دربیبازهای آبی!
دربی باز بودن هم یک هنر است. مثل تمام کارهای تقریبا ناممکن که فقط تعداد انگشت شماری قادر به انجام آن هستند و میتوانند بی دغدغه و سر بزنگاه خودی نشان دهند.
آدم هایی که علاوه بر تسلط بر هنر فوتبال باید از هوش و ذکاوت و درک بالای شرایط هم بهرهمند باشند و بتوانند در حساسترین لحظات،بهترین تصمیم را اتخاذ کرده و برای یک عمر سوگلی سکوها شوند. چه بسیار پسرکانی که هرشب پاهایشان خواب گلزنی در دربی را می دید و در روز بازی ، همان پاها سنگ میشدند و می چسبیدند به چمن و نای حرکت نداشتند و برای بازکردن دروازه خالی هم نمی توانستند همتی به خرج دهند. در یک مرور سرپایی تاریخچه دربی، افرادی از هر دو تیم بوده اند که شاید سابقه حضورشان در سطح اول فوتبال به دو سه سال هم نرسد ولی با این حال نامشان برای همیشه در قلب طرفداران حک شده است و جزئی لاینفک از تاریخ پر اعتبار شهرآورد لقب گرفته اند.
منصورخان پورحیدری
او ریشسفید این دربی بازان است. پدر آبی ها با آن سبیل پر پشت و موهای مجعد وقتی روی نیمکت مینشست رستم دستان بود برای خودش و خیال طرفداران تا حدود زیادی راحت می شد و وقتی دور از چشم نامحرم پُکی عمیق به سیگار می زد برای هواداران یقین حاصل میشد که آرامش ناشی از آن پُک به تمام تیم تزریق خواهد شد و به زودی عروسی به کوچه شان خواهد رسید. کسی از خاطر نمیبرد دربی خرداد سال ۶۹ را که فینال لیگ قدس بود و دو تیم در مسابقات مشتمل بر دو گروه، صدرنشین شده بودند و به همراه تیمهای دارایی تهران و ملوان انزلی بازیهای نیمه نهایی را برگزار کردند و در فینال به هم رسیدند تا قهرمان لیگ باشگاههای کشور را تعین کنند. قرمزها آمده بودند تا سلطنت چندین ساله علیآقا را تداوم بخشند و از قضا بازی در نیمه اول هم با یک گل به نفع سرخ ها به پایان رسید ولی شروع نیمه دوم آغاز شعبده بازیهای منصور خان بود و تعویض طلایی و آوردن یک جوان سیه چرده مینابی به اسم عباس سرخاب به بازی باعث شد در همان اولین دقیقه ورود به زمین سانتر کاشته امیر قلعه نوعی را به تور بچسباند و بازی مساوی شود و کمی بعد همان خطا و همان کاشته و همان سانتر تکرار شد و این بار صمد مرفاوی بود که با ضربه سر تور دروازه را به رقص درآورد و بعد از سالها جشن و پایکوبی سهم آبیها شد. در پایان بازی کمتر کسی این معجزه را باور داشت و روز بعد مجله ورزشی هفتگی موسسه کیهان عکسی را به چاپ رسانده بود که ۵ بازیکن آبی پوش در محوطه جریمه پرسپولیس مشکوک به آفساید بودند و پرسیده بود آیا هیچ یک از این پنج تن در آفساید قرار ندارند؟
این شروع آتش بازی منصور خان بود در دربی ها و دو سال بعد در بازی رفت و برگشت دربی دبل کرد و وقتی در سال ۷۴ در مقابل تیم تا بن دندان مسلح #یورگن_گده ایستاد کسی در گلباران شدنشان شک نداشت و خط حمله آتشین حریف متشکل از علی دایی، فرشاد پیوس و مرتضی کرمانیمقدم هرکدام در رویای خویش دو سه گلی برای حریف کنار گذاشته بودند اما از بد حادثه همان نیمه اول با سه گل عقب افتادند و این مرد سیبیلو بود که خوشحال به رختکن رفت تا باز در اسفند ۷۹ تیمش به میدان بیاید و با تک گل علیرضا اکبرپور نوار بردهای پنج ساله قرمزها را پاره کند!
صمد مرفاوی
او بازیکن چندان ممتازی نبود. بر خلاف داشتن شم گلزنی بالا، از نظر تکنیکی در سطح پایینی قرار داشت و علی رغم به ثمر رساندن گلهای حساس ملی از جمله در برابر ژاپن و الجزایر (دو گل) همیشه در سایه فرشاد پیوس قرار داشت. اما گلزنی در دربی سال ۶۹ و دو بازی پیاپی در سال ۷۰ و ۷۱ او را همیشه در قلب آبی ها نگه داشت!
فرهاد مجیدی
شماره هفت آبیها هر چقدر در جوانی اش مرد ناکام دربیها بود در سالهای آخر فوتبالش در چهار دربی ۴ گل حساس به ثمر رساند تا هم عدد ۴ را جاودانه کند و هم خودش را! گاهی آدم فکر می کند اگر او به جای ۱۲ سال غیبت از مجموعه آبی ها و پارو کردن پول عربها لباس آبی به تن داشت و در دربی ها حاضر بود الان رکوردش چه شکلی می شد؟ آدم است دیگر. گاهی رویا پردازی هم می کند!
مجتبی جباری
شماره هشت همیشه شاکی آبیها هم از آن بازیکنانی بود که تمام استانداردهای لازم برای حضور در دربی را با خود داشت و اگر بگوییم که قدرت نمایی اساسی آبی ها در دربی های ۶۶ تا ۷۳ بیش از هر بازیکنی مدیون وجود #مجتبی_جباری است سخنی به گزاف نگفتهایم. او با گرفتن نبض بازی و پخش توپ هم در گلسازی نقش اساسی داشت و هم در گلزنی. به ثمر رساندن ۴ گل به تنهایی برای جاودان شدن در دل آبی ها کفایت می کند حالا شما به آن پاس های طلایی که به مجیدی و میلاد میداوودی و بقیه ارسال کرد تا قفل دروازه سرخ ها را بگشایند بیفزایید نتیجه یقینا خارق العاده است!
صادق ورمزیار
چپ پای دوست داشتنی آبیها در بازیهای ملی همیشه زیر سایه مجتبی محرمی قرار گرفت و این از بدشانسی اش بود که هم دوره اش یکی از برترین چپپاهای تاریخ فوتبال ایران نام گرفته بود. با این حال همیشه جناح چپ استقلال را بیمه کرد تا توازنی آشکار بین جناح راست این تیم متشکل از جواد زرینچه و مجید نامجو مطلق با جناح چپ برقرار شود. ورمزیار در همان دربی مشکوک که تا دقیقه ۱۵ با دو گل به سود استقلال جریان داشت گل دوم را از فاصله ای بعید به ثمر رساند و در حالی که طرفداران استقلال در انتظار انتقام باخت شش گله به پرسپولیس بودند در هفتاد و پنج دقیقه بعدی بازی را اداره کردند تا به زعم خویش شخصیت اسطورهیی علیآقا خط بر ندارد! ورمزیار بعدها در دو دربی ۳۸و۴۰ هم دو پنالتی را به تور دروازه قرمزها چسباند که پنالتی اولش را به کسی زد که خود جزو دربی بازهای نامدار بود و کمتر کسی جرات داشت پشت ضربه پنالتی بایستد که قرار بود درون دروازه اش احمدرضا عابدزادهِ افسانه ای باشد. ولی ورمزیار وقتی کنایههای تحقیرآمیز عابدزاده به ادموند اختر را دید توپ را از او گرفت و روی نقطه پنالتی کاشت تا با به ثمر رساندن اش ده دقیقه مانده به پایان نود دقیقه استقلال را به بازی برگرداند و شد آنچه باید می شد!
علی سامره
که با دو گل زود هنگامش در دو دربی ۵۳ و ۵۵ ماندگار شد و علیرغم حضور اندک در جمع آبی ها توانست خود را به عنوان بخشی از افتخارآفرینی آبیها در تاریخ ثبت نماید و اگر قدر خود را می دانست به عنوان اولین گلزن ایرانی کالچیو میتوانست نقش آفرینی کند که نکرد و نشد.
ارسال نظر