دو کلمه حرف حساب درباره ماجرای «عراقچی و افغانها»
حسین شمسیان تحلیلگر مسائل سیاسی و از روزنامه نگاران با سابقه در صفحه شخصی خود در اینستاگرام با اشاره به اظهارات عراقچی در خصوص مهاجران افغان و بیرون کردن آنها از کشور در برنامه گفتگوی ویژه خبری به ارائه برداشتی از زندگی معمار کبیر انقلاب امام خمینی پرداخت.
به گزارش پارس نیوز، حسین شمسیان تحلیلگر مسائل سیاسی و از روزنامه نگاران با سابقه در صفحه شخصی خود در اینستاگرام با اشاره به اظهارات عراقچی در خصوص مهاجران افغان و بیرون کردن آنها از کشور در برنامه گفتگوی ویژه خبری به ارائه برداشتی از زندگی معمار کبیر انقلاب امام خمینی پرداخت.
شمسیان با عنوان «عراقچی، قذافی و امام خمینی!» نوشت، دوروزاست جماعتی ماله به دست گرفتهاند تاحرف غلط عراقچی را رفع و رجوع کنند!
آنها مدعی هستند آن حرفها ابزاری بود برای تحت فشار قرار دادن غرب و واداشتن آنها به دادن پول یا نبستن راههای مبادلات مالی!
عراقچی مثلاً تهدید کرده بود: «وقتی تحریمهای آمریکا اثر کند و منابع مالی ایران محدود شود…ممکن است نتوانیم هزینهها را تأمین کنیم و از برادران افغان بخواهیم که کشور را ترک کنند»!
عین همین حرف را قذافی اسفند سال ۸۹ و در مقام تهدید اروپاییها بیان کرده بود: «میلیون هاسیاهپوست مهاجر در لیبی هستند که میتوانند از طریق مدیترانه به ایتالیا و فرانسه بروند…»
خلاصه حرف آنست که با ابزار فشار قرار دادن افغانستانیها، آنها را ابزاری کنیم تا خودمان زندگی بهتری داشته باشیم
خب! چه بگوییم؟ آیا این منطق درست است و میتوانیم از چند میلیون مسلمان بعنوان اسلحهای برای امتیاز گیری از حریف استفاد کنیم؟ میتوانیم از آنها بعنوان سپر انسانی استفاده کنیم و همه کاستیها وبی عرضگیهای مذاکره کنندگان را با آنها جبران کنیم؟! برای کشف پاسخ این سوالات باید دید ما از کجا چنین اجازهای داریم و بر اساس کدام مبانی باید تصمیم بگیریم؟
اگر ملاک، دکترین دنیای لیبرال سرمایه داری باشد، هرکاری مباح است و اساساً میتوان مردم افغانستان را به گلوله بست تا بلکه پولی از آمریکا به ما برسد!
اما انقلاب اسلامی مبانی دارد و عراقچی ها نمیتوانند برخلاف آن عمل کنند.
فرض کنید وزیر خارجه آمریکا همین حالا به ایران پیامی داده تا درباره همین حرف عراقچی با ما مذاکره و معاملهای کند. این اتفاق یکبار دیگر و در سختترین شرایط ایران رخ داده است و امام پاسخی به بلندای تاریخ به آن دادهاند.
در زمان جهاد مردم افغانستان، آن هم در شرایطی که ایران اسلامی، در گیر جنگی نابرابر و تحمیلی با ارتش مجهز و تا به دندان مسلح صدام بود، اتحاد جماهیر شوروی از ایشان تقاضا کرد از حمایت مردم مجاهد افغانستان بردارند و درعوض، شورویها متعهد شوند که «هم به ما سلاح بدهند و هم امکانات نظامی به خصوص موشکهای دوربرد به رژیم صدام نخواهند داد تا دیگر نتواند قلب تهران را نشانه بگیرد و پایتخت مورد اقامت آن بزرگوار را تخریب کند» اما جواب امام خمینی (ره) چنان دندان شکن بود که باعث حیرت نه تنها شوروی که تمام قدرتمندان دنیا شد. امام حاضرنشد حتی به خاطر درامان ماندن جان خود و هموطنانشان، ازحمایت مجاهد مردان افغانستان دست بکشند.
مرحوم حاج احمد آقا در این باره میگوید در فراز و نشیبهای انقلاب اسلامی مردم افغانستان برای تعیین سرنوشتشان… زمانی را به خاطر میآورم که رهبران شوروی متجاوز در اوج جنگ تحمیلی، به رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (س) پیغام دادند که اگر میخواهید ما اسلحه شما را تأمین کنیم، باید در قضیه افغانستان کوتاه بیایید. اما امام در پاسخ فرمودند «ما سلاح را برای حفظ اسلام میخواهیم نه برای نابودی آن»
این پاسخ یک واکنش هیجانی نبود بلکه برخاسته از جهان بینی امام بود و مبانی او منتج به این واکنش میشد.
قوت این مبانی را در هیمن یک جمله میتوانید ببینید: «قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنها در ایران و افغانستان و فلسطین مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها هم بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه میدهد، و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پا برهنههای مغضوب دیکتاتورها خواب راحت را از دیدگان جهان خواران و سر سپردگان که به ستم و ظلم خویشتن اصرار مینمایند سلب خواهد کرد و شعار نه شرقی و نه غربی ملاک ابدی انقلاب است»
شما رابه خدا ببینید عظمت این مرد الهی چه نسبتی با حقارت این مدعیان دیپلماسی و مثلاً سفرای جمهوری اسلامی در عرصه جهانی دارد!؟
امام در یک محاجه آشکار با جهانخواران، سیاست اصولی نه شرق نه غربی را اینگونه تبیین میکند:
«ما بار دیگر پشتیبانی بیدریغ خود را از برادران مسلمان و مظلوم افغانی اعلام میداریم و اشغالگران را شدیداً محکوم مینمائیم. ما مسلمانیم و شرق و غرب برایمان مطرح نیست. ما از مظلوم دفاع میکنیم و بر ظالم میتازیم، این یک وظیفه اسلامی است.»
و بعد هم وظیفه حمایت و پذیرایی از مردم آواره افغانستان را اینگونه تشریح میکنند:
«و همین طور، مهمانهایی که داریم، افغانی هستند، مسلمان هستند… بیچارهها را ازخانههایشان دور کردند، مالشان را بردند، خودشان را فرستادند اینجا. خوب، باید چه کرد با اینها؟ نباید اینها را پذیرایی کرد؟ ما مسلمانیم، آنها هم مسلمانند، ما باید از آنها پذیرایی کنیم، خدمت کنیم به آنها… آوارههایی که از افغانستان الآن در ایران هستند، مشکلات زیادیدارند…البته ملت خیلی کمک میکند… لکن اینطور نیست که کمک ملت کافی باشد… دولت متکفل این امور است و مسول این امور است»
بنظرتان اگر قرار به معاملهای بود، آن روزها زمان مناسبتری نبود!؟
اما امام به ما یاد دادند که روی جان مسلمین و مستضعفین معامله ممنوع است.
اما یک نکته دیگر:
عراقچی در گفتگوی خبری صریحاً از ضرورت «ترک کشور» از سوی افغانستانیها گفته بود ولی حالا میگوید: «اخراج مهاجرین در دستور دولت نیست، اما گزینههای جدیدی در برابر آنها قرارمی دهیم»! یعنی تا حالا درها را بسته بودیم که از ایران نروند یا مثلاً آنها بلد نبودند جایی به نام اروپا هم هست و میتوانند به آنجا بروند!؟ چرا این جماعت مردم را نادان فرض میکنند!؟
ارسال نظر