نتیجه دربی دیروز چه بود؟!
در حالی که ایرانیان با دقت پیگیر نشست هستهای در وین اتریش بودند، بار دیگر فوتبال مانند معشوقهای سیم ساق همه چشمها را خیره کرد و خودش را به صفحه نخست روزنامهها و تیتر یک خبرگزاریها تحمیل کرد.
کافی است سری به پربینندهترین اخبار سایتهای سیاسی هم بزنید، آنجا هم فوتبال، همین فوتبال نیمدار کمرمق، خودش را بالا بلند نشان میدهد.
در سرزمینی که دلخوشیها و سرگرمیها اندک است و قلیان هم تفریح محسوب میشود، فوتبال حق دارد به یک دلخوشی ملی تبدیل شود که پس از برد یک تیم هواداران جوان سوار بر ترک موتورها در خیابان جولان بدهند!
پرسپولیس تهران موفق شد با دو گل محمد نوری و امید عالیشاه در برابر تک گل سجاد شهباززاده از سد شاگردان قلعهنویی بگذرد کند تا آبیها چنان تلخکام شوند که آندرانیک تیموریان ستاره ملیپوش استقلال خیس و عرق کرده در راهروهای رختکن به خبرنگاران بگوید اگر پولش را ندهند از استقلال میرود!
در آن سوی میدان اما حمید درخشان به پپ گواردیولای پرسپولیس تبدیل شد؛ صعودی شگفتانگیز از نردبان محبوبیت به آسمان سرخ! او حتی اگر حاشا کند هم، این همه محبوبیت را مدیون دو پسر علی دایی است! امید عالیشاه و مهدی طارمی، دو بازیکنی که علی دایی به آنها اعتماد داشت، میدان داد و چنان دوستشان داشت که اولی حتی متهم شد جاسوس علی دایی در رختکن حمید درخشان است!
کسی هنوز نمیداند چرا مهدی طارمی با این درجه از کیفیت تنها فرصت پیدا کرد که تنها کمتر از یک نیمه در زمین بازی حاضر شود؛ یک نیمهای که البته در آن تقریباً هر کاری که خواست کرد؛ از برگردان زدن به دیرک دروازه تا پاس گل و البته یک زیر یک خم جانانه از خسرو حیدری!
هواداران قرمز و آبی در شبکههای مجازی حسابی از خجالت هم درآمدند. بعد از چهار بازی کسالتبار، یک نیمه پرهیجان کافی بود تا حتی نویسندههایی که به نظر جدی میآیند و نظریهپردازان عرصه سیاست و اقتصاد به نظر میرسیدند کت و شلوار از تن در بیاورند و با پیژامه مثل نوجوانهای دبیرستانی تند و پر هیجان بنویسند و برای هم کُری بخوانند! آنها حتی از 6 دقیقه وقت اضافهای که یدالله جهانبازی داور بازی اعلام کرد هم سوژه ساختند و آن را طعنهای آشکار به رقیب آبی شمردند.
باشگاه استقلال و روزنامه آبیها اما همین داور را «ستاره بازی» لقب داد و مدعی شد او یک گل سالم و یک پنالتی به سود استقلال را سوزانده است. یک جور مکتوب کردن کُریهای روی سکوها.
این شکست البته که به کام امیر قلعهنویی تلخ آمد؛ مردی که همیشه به رکورد شکستناپذیر بودن در دربی میبالید، اما رکوردها برای شکسته شدن آفریده شدهاند.
حسن روشن ستاره پیشین استقلال بعد از بازی از رایکوف نقل کرد که «همیشه باید از تیمی که از شما میترسد، بترسید!» جملهای قصار که احتمالاً در آیندهای نزدیک در شبکههای مجازی به نقل از کورش کبیر، دکتر شریعتی و حسین پناهی دست به دست خواهد شد.
استقلال اما بیش از آنکه به جسارت و اشتهای پرسپولیس یا اشتباهات داور بازی ببازد، به بازی مغرورانه و خطاهای فردی خود باخت. آنها در جدالی که به اندازه پرسپولیس شانس داشتند میتوانستند پیروز از زمین بیرون بیایند شکست خوردند. تیمی که قبل از بازی به نظر یک مغلوب دست و پابسته میآمد.
این برد بر خلاف ادعاهای توأم با تواضع و پنهانکاری برخی از بازیکنان و مربیان، فقط روی کاغذ سه امتیاز دارد اما از نظر حیثیتی شکست در آن مثل زخم خوردن با یک کارد زنگ زده کُند دردناک است و زخمش دستکم تا دیدار بعدی التیام نمییابد. قرمزها برای صدرنشینی هنوز راه بسیار طولانی در پیش دارند و استقلال هم میتواند دوباره خود را بازسازی کند و به کورس قهرمانی برگردد. گرفتن تنها 6 امتیاز در 8 دیدار به هیچوجه شایسته تیمی نیست که میخواهد قهرمان لیگ شود.
این دیدار و به خصوص نیمه دوم آن با همه نقصهای فنی، زیر توپ زدنها، خطاهای پرتعداد و غیرلازم، پاسهای غلط و فقدان طراوت تاکتیکی، برای ما که به این «نبودن»ها عادت کردهایم و کنار آمدهایم همهچیز داشت: گل، اخراج، دیرک دروازه، شکستن رکوردها، هیجان ... شاید هیجانهایی از این دست باعث شود دوباره فوتبال به متن جامعه برگردد و ورزشگاهها مملو از تماشاگرانی شود که برای دقایقی غصههای انبوهشان را لابهلای شعارها و فریادها فراموش کنند.
ارسال نظر