پايگاه خبري تحليلي «پارس»- مصطفی عابدی- این روزها که بازار فوتبال داغ است، در کنار تفریح و سرگرمی، باید از آموزه‌های آن برای زندگی اجتماعی خودمان نیز درس بگیریم. چند‌سال پیش که بازار توصیه‌های اخلاقی داغ بود و چپ و راست درس‌های اخلاقی داده می‌شد و در پی اخلاقی کردن عالم و آدم بودند، یکی از دست‌اندرکاران یک نهاد، نکته‌ای را به این مضمون گفت: «در حال حاضر مشغول برگزاری فوتبال‌هایی در این نهاد هستیم که بدون داور برگزار می‌شود و چنانچه بازیکن خطایی کرد، می‌گوید من خطا کرده‌ام و این فرهنگ باید در ورزش نهادینه شود!» وقتی این مطلب در سایت‌ها منتشر شد، ظریفی در ذیل آن نوشت که: «درجه‌ بعدی اخلاقی هم فوتبال بدون توپ است. یکی میگه من شوت زدم، اون یکی هم میگه گل شد، تیم حریف هم قبول می‌کنه و صلوات می‌فرستن!» فارغ از این طنز اخیر باید گفت که ذهنیت فوتبال بدون داور، جز یک ساده‌انگاری و فروکاستن زندگی و رقابت به اخلاق چیز دیگری نیست. وقتی که در آموزه‌های دینی قید می‌شود که اگر مالی را رد و بدل کردید آن را مکتوب کنید و شاهد بگیرید، تا موجب اختلاف نشود، چگونه ممکن است که در موضوعات اختلافی بدون داور زندگی کنیم؟ مسأله‌ اختلاف پیدا کردن و ضرورت ارجاع به داوری و قضاوت، ناشی از بدذاتی و کینه‌دوزی یا غیراخلاقی بودن انسان‌ها نسبت به یکدیگر نیست، بلکه در بسیاری از موارد طرفین ماجرا بسیار صادق و حتی اخلاقی هم هستند. مساله این نیست که در یک بازی فوتبال بازیکن می‌داند خطا کرده و زیر بار خطایش نمی‌رود، بلکه در اکثر مواردی که اعتراض می‌کند، به این دلیل است که قبول ندارد خطایی مرتکب شده. حال اگر یک بازیکن صادقانه و از صمیم قلب معتقد باشد که خطایی نکرده ولی بازیکن مقابل هم صادقانه و صددرصد معتقد باشد که او خطا کرده، چگونه می‌توان بدون داور به نتیجه رسید؟!

 

اخلاقی شدن فوتبال به معنای آن نیست که داور را حذف کنیم و داوری را به وجدان‌های فردی واگذار نماییم زیرا که در بسیاری از موارد داوری این وجدان‌ها حتی اگر صادق باشند بر یکدیگر تطابق ندارند. شرط مقدماتی و لازم برای اخلاقی شدن فوتبال رسیدن به یک داوری بی‌طرف و منصف است.

 

تماشای هر بازی فوتبال قابل تحمل است، حتی اگر یکی از طرفین خشن یا دفاعی بازی کند، یا خوب بازی نکند. ولی بازی فوتبال هنگامی ارزش دیدن نخواهد داشت که داور آن ضعیف باشد یا نادرست قضاوت کند، حتی اگر این قضاوت‌های نادرست ناشی از قصور و ناتوانی وی باشد. ولی هنگامی که تماشاگران احتمال بدهند داور آگاهانه جانبدار یک تیم است و به اصطلاح داور «پول گرفته»، کل بازی زیر علامت سوال می‌رود و تماشای آن نه برای دیدن کیفیت بازی دو طرف یا بازیکنان است، بلکه فقط خیانت‌های داور بازی ارزش دیدن را دارد که البته این چیزی غیراز بازی فوتبال است.

 

مثال فوتبال خیلی خوب می‌تواند واقعیات زندگی ما را نشان دهد. ارزش و زیبایی زندگی در جامعه‌ای که داور بی‌طرف و صاحب صلاحیت دارد، مثل مسابقه فوتبالی است که چنین داورانی آن را قضاوت می‌کنند، و در برابر اعصاب‌خردکنی و بیهودگی زندگی در محیطی که داوری آن بی‌طرف نیست یا صلاحیت اخلاقی و علمی انجام چنین کاری را ندارد، دقیقاً مثل فوتبالی است که داور آن بی‌صلاحیت یا ناتوان است یا تهدید یا تطمیع شده است و از پیش باید نتیجه را تعیین کند. حال هر چه کیفیت بازی پایین‌تر و داوری نیز مغرضانه‌تر و جانبدارانه‌تر باشد، آن زندگی غیرقابل‌تحمل‌تر خواهد بود. ولی اگر کیفیت زندگی پایین باشد ولی داوری بی‌طرفانه باشد، باز هم ارزش تجربه کردن و دیدن را دارد. مثل بسیاری از فوتبال‌های محلی و دوستانه که به‌رغم کیفیت پایین‌ آن‌ها، لذت‌بخش و سرگرم‌کننده هستند. بنابراین کوشش باید کرد که داوری را در هر بُعد از زندگی ازجمله ورزش تحکیم بخشیم و نباید آن را به اخلاق تنزل داد، البته داوری بی‌طرفانه را.