خورخه کامپوس دروازهبان - مهاجمی که 130 بازی ملی در کارنامه دارد
عینک دودی بزن بعد بیا جلو
از زمانی که جامجهانی شروع شده همه نگاهها متوجه تعداد گلهای زیادی است که در این جام ردوبدل شده است؛ با این حال بعد از سپریشدن مرحله گروهی حالا بهنظر میرسد نقش دروازهبانها پررنگتر شده است.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- سجاد فیروزی-درواقع اگرچه در مرحله گروهی درخشش دروازهبانهای بزرگ از جمله بوفون و کاسیاس زیاد به چشم نیامد و تیمهایشان شکستهای بعضا سنگینی را متحمل شدند با این حال بودند دروازهبانهایی مثل اوچوآ، که در دیدار مکزیک برابر برزیل ستاره تیمش بود. دروازهبان تیمملی مکزیک که یکی از پدیدههای این جام بود ناخودآگاه همه را به یاد خورخه کامپوس، دروازهبان افسانهای این تیم در سالهای دور انداخت. دروازهبان کوتاهقامتی که علاوه بر جثه کوچکش بهخاطر پوشیدن لباسهای عجیبوغریب دروازهبانی هم شناخته شده بود. کامپوس البته یک ویژگی دیگر هم داشت؛ او مهاجمی بود که دروازهبان شد و به همین خاطر عاشق این بود که پا به توپ حرکت کند و تا میانههای زمین پیش برود. برگزاری جامجهانی در برزیل فرصت خوبی دست داد تا با سفر به کشور همسایه از نزدیک یکی، دو بازی را ببیند. البته مجله «سوفوت» هم از این فرصت استفاده کرد و با او گفتوگوی متفاوتی انجام داد. در لید این گفتوگو اینطور آمده است: خورخه کامپوس دروازهبان - مهاجمی که 130 بازی ملی در کارنامه دارد هنوز هم خوشاخلاق است و با روی باز پاسخگوی سوالات است. او پیراهن سهرنگی پوشیده که کوسهای روی آن نقش بسته که در حال موجسواری است.
قبل از واردشدنت به اتاق، انتظار داشتیم آدم کوتاهقدتری ببینیم. ظاهرا به اندازه کافی سوپ خوردهای و بزرگ شدهای!
(میخندد) حق با شماست. من غذا خوردهام و همین مورد باعث شده قدم بلندتر شود. هر کسی این روزها من را میبیند همین را میگوید. البته من کفشهای پاشنهبلند میپوشم تا مردم را بیشتر شگفتزده کنم (زیر خنده میزند). مشکل من این است که دروازهبانهای امروزی همگی غولپیکر هستند؛ اگر قرار باشد من را کنار آنها بگذارند خیلی مسخره به نظر میآیم ولی اینطور نیست؛ همانطور که الان دارید میبینید من خیلی هم فسقلی نیستم.
خب کمی بحث را جدیتر کنیم. در مرحله گروهی جامجهانی به غیر از اوچوآ که مقابل برزیل نمایش خوبی داشت بقیه دروازهبانها نتوانستند چندان تاثیرگذار باشند. به نظرت همینطور است؟
هر دروازهبانی استایل خاص خودش را دارد و این استایل هم به مربی تیم برمیگردد. بعضی از مربیان از دروازهبانهایشان میخواهند جلوتر بروند، در بازی شرکت کنند و خیلی روی خط نچسبند. اما بعضی دیگر میگویند در همان محوطه بمانید و هیچ ریسکی نکنید. به نظرم با توجه به بازیهایی که تا این لحظه دیدهام ناواس از تیم کاستاریکا و نویر از تیم آلمان دروازهبانهایی هستند که جلوتر میروند و در بازی شرکت میکنند. البته این را هم بگویم که نویر شگفتزدهام کرده چون باوجود اینکه قد و هیکل درشتی دارد بازی با پایش بسیار خوب است.
اگر بخواهیم رکوراست حرف بزنیم باید بگوییم با توجه به شیوه دروازهبانی هیگیتا و چیلاورت، تو بیش از اینکه دروازهبان خوبی باشی در زمین «شومن» بودی. جلو میرفتی، گل میزدی، پا به توپ حرکت میکردی. البته این نوع دروازهبانی که شهامت زیادی هم میخواهد اینروزها از بین رفته است. اینطور نیست؟
تفاوت دروازهبانی با جلوبازیکردن با توجه به ریسکهایی که آدم میتواند کند خیلی زیاد است. برای دروازهبانها فشار و استرس زیاد است. ولی برای من سر سوزنی این مورد اهمیت نداشت. همیشه دنبال این بودم که بروم و جلو بازی کنم. درواقع ترجیح میدادم رو به جلو بروم و بیرون از محوطه جریمه سوتی بدهم ولی روی خط دروازهام نایستم. قبول دارم کمی دیوانه بودم ولی با این حال از این کارم لذت میبردم و سرگرم میشدم. خیلی اوقات پا به توپ تا میانههای میدان جلو میرفتم. این سبک من بود و خیلی هم دوستش داشتم. خوشبختانه هیچوقت در جامجهانی سوتی ندادم وگرنه الان زنده نبودم تا بخواهم با شما مصاحبه کنم (میخندد).
موضوع ذهنی بود دیگر؟
به هوش آدم برمیگردد. یادم میآید که سانترها را قطع میکردم و بازی را از عمق زمین رقیب شروع میکردم. قبول دارم که بعضی وقتها اشتباه هم میکردم، مثل همه. ولی تفاوت من با بقیه این بود که قبل از سوتیدادن اعتماد مربیام را جلب میکردم. من اینطوری پنج تا 10 موقعیت گل حریف را از بین میبردم.
مکزیک با داشتن بازیکنانی مثل اوچوآ، ولا و جووانی نسل خوبی داشت ولی در نهایت نتوانست در جام باقی بماند. فکر میکنی این نسل باوجود زیرساختهای خوبی که دارد برای قهرمانی در جامجهانی چه چیزی کم دارد؟
یکسری اتفاقات بود که نباید رخ میداد و بعضی مسایل هم هست که نباید ادامهدار شود. مسوولان فوتبال مکزیک نمیدانند یک فوتبالیست چطور کارش پیش میرود در نتیجه سرعت پیشرفت در این زمینه کند است. به همین خاطر میبینیم که در هر جامجهانی میگویند مکزیک به فتح جام نزدیک است یا از آن دور میشود. سال گذشته هیچکس شانسی برای ما قایل نبود ولی همین امسال میگفتند میتوانیم تا فینال هم پیش برویم.
خیلیها در دنیا تو را بهخاطر لباسهای عجیبوغریبت میشناسند؛ هنوز هم خودت آنها را نقاشی میکنی؟
عاشق این بودم که لباسهایم را نقاشی و طراحی کنم ولی از آنجایی که نقاشیام خوب نبود همیشه برادرم به من کمک میکرد. به من میگفت: «این خوب است، این بد است؛ این رنگ را اینجا استفاده کن، آن را آنجا بگذار». در آن موقعها زیاد هم موجسواری میکردم ولی حالا از این کار هم دست کشیدهام چون از کوسه میترسم.
لباسهایت را آنطور طراحی میکردی تا حواس مهاجمها را پرت کنی؟
دقیقا همینطور است. آنها مجبور بودند برای تکبهتکشدن با من عینک آفتابی بزنند (زیر خنده میزند). این روزها دروازهبانها بیشتر سیاه و خاکستری به تن میکنند؛ شاید به این خاطر است که میخواهند دیده نشوند اما این شیوه اشتباه است. من خودم بهعنوان مهاجم بازی کردهام و میدیدم دروازهبانهایی که سیاه، خاکستری یا سبز میپوشند مدام گل میخورند.
بهعنوان سوال آخر بگو که از کدامیک لذت بیشتری میبردی؟ اینکه گل بزنی یا تکبهتک بگیری؟
گلزدن را دوست داشتم چون وقتی گل میزنی فریاد میکشی، میدوی، میپری. خیلی خوش میگذرد.
ارسال نظر