دوست داشتم پیراهن مجیدی به من برسد اما نشد
استقلال در این سالها کم بازیکن مستعد و آیندهدار از دست نداده بود. یکی از این دست بازیکنان یعقوب کریمی بود که بعد از سه سال بستن بازوبند کاپیتانی امیدهای استقلال و رساندن این تیم به قهرمانی تهران راهی نفت شد و با درخشش در جمع زردپوشان به یکباره قیمتش چندین برابر شد تا استقلالیها برای بازگرداندنش دست به کار شده و هزینههای گزافی بپردازند. دیروز فرصتی دست داد تا بعد از قطعی شدن حضور یعقوب در استقلال برای دقایقی در خبرورزشی میزبانش باشیم.
به گزارش پارس به نقل از خبرورزشیفوتبال را از کجا شروع کردی؟
از زمین خاکیهای جنوب تهران آن هم با کلی مشکلات و کمبودهای مادی و معنوی. بعد فضایی مهیا شد تا هفت سال در تیم پاس بازی کردم. دو سال در مدرسه فوتبال و پنج سال هم در تیمهای نونهالان، نوجوانان و جوانان بازی کردم.
چی شد سر از استقلال درآوردی؟
یادم است برای یک بازی دوستانه با استقلال به ورزشگاه مرغوبکار رفته بودیم که من خیلی خوب بازی کردم. آن روز من موهای سرم را با تیغ زده بودم و به همین خاطر خیلی تو چشم بودم. بعد از بازی وقتی میخواستم ورزشگاه را ترک کنم، اجازه خروج به من ندادند و آقای منصوریان و آرش لبجویی گفتند اول قرارداد ببند و بعد برو.
تو چهکار کردی؟
آن سال پاس منحل شده بود و زمزمههایی شنیده میشد که قصد تیمداری ندارد. من هم عاشق استقلال بودم و از این پیشنهاد ذوقزده شدم اما از فرصت استفاده کردم و گفتم اگر من قرارداد ببندیم، یک شرط دارم.
چه شرطی؟
یک دوست خیلی صمیمی داشتم به اسم محسن رزمجو که فوتبالیست خیلی خوبی بود. وقتی دیدم کسی را ندارد که حمایتش کند، به علیآقا منصوریان گفتم اگر با او قرارداد ببندید، من هم قرارداد میبندم که قبول کردند و اتفاقاً محسن هم خیلی خوب بازی کرد اما حیف بدشانسی آورد و... نزدیک به سه سال در تیمهای جوانان و امید استقلال بازی کردم و کاپیتان هم شدم تا اینکه به تیم بزرگسالان رسیدم.
در آن برهه که به آکادمی استقلال رسیدی، بازیکنان مستعد زیاد داشتید؟
بله، خیلی بازیکن مستعد داشتیم، نمونهاش مسعود حسنزاده (ذوبآهن)، صادق بارانی (پیکان)، فردین عابدینی (تراکتورسازی)، مجتبی محبوبمجاز و... همه کنار هم بودیم و استقلال را قهرمان کردیم.
اما همه از استقلال رفتند.
این عادت سالهای اخیر است که استعدادهای ناب جنوب تهران در آکادمی استقلال به راحتی آب خوردن از دست بروند و چیز غیرطبیعی هم نیست. ما بعد از اینکه قهرمان شدیم چهار نفرمان به تیم بزرگسالان معرفی شدند، درست در دوره قبلی مربیگری پرویزخان مظلومی بود اما فرصتی به ما داده نشد که بخواهیم تواناییهایمان را نشان بدهیم.
به همین خاطر تصمیم گرفتی از استقلال جدا شوی؟
بله، من باید بازی میکردم تا پیشرفت کنم به همین خاطر وقتی پیشنهاد نفت را گرفتم، بلادرنگ قبول کردم. گرچه پرویز مظلومی اشکم را درآورد تا رضایتنامهام را صادر کرد.
واقعاً گریه کردی؟
بله، خیلی هم گریه کردم و به آقای مظلومی گفتم اگر اجازه ندهید من بروم، فوتبالم نابود میشود. شما بازیکنان بزرگ و ستارهها را بازی میدهید اما به من و امثال من بازی نمیرسد.
مفت و مجانی شما را از دست داد؟
به آن صورت مفت و مجانی هم نبود چون باشگاه استقلال آن سال 50 میلیون تومان از باشگاه نفت برای رضایتنامه من پول گرفت در حالی که سر جمع در آن سالها 10 میلیون تومان هزینه من نکرده بود.
جدایی تو انتقادات زیادی برای مظلومی و استقلال در پی داشت، به خصوص بعد از درخشش در نفت تهران.
همه میگفتند پرویز مظلومی اشتباه کرد گذاشت یعقوب کریمی از استقلال برود اما من خودم نه تنها ناراحت نبودم بلکه خوشحال بودم که پرویزخان چنین اشتباهی انجام داد چون زمینه برای پیشرفتم در باشگاهی بیحاشیه مثل نفت فراهم شد.
نگران نبودی در نفت همان اتفاقات استقلال برایت تکرار شود؟
نه، ترسی نداشتم چون با مشورتهایی که انجام دادم، مطمئن بودم میتوانم حقم را در نفت بگیرم. بازی فینال امیدهای تهران بین استقلال و نفت بود که مربیان نفت از نزدیک تواناییهایم را دیده بودند و سخت دنبال جذبم بودند. خدا کمک کرد و با اعتماد حاجحسین فرکی در سال اول توانستم بهترین پاسور نفت شوم و نزدیک به 10 پاس گل بدهم و یک گل بزنم. از همه مهمتر به جز سه، چهار هفته اول آن فصل که هنوز از نظر بدنی آماده نبودم، همه بازیها را فیکس بازی کردم.
این درخشش ادامه داشت تا جایی که از نفت به تیمملی رسیدی؟
برای خودم اهداف بزرگی ترسیم کرده بودم که مهمترینش رسیدن به پیراهن مقدس تیم ملی بود. سال دوم بهتر در تیم جا افتاده بودم و بدون استرس بازی میکردم و اعتماد آقای فرکی هم مزید بر علت شد تا نمایشی بهتر داشته باشم.
اگر در استقلال به تو اعتماد میشد، میتوانستی همین عملکرد را نشان بدهی؟
میتوانستم و شاید بهتر هم بازی میکردم. قبول دارم برای جوانی 17 ساله مثل من سخت بود که در استقلال جا بیفتد اما اگر نصف اعتمادی که در نفت شد در استقلال پشت سرم میدیدم، کار را درمیآوردم حتی بهتر از نفت اما همان اولین بازی که پرویزخان مظلومی جلوی پیکان 10 دقیقه به من فرصت داد، با وجود تمام استرسی که داشتم و بد هم بازی نکردم، پالس مثبتی ندیدم که امیدوار باشم در استقلال پیشرفت میکنم.
پس اینکه گفتی آن سال پرویز مظلومی دلیل جداییات نبود، صحت داشت؟
بله، آن سال آقای مظلومی خیلی تلاش کرد که من بمانم ولی خودم نخواستم و رفتم نفت. اگر میماندم، الان به این جایی که هستم نمیرسیدم.
کی با پیشنهاد بازگشت دوباره به استقلال روبهرو شدی؟
بعد از اولین سالی که با نفت در لیگ برتر بازی کردم، پیشنهاد بازگشت به استقلال را دریافت کردم اما شاید باور نکنید به قدری از اتفاقات رخ داده در استقلال ناراحت و دلخور بودم که ترسیدم جواب بدهم چون گفتم نکند کابوس نیمکتنشینی و... برایم تکرار شود.
سال بعد هم تا آستانه بازگشت پیش رفتی اما سر از سپاهان درآوردی؟
بله. بعد از سال دوم حضورم در نفت بود که با آقای ابراهیمزاده نتایج خوبی گرفته بودیم اما با وجود اینکه خودم دوست داشتم برگردم استقلال، پول رضایتنامهام خیلی بالا بود که از عهده باشگاه استقلال برنمیآمد و رفتم سپاهان. اصفهانیها 850 میلیون تومان پول رضایتنامهام را دادند و 600 میلیون تومان هم برای سال او قرارداد بستند.
انتخاب سپاهان در آن مقطع تصمیم درستی بود؟
شاید اگر زلاتکو کرانچار سرمربی سپاهان نبود، من الان یکی از لژیونرهای فوتبال ایران بودم.
چطور؟
کرانچار خیلی لجباز و یکدنده بود. این لجبازی را با من از روز اول داشت و من هم که تجربه الانم را نداشتم، با او لجبازی کردم.
دلیلش چه بود؟
شاید به این خاطر بود که من توسط خود آقای رحیمی برای سپاهان انتخاب و جذب شدم. کرانچار هم میدید من توانایی بازی کردن دارم اما لج میکرد و حقم را میخورد. بهترین تمرینها را میکردم اما هیچ بهایی به من نمیداد و تنها باید روی نیمکت مینشستم. یادم است یک بازی گل زدم و پاس گل دادم اما برای بازی با پرسپولیس در لیست 18 نفره نبودم.
تصور میکردی مربیای مثل کرانچار با بازیکنش اینگونه رفتار کند؟
مربیگری سلیقهای است اما کاری که کرانچار با من کرد، از لجبازی گذشته بود و به نوعی انتقامگیری بود. شاید به همین خاطر بود که دیگر انگیزهای برای ماندن نداشتم و مدام به جدایی فکر میکردم.
این اتفاق در آخرین روزهای نقل و انتقالات پارسال افتاد؟
اگر کلمه نامردی را به کار ببرم، زیاد بیراه نگفتم چون باشگاه سپاهان با فشار کرانچار در آخرین روز نقل و انتقالات در اردوی ترکیه به من گفت یا بیا قرارداد مالیات را برای سال دوم کم کن، یا باید یک فصل سکونشین باشی چون جایی در بین برنامههای تاکتیکی باشگاه و کادرفنی نداری.
مگر قرارداد سال دوم چقدر بود؟
در حدود یک میلیارد و صد میلیون تومان.
همین ارقام بود که باعث شد تا بسیاری اعتقاد داشته باشند یعقوب کریمی با گرفتن پول زیاد انگیزهای برای درخشش با پیراهن سپاهان ندارد.
بدون اطلاعات اظهارنظر کردن در فوتبال ما عادت شده در حالی که برای من پول ارزش زیادی ندارد. من اگر در سپاهان روزهای خوبی نداشتم تنها و تنها به خاطر زلاتکو کرانچار بود و بس نه به خاطر قرارداد سنگین مالی.
همین اتفاق زمینه بازگشت تو به استقلال را فراهم کرد؟
بله، استقلال مدتها بود دنبال بازگرداندن من بود. وقتی آن حرکت ناجوانمردانه سپاهان را دیدم بلافاصله با آقای قلعهنویی و استقلالیها صحبت کردم و برگشتم چون به یکی از آرزوهایم رسیده بودم.
قبول داری اتفاقات رخ داده در سپاهان مانع حضور تو در جامجهانی شد؟ چون کارلوس کروش خیلی به تو اعتقاد داشت.
من اگر مسافر جامجهانی نشدم تنها مقصرش زلاتکو کرانچار و مدیرعامل وقت سپاهان بود. من در روزهایی که برای سپاهان کم بازی میکردم، در کل اردوهای تیم ملی دعوت شدم جز اردوی نهایی برای جام جهانی که کارلوس به من گفت چرا در سپاهان بازی نمیکنی؟! با این شرایط شانس چندانی برای همراهی تیم ملی نداری در حالی که ما در اردوهای تیم ملی خیلی از تو رضایت داریم.
برگشتی استقلال که طعم قهرمانی در لیگ را بچشی؟
بله، هر کس آن روزها راجع به استقلال صحبت میکرد، حرف از قهرمانی زودهنگام این تیم میزد چون تیمی داشتیم که به راحتی آب خوردن میتوانست چند هفته زودتر جشن قهرمانی بگیرد. چند هفته ابتدایی هم فوتبال خوبی بازی کردیم و همه چیز روبهراه بود اما یکی، دو باخت بعد از بازی با نفت و بدشانسی و اشتباهات فردی گریبانگیر ما شد تا نتوانیم به آنچه میخواستیم، برسیم.
بازیکنان و مربیان استقلال مدام مشکلات مالی را بهانه میکردند.
وقتی یک مجموعهای هدف خود را قهرمانی ترسیم میکند، باید به تعهدات مالیاش پایبند باشد اما متأسفانه پارسال باشگاه هیچ کدام از تعهداتش را عملی نکرد و چه بسا اگر در موقع لزوم این حمایت انجام میشد، قصه استقلال جور دیگری رقم میخورد.
مشکلات مالی که به تنهایی نمیتوانست بهانه ناکامی باشد.
نه اما همین مشکل تیم ما را به هم ریخت و مریض کرد. استقلال پارسال بیماری بود که راه علاجش پیدا نشد و با همان بیماری هم به کارش پایان داد.
طرفداران هم مدام شما را بیغیرت توصیف میکردند.
هوادار حق دارد چون انتظاراتش برآورده نمیشد. شنیدن کلمه بیغیرت تحت هر شرایطی بد است اما ما کاری از دستمان برنمیآمد و باید سنگ صبور طرفداران میشدیم. ما پارسال چوب تمرکز نداشتن را خوردیم چون اگر همان استقلالی میشدیم که فصل قبلش وقتی گل میزد تا دقیقه 90 از اندوخته اندک خود محافظت میکرد، بدون هیچ شک و تردیدی قهرمان میشدیم اما افسوس که اشتباهات فردی و عدم تمرکز، تیم ما را به این روز انداخت.
با وجود داشتن مدافعان ملیپوش که ستاره جام جهانی برزیل بودند، این نمایش کمی دور از انتظار بود.
ملیپوشان ما فصل قبل بدترین روزهای خود را تجربه کردند و من خودم کاملاً شرایط آنها را درک میکردم. با فشاری کاذب و کمرشکن در اوج گرفتاریها هرچه کاسه کوزه بود سر آنها میشکست و این بزرگترین لطمات را به استقلال وارد کرد.
پس قبول داری تنشهای میان استقلال و تیم ملی خیلی روی نتایج شما تأثیر داشت؟
صددرصد. اگر آن تنشها نبود، این همه به ملیپوشان استقلال فشار کاذب وارد نمیشد و آنها میتوانستند با تمرکز بهتری بازی کنند نه اینکه به خاطر عدم تمرکز، مدام اشتباه کنند و دودش به چشم استقلال و طرفدارانش برود.
انتقادی که به یعقوب کریمی وارد است اینکه خیلی زیاد مصدوم میشوی.
از شانس بد من دو سال است سرنوشت من در آخرین روز نقل و انتقالات مشخص میشود و این اجازه هرگونه بدنسازی را از من میگیرد. وقتی بدنسازی نباشد، مصدومیت امری طبیعی است.
پس امسال هم طرفداران باید نگران مصدومیتهای تو باشند؟
نه، خدا نکند که مصدوم شوم. در حال حاضر زیر نظر مربی بدنساز خوب استقلال روزی سه جلسه تمرین میکنم و تا روزی که صددرصد آماده نباشم، به زمین نمیروم تا مصدوم نشوم.
استقلال امسال را چطور میبینی؟
تیم امسال خیلی جوان شده است. به همین خاطر نباید از استقلال امسال توقع زیادی داشته باشیم چون تا این جوانان بخواهند در جو استقلال قرار بگیرند و خودشان را بیابند زمان میبرد. به نظرم حالا که آقای مظلومی این جرأت را پیدا کرد تا به جای ستارهها از جوانان آیندهدار سود ببرد، باید به ایشان زمان داد تا تیم رؤیایی طرفداران را بسازد.
اما از استقلال تحت هر شرایطی انتظار قهرمانی میرود.
بله قبول دارم و این نیست که ما از قهرمانی ناامید باشیم اما باید فشارها کمتر شود تا تیم زودتر جا بیفتد. آقای مظلومی از جمله مربیانی است که خصوصیات اخلاقی خاصی دارد و خیلی راحت با شاگردانش کنار میآید، همین امر انگیزهای میشود که بازیکنان جانشان را هم برای تیم و مربی بدهند.
جاسم کرار دوست صمیمی تو هم در استقلال ماندنی شد.
به نظرم جاسم یکی از بهترین بازیکنان خارجی است که وارد فوتبال ایران شده و برخلاف تمام حرف و حدیثهایی که پشت سرش هست، از نظر اخلاقی مشکلی ندارد.
اما حاشیههای او زیاد این حرف تو را تأیید نمیکند.
ببینید، جاسم بازیکنی است که روی پولش حساب میکند و به عنوان یک خارجی دنبال حق و حقوقش است. شاید ما به استقلال تعصب و علاقه داشته باشیم و با بیپولیاش بسازیم اما بازیکنی مثل کرار تعصب ما ایرانیها نسبت به استقلال را ندارد و تنها باید پولش را به موقع بگیرد تا کار به کار کسی نداشته باشد. اگر به تعهدات مالی جاسم کرار به موقع عمل شود، شک نکنید او سرش را هم برای موفقیت استقلال میدهد.
خود تو مثل اینکه کمترین پول را پارسال گرفتی!
خودم برخی مواقع خندهام میگیرد. چون 25 درصد پولم را گرفتم حتی کمتر از پول بازیکنان رده امید. حرفی هم نزدم چون استقلال را دوست داشتم؛ گرچه به این نتیجه رسیدهام که بزرگترین اشتباه را مرتکب شدم و باید با سر و صدا هم شده حق و حقوم را میگرفتم تا سرم کلاه نمیرفت.
چند سال پیش که از استقلال جدا شدی، فرهاد مجیدی به حمایت از تو پرداخت و گفت یعقوب کریمی میتوانست آینده استقلال باشد.
دو سال افتخار بازی در کنار آقافرهاد را داشتم. خیلی دوست داشتم روزی پیراهنش به من برسد اما در همان روزها به قدری خجالت میکشیدم که حتی یک عکس یادگاری هم با او نگرفتم. یادم هست وقتی در اردوی ترکیه من و آقای مجتبی جباری از اردو اخراج شدیم هم آقافرهاد پشت من درآمد و گفت پاشو بیا سر تمرین.
حالا ماجرای اخراج چه بود؟
به یاد آوردن دلیلش برای خود من خندهدار است چه برسد به دیگران. فقط همین قدر بگویم که در اردوی تیم بین بازیکنان فرق میگذاشتند و ما که جوانتر بودیم را به چشم غریبه میدیدند تا یک خودی. آقامجتبی جباری هم چون پشت ما درآمد و گفت باید پاداشها یکسان باشد، از اردو کنار گذاشته شد چون برخی دوستان رفتند و زیرآب جباری را زدند.
گفتی پیراهن فرهاد مجیدی را دوست داشتی اما الان شماره 8 استقلال هستی.
من با شماره 8 استقلال بزرگ شدم و این شماره برایم تداعیکننده خاطرات تلخ و شیرین زیادی است در ضمن میدانم که این پیراهن بر تن بسیاری از بزرگان استقلال بوده و امیدوارم بتوانم راه آنها را ادامه دهم.
نگفتی وقتی مصاحبه فرهاد مجیدی را خواندی، چه حسی داشتی؟
وقتی گفته بود من از خیلیها که در استقلال ماندند بهتر بودم، انگاری دنیا را به من دادهاند. حیف شد نتوانستم یک فصل کنار فرهاد مجیدی بازی کنم چه بسا اگر این اتفاق میافتاد، آقافرهاد با پاسهای من میتوانست عنوان آقای گلی را بهدست بیاورد.
مثل اینکه از اتفاقات آکادمی استقلال در مرغوبکار هم زیاد دل خوشی نداشتی؟
بله چیزهایی در آکادمی دیدم که جگرم سوخت چون بچههایی را میدیدم که با روح و روانشان بازی شده بود؛ آن هم توسط یکسری افراد که به نظرم نه وجدان دارند، نه تعهد اخلاقی.
همین حرفهای تو باعث شد پارسال با مشکلاتی هم روبهرو شوی، درست است؟
بله وقتی این واقعیتهای تلخ را گفتم و به حمایت از حسنآقا روشن پرداختم، بالاجبار از ترکیب استقلال دور شدم چون آقای X با جوسازی علیه من افکار همه را به هم ریخته بود اما خدا جای حق نشسته و خیلی زود توانستم دوباره جایگاهم را بهدست بیاورم.
پیام صادقیان دوست صمیمی تو محسوب میشود. واقعاً فکر میکردی تا این حد وارد حاشیه شود؟
باور کنید من بچه سالمتر و سادهتر از پیام ندیدهام. فوتبالیستی بزرگ و با قابلیت که اگر در آرامش کارش را دنبال کند، به نظرم میتواند یکی از بهترینهای ایران باشد. همین امسال زیر نظر علیآقا منصوریان پیام به یکی از مدعیان کسب عنوان برترین بازیکن سال ایران تبدیل خواهد شد.
حرف آخر.
در این چند سال چند نفر از بزرگان استقلال روی پیشرفت من خیلی نقش داشتند از جمله فرهاد مجیدی، مجتبی جباری، خسرو حیدری و پژمان منتظری که به نظرم باهوشترین مدافع ایران است. البته جا دارد از همه مربیانم در این سالها هم قدردانی ویژهای داشته باشم و امیدوارم خداوند این توفیق را بدهد که بتوانم از شرمندگی آنها خارج شوم.
ارسال نظر