فیلم 360 درجه اولین تجربه کارگردانی سام قریبیان بیش از حد تحت تأثیر سینمای هالیوود است. این تأثیر خودآگاه یا ناخودآگاه از عنوان بندی آغازین فیلم که تقلید از عنوان بندی فیلم تلالو استنلی کوبریک است شروع می‌شود الی آخر. قریبیان چه در روایت داستانش و چه در فرمی که برای اولین فیلمش به کار گرفته است، نتوانسته مخاطبش را راضی نگه دارد. اساسا 360 درجه در داستان گویی ضعف دارد و همین طور این ضعف در شخصیت‌ها هم تأثیر گذاشته است، زیرا که هیچ کدام از آنها باور پذیر نیستند، حتی جاوید که قهرمان فیلم است، اما چه قهرمانی؟
 
قهرمان شکست خورده! 
 
 
قهرمانی که بیش از اندازه تیپیکال است. قهرمان ما همان ابتدای فیلم از معشوقه‌اش رو دست می‌خورد و برای اینکه او به زندان نرود جرم حمل سیزده کیلو شیشه را قبول می‌کند سه سال زندانی می‌کشد و در آنجا با کسی آشنا می‌شود به نام دکتر که انگار قهرمان دوم فیلم است، اما آخر فیلم مشخص می‌شود او ضد قهرمان است و همه‌ی بدبختی جاوید زیر سر اوست، حالا جاوید بعد از سه سال آزاد می‌شود و می‌خواهد انتقام بگیرد و جان معشوقه‌اش مهتاب را نجات دهد. همین خلاصه چند خطی نشان می‌دهد که ما با چه فیلم نخ نما شده‌ای طرف هستیم، فیلمی که حال و هوای انتقام جویی دارد و قهرمانش که با آن قد و وزن و هیکل( که شباهت به مدلینگ برندهای لباس دارد) حس و حال قیصر را دارد  و می‌خواهد یک تنه جلو برود و همه رو بکشد تا مهتاب و دختر کوچکش را نجات بدهد. قهرمان ما را بیش از حد جو گیر است و تنها از قهرمان بودن دوست نداشتن موبایل،‌کچل کردن کلاه بر سر گذاشتن، خالکوبی روی دستش و شنا رفتن را بلد است. حتی طرز دیالوگ گفتن جاوید که به سبک سینمای کیمیایی دو پهلو و کنایه‌آمیز است بشدت تصنعی به نظر می‌رسد.
 
 قهرمان شکست خورده!
 
 
در چند سکانس ابتدایی فیلم جاوید یک جوان امروزی است اما به محض اینکه پایش به زندان می‌رسد تبدیل به یک تیپ تکراری می‌َشود، که انگار با محیط و آدم‌های اطرافش سر جنگ دارد. جاوید، قهرمان فیلم 360 درجه هیچ جذابیتی برای مخاطب ندارد. زیرا که او تبدیل به یک کاریکاتور شده است که تنها هدفش نجات دادن مهتاب است. همه‌ی کاراکترهای 360 درجه نه تنها یک تیپ هستند بلکه آن‌ها هم مثل جاوید کاریکاتوری هستند، پلیس فیلم که معلوم نیست از چه ارگانی و چه درجه‌یی دارد که می‌تواند دوازده کیلو شیشه را مخفی کند تا بعد از سه سال هنوز پرونده را باز بگذارد و در حین یک عملیات مهم تلفنی قربون صدقه فرزندش برود و اشک بریزد، زعفرانی که مدیر یک انتشاراتی است و کار فرهنگی می‌کند، بانو که آن هم دوست قدیمی مهتاب است و بازیگر تئاتر است، وجود شخصیت بانو چه کمکی به فیلم می‌کند؟‌ فقط با عشوه حرف می‌زند و مواد می‌کشد.
 
 قهرمان شکست خورده!
 
همچنین چکمه پوش با آن تیپ ترمیناتوری چه گونه عاشق مهتاب بوده است؟‌چرا این شخصیت بسیار مهم مثل یک سیاه لشگر در فیلم رفت و آمد دارد؟ سرژیک که چشم بند می‌زند تا ترسناک جلوه کند، یا آن مرد وکیل، این شخصیت‌ها بی ‌هویت و غیرقابل هضم‌اند و بشدت هالیوودی هستند. فکر کنید این فیلم در آمریکا ساخته می‌شد چه فرقی می‌کرد؟ هیچی. تمامی عناصر صحنه‌یی در فیلم به ایرانی بودن فیلم هیچ ربطی ندارد. تعمرگاه سرژیک که فقط ماشین آمریکایی تعمیر می‌کند، مهمانی فرمانیه که خانه اشرافی است، اتاقی که بانو در آن زندگی می‌کند که اصلا معلوم نیست آنجا کجاست، آن سوله که شبیه به پایان بندی بیشتر فیلم‌هایی گروگانگیری آمریکایی است،‌ در سکانس آخر دکتر در حال سالاد درست کردن برای زندانی‌هاست(آن هم سالاد کاهو با بهترین مخلفات). با این تفاسیر مخاطب ما با یک فیلم طرف است که داستانش تقلبی است، مخاطب این را خوب درک می‌کند. در سکانس آخر وقتی ناظم به جاوید قهرمان فیلم چاقو می‌زند برای مخاطب اصلا مهم نیست و نمی‌تواند حتی با او همذات پندار باشد، به این دلیل که جاوید نتوانسته یک قهرمان باشد، او حتی تبدیل شده است به یک ضد قهرمان چرا اینکه می‌فهمیم دختر خردسال بچه چکمه پوش و مهتاب است و اساسا مهتاب یک مجهول است. پس قهرمان ما برای چه کسی تلاش کرده و دوباره به زندان افتاده است؟
 
 قهرمان شکست خورده!
 
 
انتخاب میلاد کی‌مرام در نقش یک قهرمان بشدت اغراق آمیز است و به هیچ وجه نمی‌توانیم او را با این شمایل بعنوان یک قهرمان بپذیریم،‌ بهاره رهنما در نقش یک زن اغواگر با آن صدای نازک و مهربانش نمی‌تواند از عهده چنین نقشی برآید، مسعود فروتن که پیش از این کارگردان یا مجری برنامه‌های خاطره انگیز بوده است چگونه می‌تواند نقش ناظم را با آن صدای لطیفش که دیالوگ‌ها را بریده بریده و مصنوعی ادا می‌کند را بازی کند، سه سال از زندانی جاوید گذشت و دکتر با همان لباس‌های تمیز و اتو کشیده و با همان رنگ مو سه سال پیش، جاوید را نصیحت می‌کرد. رضا رویگری که مأمور تحویل گرفتن وسایل زندانی‌هاست سه سال با یک کت و شلوار است و سیگارش هم هنوز تمام نشده است. این‌ها نکات ریزی است که برای خیلی از مخاطب‌ها مهم است. نکته جالب 360درجه، زندانی شدن تدین بود که به جرم قتل روانگر به زندان افتاده است، این پایانی بود برای فیلم گناهکاران که فرامرز قریبیان دو سال پیش آن را ساخته بود.