این کارگاه ها به عنوان سفیران فرهنگی نگاه کرد و در کنار این کارگاه ها، دروس مهارت زندگی و آداب معاشرت نیز آموزش داده شود. به این ترتیب دانشجویی که گرفتار موادمخدر و الکل است خودش به مواردی که در کلاس تدریس می شود عمل کرده و اگر مبتلا به موادمخدر و مصرف الکل نیست می تواند این آموزش ها را به دیگران تسری دهد.
به گفته وی صرف برگزاری این کارگاه ها در دانشگاه های علوم پزشکی چندان توجیه پذیر نیست چرا که میزان ابتلا به اعتیاد در میان دانشجویان همانقدر زیاد است که در جامعه. بنابراین نمی توان تفکیکی بین دانشجویان قائل شد و مثلا گفت دانشجویان پزشکی بیشتر به این کارگاه ها احتیاج دارندو سایر رشته ها نه. به عقیده باهر وجود یک میلیارد تومان اعتبار برای همه دانشجویان کشور رقم قابل توجهی نیست و نمی توان امیدوار بود که با این رقم ناچیز اعتیاد را از دانشگاه ها ریشه کن کرد.
نقش اطلاع رسانی در پیشگیری از اعتیاد
دکتر حمید صرامی، مدیرکل فرهنگی و اجتماعی ستاد مبارزه با موادمخدر نیز در این باره می گوید: از میان افراد جذب شده به سیستم اعتیاد، نوجوانان و جوانان اولین قربانیان این پدیده هستند و متاسفانه برخی دانشجویان ساکن در خانه های دانشجویی یا سایر اماکن نیز، گرفتار پدیده مصرف یا سوءمصرف موادمی شوند. به گفته وی تعداد دانشجویانی که به پدیده اعتیاد گرایش پیدا می کنند، نسبت به دیگر اقشار جامعه بسیار کم است، لیکن مجموعه ای از عوامل خطر قبل از تحصیل یعنی محیط خانواده آشفته، فقدان سازش بین والدین و فرزندان، ضعف مهارت های اجتماعی و عوامل خطر هنگام تحصیل همچون عدم نظارت اجتماعی والدین، استقلال افراطی، افزایش حجم ارتباطات با دوستان جدید، فشار گروه همسالان، بروز مشکلات عاطفی و اختلالات روانی، یکنواختی زندگی خوابگاهی و بعضا بی برنامگی دانشجویان، افت تحصیلی و عدم علاقه به رشته تحصیلی و دشواری سازگاری با محیط جدید زمینه گرایش آنان را به رفتارهای پرخطر فراهم می کند.
وی تاکید می کند: به کارگیری اهرم های پیشگیری اولیه از اعتیاد همچون ترویج برنامه های اطلاع رسانی و آگاه سازی درخصوص پیامدها و عوارض مصرف مواد بالاخص مواد توهم زا و محرک، آموزش مهارت و سبک زندگی سالم به منظور توانمندی در مواجهه با مشکلات دوران دانشجویی، تقویت باورهای دینی، توسعه فعالیت های جایگزین (هنری و ورزشی به منظور غنی سازی اوقات فراغت) ، توسعه خدمات مشاوره ای، ارضای نیازهای عاطفی و پاسخگویی به موقع به نیازهای روانی دانشجویان به منظور افزایش آستانه تحمل و عدم بروز رفتارهای تکانشی و نیز مشارکت فعالانه در برنامه های پیشگیری اجتماع محور در دانشگاه ها، می
تواند موجبات مصون سازی دانشجویان در برابر هجوم انواع مواد را فراهم سازد.
بررسی یک بیماری ملی : دانشگاه زده گی!
( فرهنگ اسراف )
اھل سواد اھل جدل است یا بقول اروپائیان دیالکتیکی و اھل دیالوگ است چرا که کل سیر
تعلیم چیزی جز دیالوگ و گفتگو و چون و چرا و علیت نیست . و این ھمان داستان منطق
است و قیاس. ھر چند که مولانای ما اھل قیاس و اھل کتاب را ابلیس زدگان می نامد که
براستی ھم چنین است ولی دانشگاه و دانش عاریه ای و مدرسه ای ھمین است . یا باید
بکلی انکار و تعطیلش کرد و یا امکان جدل و علیت را باز گذاشت وگرنه دانشگاھھای ما
کانونھای خفقان منطق و منطق خفقانی و دیالوگ نیھیلیستی و بستر خود- مسخره گی و
خود- براندازی ھویتی خواھندشد ھمانطور که شده اند . دانشجو یا باید بفھمد یا باید
اعتراض کند وگرنه به خودکشی ھویتی روی می کند یعنی اعتیاد و خود- مسخره گی که
ھر دوی این واقعه را شدیداً نظاره می کنیم . بخصوص که دانشگاھی پرھزینه ھم باشد
ھمچون دانشگاه آزاد و یا دانشجویان سراسری که در سائر شھرھا تحصیل می کنند که باید
بتوانند ھزینۀ یک زندگی مجردی را تأمین کنند که ھزینه ای کمرشکن است .
و بدینگونه است که دانشجوی ما به ھنگام فارغ التحصیل شدن موجودی است با یک مدرک
بیکاری بھمراه یک قرض کمرشکن و تعھد کشنده اش در مقابل خانواده اش که کمرش زیر
بار ھزینۀ فرزندش خم شده است .
اینک بی ھویتی ، خودمسخره گی ، خفقان منطقی ، بیکاری و بیعاری و شرمندگی در
خانواده را با ھم ترکیب کنید و ببینید که چه پدیده ای حاصل می آید . آیا این موجود جز راه
خود تخدیری و تبھکاری راه گریز دیگری پیش روی دارد ؟ البته مشکل ازدواج و فشارھای
غریزی و حیاتی حاصل ازسرکوبی جنسی را ھم به آن اضافه کنید .
بدین ترتیب سه شاھراه در مقابل روی اوست : خود تخدیری ، فساد اخلاقی و جنسی و
جستجوی راھی برای ھر چه سریعتر پولدار شدن که بمعنای تبھکاری است . بنابراین بطور
خلاصه سه امر عاید می شود : اعتیاد ، زنا و ربا.
مشکل تخدیرش را قاچاقچیان حل می کنند . مشکل زنایش را دانشجویان دختر و مشکلات
ربایش را ھم بانکھا حل میکنند .
این دانشجوی فارغ التحصیل شده بزودی مبدل به یک معتاد بدھکار طلاق گرفته می شود .
موجودی که تبدیل به یک بمب آمادۀ انفجار شده است که البته جز در خودش منفجر نمی
شود و جز خود و دو تا خانواده را نابود نمی کند یعنی حداقل ده نفر را نابود می سازد این
موجود تحصیل کرده . علاوه براینکه خود مبدل به یک طاعون اجتماعی شده است و کل
جامعه را بسوی سرنوشت خودش می کشاند . آیا فقدان چنین دانش و دانشگاه و
دانشجوئی به نفع دین و دنیای جامعه نیست؟
آیا براستی به کجا می رویم ؟ آیا این ھم یک سیاه نمائی و تھمت ناحق به نظام است ؟
ھمه اعتراف دارند که در تاریخ دانشگاه ایرانی ، دانشجویانی بدبخت تر از این نداشته ایم .
دانشجویانی بیسوادتر از این ، بی ھویت تر از این و مفلوکتر از این . تا دو نسل قبل از این
دانشجو در کشورمان یکی از خوشبخت ترین عناصر اجتماعی بود و خانواده اش ھم
سرفرازترین خانواده ھا بودند ولی امروزه کاملاً معکوس شده است .
امروزه یک دانشجو برای انھدام خانواده اش کفایت می کند . این چه دانشجوئی است . این
چه دانش و دانشگاھی است . روزی امام خمینی گفت که " ھمۀ بدبختی ھای ما از
دانشگاه است " او دانشگاه امروز ما را ندید وگرنه امر به تعطیلی ھمۀ دانشگاھھای
سراسر کشور میداد .
در جامعۀ ما به دانشگاه رفتن مثل به خارج رفتن است و یک فخر مالیخولیائی محسوب می
شود . یک دانشجو در دانشگاه ھمه کاره می شود البته به استثنای دانشجو . به دانشگاه
رفتن بمعنای چیزی شدن است صاحب ھویت شدن . و این دال بر بحران ھویت در جامعۀ
ماست که مدرک دار شدن مترادف آدم شدن است . از پدری پرسیدم که دختر جوانت چرا
شبھا به خانه نمی آید آیا نگران نیستید ؟ با حالتی تحقیرکننده گفت : دخترم دیگر دانشجو
شده است چه جای نگرانی آقا . شما مثل پدربزرگم فکر می کنید تعجب میکنم چطور مدرک
دکتری به شما داده اند آنھم در آمریکا .
این منطق و فرھنگ کل جامعۀ ما دربارۀ دانشگاه و دانشجو است . آنھم در جامعه ای که
ھر روز شاھد اخبار فساد در محیط دانشگاه ھستیم . پس این یک بحران ھویت فقط در
نسل جوان نیست بلکه دامنگیر نسل پیر ھم شده است . امروزه حتی پدربزرگ و
مادربزرگھای ما نیھیلیست و لیبرال شده اند .دانشگاھھای ما ھمه دانشگاه آزادند و کانون
آزادی محسوب می شوند درست مثل خارج رفتن . و اینست که اینھمه مشتری دارد و
دانشجویان دختر بیشتر از پسر ھستند . و مادربزرگھا ھم ھوس دانشگاه کردهاند از فرط
عشق به علم !؟
عشق به دانشگاه ، عشق به دو چیز است : پُز و آزادی ! و اینست که براستی دکتراھای
ما از دیپلم ھای دو دھۀ پیش بیسوادترند .
دانشگاه پرستی و مدرک پرستی در جامعۀ ما براستی بی نظیر است و در جھان مشابه
ندارد . این علم پرستی نیست یک مرضی است مثل غرب زده گی . ھر چه که از دین و
معرفت و ایمان و معنویت کم میآوریم این ارزشھای کاذب سربرمی آورد : جنون ورزش، ھنر
، دانشگاه ، ملیت بازی و شاھنامه پرستی. و ھمۀ اینھا در حد نمایش.
دانشگاه در جامعۀ ما مکافات نیھیلیزم ( پوچی ) حاکم بر فرھنگ عمومی است که حتی
دولتمردان ما را ھم در بر گرفته است .
مھم فقط به دانشگاه رفتن است و نه اصلاً چه دانشگاه و چه رشته ای . اتفاقاً شھری غیر
زادگاه باشد بسیار بھتر است . و اینست که بخصوص دانشگاھھای آزاد در ھر شھر و
روستائی کانونھای اشاعۀ فسادند : اعتیاد و فحشاء ! و نیز تورم مسکن در قلب روستاھا .
آیا اعتیاد و فحشاء و تورم از ارکان مصالح نظام ما ھستند که کسی را برنمی انگیزند و بلکه
انتقاد در این موارد به مثابۀ تھمت به نظام ھم محسوب می گردد ؟ دانشگاه زده گی یکی
از مھلکترین امراض فرھنگی جامعۀ ماست که خود مھد تولید ھمه نوع فساد است : بیکاری
، فحشاء ، تورم ، ربا ، اعتیاد و لاابالیگری تا قلب روستاھا . در برخی از شھرستانھا مردم
برعلیه دانشگاه تظاھرات می کنند . و این پدیده ای مختص جامعۀ ماست .
این دانشگاه زده گی یک عذاب و رسوائی ملی است یک بدبختی عُظمی است . یک امّ
الفساد است .
در حالیکه از آغاز انقلاب تا به امروز جمعیت کشور ما دو برابر شده و باسوادان ما ده برابر
شده و دانشجویان ما بیست برابر شده اند ولی شمارگان انتشار کتاب نصف شده است .
این مسئله نیز بیان دیگری از معنای دانشگاه ضد دانش و سوادآموزی ضد فرھنگ است .
دانشگاه زده گی یکی از نمادھای مرگبار فرھنگ اسراف و اسراف فرھنگی است که بمراتب
از اسراف اقتصادی مھلکتر است و خود یکیاز کانونھای اصلی تولید فرھنگ اسراف می باشد .
آمارزده گی که یکی از تولیدات فرھنگ اسراف و اسراف فرھنگی است بیانگر انحطاط عقل و
نگرش واقع بینانه است و سقوط بینش فرھنگی در جامعۀ ما . تا آنجا که حتی برای احیای
فرھنگ راه حلی جز افزایش بودجه بنظر دولتمردان ما نمی رسد . این پول زده گی و
ماتریالیزم بمعنای واقعی کلمه است .
جامعۀ ما به لحاظ فرھنگی اقتصاد پرست ترین جوامع در جھان است . این بمعنای سقوط
ھمۀ ارزشھای معنوی و اسلامی و انقلابی است . این بمعنای آن است که ھر چه سریعتر
بایستی به خویشتن انقلابی و دینی خود بازگردیم .
اینکه چرا به چنین مرض مرگباری دچار شده ایم قبلاً در مقالات و رساله ھای متعددی مورد
بررسی قرار گرفته است . یکی به دلیل وضعیت تاریخی و آخرالزمانی دوران ماست که
موقعیتی جھانی است و دیگر به دلیل انحرافات و خطاھای ذاتی کل جامعه و دولتمردان و
ایدئولوگھای نظام ماست که از ھمان آغاز انقلاب شروع شد که در این باب نیز قبلاً سخن
گفته ایم . ولی ھمانطور که قبلاً نشان داده ایم وقایع برادرکشی و جنگھای گروھکی بر سر
قدرت و حمام خون داخلی در دھۀ اول انقلاب علت اصلی و آغازین این وضعیت کنونی
ماست که جامعۀ ما را دچار مرگ مغزی کرده است .
نبرد خونین ایدئولوژیک در دھۀ اول انقلاب علت العلل سکتۀ فکری و فرھنگی در جامعه و
بخصوص نسل جوان و انقلابی ما بوده است که این نبرد بصورتی نامرئی تر و غیرخونین تا به
امروز ادامه دارد . این سوء استفاده از آزادی بود که کل پیکر جامعۀ ما به آن مبتلا شد و
آنانکه قدرت را به چنگ آوردند ایدئولوژی خود را بطور یکجانبه بر ھمۀ مردم مسلط ساختند و
ھر فکر و آرای دیگری را متھم به الحاد و التقاط و مرگ و نابودی نمودند و از آنجا تا به امروز
مغز کلی جامعۀ ما از فرط وحشت دچار سکته شده است و اینست که امروزه بجای اینکه
بطور طبیعی شمارگان انتشار کتاب حداقل بیست ھزار جلد باشد به ھزار جلد تنزل
یافته است . و اینست علت العلل ھمۀ مفاسد و از جمله این بیماری دانشگاه زده گی و
مدرک زده گی صوری که جبران ھویت و فکر و معنویت در جامعه شده است : من مدرک
دارم پس ھستم ! من به دانشگاه می روم پس اھل دانش ھستم !
آزاد اندیشی کارگاه تولید فرھنگ و فکر و ھویت و معنویت در یک جامعه است . آزادی آغازین
انقلاب ما بسرعت تبدیل به ضد آزادی شد و آزادی اندیشه را به قتل رسانید . یعنی کارخانۀ
فرھنگ و ھویت ما تعطیل شد . اینست مسئله !
خود – سانسوری حاصل از حمام خون گروھکی دھۀ اول انقلاب شاھرگ اندیشه را در
جامعۀ ما زد و خون در مغز جامعۀ ما متوقف شد . آن ھراس ملی تبدیل به ھویت ملی شد
و حاصل شد این که می بینیم .
شعار " اسلام ناب " موجب شد که ریشۀ اسلام خشکید . اینست مسئله ! فرھنگ و
اندیشه به اتھام " التقاط " به قتل رسید .
ما دربارۀ علاج و چه باید کرد این درد و فلاکت ملی مقالات و رسالات متعددی نگاشته ایم
که گوئی کسی را بکار نمیآید . ولی آگاھی بر درد نیمی از درمان است .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 179