رمزگشایی از هدف پارهسنگ مهدی یراحی
مشکل کلیپ یراحی فقط دستبردن در محتوای مجوزگرفته نیست و حرفهای دیگری در آن نهفته است.
به گزارش پارس نیوز، در جو منفی و سنگینی که برای موزیک ویدئوی «پاره سنگ» ایجاد شده بود، تنها چیزی که میتوانست به داد تولیدکنندگان این اثر برسد، توقیف آن توسط وزارت ارشاد بود. از ابتدا واکنشها به این موزیک ویدئو، همگی اجتماعی و از طرف مردم، بیستاره بود و کسی پیدا نشد که از این کلیپ و مضمونش دفاع کند. درست هم همین بود و به نظر میرسید که بهترین تنبیه برای تولیدکننده چنین اثری، برخورد منفی افکار عمومی با او باشد؛ نه قرار دادنش در فهرست انبوه کسانی که وزارت ارشاد در چند دهه فعالیتش آنها را مشمول توقیفهای اشتباه، اعمال سلیقهها و... کرده است.
اگر وزارت بهداشت و درمان، استفاده از یک خوراکی را ممنوع کند، حتی پس از آنکه مجددا مصرف آن را آزاد اعلام کرد، باز هم مردم به چنین کالایی مظنون خواهند بود. اما اگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یک اثر هنری را توقیف یا سانسور کند، عموم مردم چنین برداشتی نخواهند داشت که آن اثر واقعا ایراداتی داشته و افکارعمومی طرفدار اثر سانسور شده هستند. به عبارتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در چند دهه گذشته، بهطور کل تواناییاش در اقناع افکار عمومی را از دست داده است و این به دلیل اشتباهات متعددی است که در این سالها و توسط مدیران فرهنگی مختلف در این وزارتخانه رخ داده است.
بارها پیش آمده که وزارت فرهنگ، یک فیلم را چند سال توقیف کرده و سپس نهتنها به اشتباهش پیبرده، بلکه آن فیلم را به جشنواره فجر آورده و دور تا دورش سیمرغ چیده است. اشتباهات اینچنینی درمورد ادبیات، تئاتر، موسیقی و... هم به کرات رخ داده و خاطره مخاطبان آثار هنری در ایران پر است از چنین چیزهایی که سرجمع باعث شدهاند سانسور یا توقیف وزارت ارشاد، حتی اندکی این احتمال را به وجود نیاورد که آن اثر واقعا سزاوار توقیف یا سانسور بوده است. حالا مجید فروغی، مدیر روابطعمومی معاونت هنری وزارت ارشاد، در واکنش به اعتراضاتی که حولوحوش کلیپ «پاره سنگ» صورت گرفت، میگوید: «کلیپ منتشر شده در فضای مجازی، با کلیپی که دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به آن مجوز داده، مغایرت دارد و تحریف شده است. همچنین بخشی از شعر منتشر شده در این کلیپ، متفاوت با شعری است که برای درخواست مجوز ارائه شده بود. بنابراین کلیپ «پاره سنگ» آن چیزی نیست که دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به آن مجوز داده و غیرمجاز است.» وی در ادامه میگوید: «فعالیت موسسهای که این کلیپ را منتشر کرد، معلق شده است.»
بهطور قطع، توقیف این کلیپ یا هر نوع برخورد اینچنینی دیگر از طرف وزارت ارشاد با تولیدکنندگان آن، به نفع آن تولیدکنندگان است که حالا جوی منفی و سنگین را در اطرافشان حس میکنند و نه به نفع منتقدان این نماهنگ. سنگینترین تنبیه برای «پاره سنگ» و تولیدکنندگانش این است که منصفانه نقد شوند.
آنچه در «پاره سنگ» دیده میشود، چهره برهنهای از همان تفکری است که در پسزمینه بسیاری از آثار هنری ایران وجود داشت و بهجز معدودی از موارد، در اکثر اوقات مستتر بود. سالهاست که خیلیها شبیه همین حرفها را میزنند اما از مهدی یراحی باهوشترند و صراحت کمتری به خرج میدهند که همین باعث میشود تناقضات سخنشان کمتر دیده شود. یراحی در این موزیک ویدئو، یک لباس نظامی پوشیده و بازوبند حزب نازی آلمان را بسته است و یکسره علیه جنگ و جنگطلبی میگوید. این درحالی است که هم نازیسم آلمان و هم کمونیسم روسی، دهههاست از بین رفتهاند و دستکم در ۳۰ سال گذشته، هر جنگ خانمانسوزی که در جهان رخ داده را ایالات متحده آمریکا، یعنی همان کشوری که هیچ نشانهای از آن در این موزیک ویدئو نیست، به راه انداخته است. یراحی درحالی که این لباسها را پوشیده و این نشانهها را حمل میکند، از زبان مردم ایران و از زبان شهدای جنگ تحمیلی هم حرف میزند. این بخش از کار او بهشدت مبهم و بیمعناست. آیا مردم و شهدای ما مثل نازیها و فروپاشیدگان شوروی هستند؟ پس چرا او در بخشهایی از ترانهاش، قهرمانان جنگ را بهعنوان قربانیان جنگ معرفی میکند؟
آیا ما همزمان جلاد و شهید بودهایم؟ پس چرا او میگوید که دلیل بیدرنگ بودن ختم جنگ را نمیفهمد؟ این تناقضات نهفقط از لحن مهدی یراحی و سراینده ترانه کارش (که شاعر معروفی هم هست)، بلکه از تناقضات کلی گفتمانی برمیخیزد که نه زیر بار حماسه بودن دفاع ایرانیها در مقابل تهاجم بعثیها میرود و نه حاضر است بپذیرد که آمریکا درحال حاضر مهمترین جلاد جهانی است.
یراحی ساکت است چون هرکس که این کلیپ را ببیند، بلافاصله خواهد پرسید پس آمریکا کو؟ چرا ما را با نازیستها و بلشویکها یکی نشان دادهاند؟ وجه اشتراک ما با آنها چیست؟
هنر متعهد با موجسواری و کاسبی از تبهای اجتماعی موجود تفاوت بسیاری دارد. وقتی فقر، جنگ، ناعدالتی، نبود آزادی و... دغدغه واقعی یک نفر نباشند و او صرفا برای بهرهبردن از جو ملتهب اجتماع درخصوص بعضی مسائل، سراغ این سوژهها بیاید، نتیجه کار یک اثر پر از تناقض و مبهم و بیمعنا از آب در خواهد آمد؛ چیزی شبیه کلیپ «پاره سنگ» که حالا در فضای مجازی دست به دست میشود. اگر واقعا کسی دغدغه کارگران را داشت، باید قبل از انتخابات ۹۶ و هنگامی که معدن روی سرشان هوار میشد به فکر میافتاد نه حالا که دفاع از حقوق آنها تبدیل به ژستی شده که مد روز است.
ارسال نظر