محمد لقمانیان: «لقمه شو» صدای مردم و مسئولین را بازنمایی میکنم
لقمه در حقیقت نسخه عروسکی و کاریکاتور محمد لقمانیان و بهنوعی کودک درون من است. من صدای مردم و مسئولین را بازنمایی میکنم.
محمد لقمانیان از هنرمندان با استعداد و خلاق هنر عروسکی است که هر چند فعالیت خود را سالهاست که در این زمینه آغاز کرده است و مردم با عروسکهای او در برنامههای تلویزیونی آشنایی دارند اما خودش را مدت کوتاهی است که به واسطه پخش مجموعه "لقمهشو" در شبکههای مجازی میشناسند. در ادامه سلسله گفتوگوهایی که هنرآنلاین به بهانه برگزاری هفدهمین جشنواره بینالمللی تئاتر عروسکی با هنرمندان تئاتر عروسکی تدارک دیده است، پس از عادل بزدوده و شیوا مسعودی به سراغ محمد لقمانیان آمدیم تا درباره تئاتر عروسکی و برگزاری این جشنواره با او گپ و گفتی داشته باشیم که در ادامه میخوانید:
لطفاً برایمان از نحوه ورودتان به عرصه تئاتر عروسکی بگوئید.
از دوران کودکی در شهرستان قوچان فعالیت در زمینه نمایش عروسکی را آغاز کردم و فرصت تجربهاندوزی با گروههای مختلف تئاتری را در این سالها پشت سر گذاشتم. در ادامه به این نتیجه رسیدم که سال 1382 در کنکور هنر شرکت کنم و وارد عرصه تئاتر شوم هر چند که در فضای شهرستانها، وقتی صحبت از عرصه نمایش میشود، همه به یاد بازیگری و کارگردانی میافتند. باوجود آنکه منابع کمی در اختیار داشتم اما به دلیل علاقه به تئاتر در همان سال و با تست بازیگری وارد دانشکده هنرهای زیبای تهران شدم. چند ماهی گذشت و من در آن مدت بهعنوان بازیگر برای پایاننامههای دانشجویی در زمینه تئاتر عروسکی به ایفای نقش میپرداختم. بهیکباره دنیای جدیدی از هنر نمایش به روی من باز شد و بسیاری از افراد هم در آن مدت از کار من بهویژه در زمینه عروسکگردانی و صداپیشگی عروسکها بسیار تعریف کردند و مشوقم شدند. خودم هم از بابت این موضوع بسیار خوشحال بودم و از کار در زمینه نمایش عروسکی لذت میبردم. با این حال از سال دوم دانشگاه باید گرایش خود را در رشته تئاتر مشخص میکردیم و من به پیشنهاد یکی از دوستانم گرایش نمایش عروسکی را انتخاب کردم. راستش در ابتدا این پیشنهاد کمی به من برخورد چون ذهنیت چندان مثبتی نسبت به این حوزه نداشتم. تا اینکه متوجه شدم تعداد بسیاری از اطرافیان من را برای ورود به این عرصه تشویق میکنند و من هم علاقه بسیاری به دنیای عروسکها دارم چون با عروسک میتوان به شکلی قابلقبول به تولید آثار کمدی و فانتزی دست زد. اینگونه بود که گرایش نمایش عروسکی را انتخاب کردم و در همان زمان تجربه حضور در چندین جشنواره بهعنوان عروسکگردان را پشت سر گذاشتم و جوایزی هم دریافت کردم. خودم هم چند کار عروسکی را کارگردانی کردم. یکی از ویژگیهای تئاتر عروسکی این است که ارتباط تنگاتنگی با تلویزیون دارد و بسیاری از افرادی که در تئاتر فعالیت عروسکی دارند، برای عروسکگردانی و صداپیشگی عروسک وارد صداوسیما میشوند. در ادامه با گروه هنرمندانی همچون آقای محمد اعلمی و خانم مریم سعادت آشنا شدم و اینگونه فعالیت تلویزیونی را در مقام عروسکگردان و صداپیشه تجربه کردم. مدتی هم بهاتفاق دوستانم در استانهایی مانند خراسان رضوی و شمالی چندین کار عروسکی را تولید و اجرا کردیم. بهمرور احساس کردم که درگذر زمان بیشتر و بیشتر به سطح حرفهای نزدیک میشوم. سال 89 و طی برگزاری یک سمینار، خودم را به آقای ایرج طهماسب معرفی کردم و از ایشان خواستم که با پروژه "کلاه قرمزی" همکاری داشته باشم. پس از مدتی از این پروژه با من تماس گرفتند و پس از آزمون جهت همکاری با این مجموعه پذیرش شدم و عروسکگردان کاراکتر "فامیل دور" شدم و پس از آن چند کار دیگر تلویزیونی را هم تجربه کردم. چند سال بعد و حدود سال 92، بچه فامیل دور به پروژه "کلاه قرمزی" اضافه شد و صداپیشگی این شخصیت به من واگذار شد تا اینکه در کار نمایش عروسکی به شخصیت "لقمه" رسیدم.
چند نمونه از آثاری که در مقام کارگردان نمایش عروسکی تولید و اجرا کردید را برایمان نام ببرید.
دو سال پیش و در جشنواره تئاتر عروسکی، بهعنوان عروسکگردان و کارگردان با نمایش "چه کسی گربه را جابجا کرد" در این رویداد حضور داشتم که متأسفانه به دلیل عدم همکاری لازم، فرصتی برای اجرای عمومی دست نداد. در دوران دانشجویی هم تجربیاتی در زمینه خیمهشببازی داشتم و بیش از هزار اجرا برای مدارس و ارگانها را پشت سر گذاشتیم. یکی از این اجراها، نمایش "مبارک، مبارک است" بود که در جشنواره نمایش عروسکی رتبه گرفت. با خانم مرضیه برومند در سال 92، پروژه "شهر موشها 2" را تجربه کردم و در این اثر بهعنوان عروسکگردان چندین شخصیت از جمله "شیپور" حضور داشتم.
خانم شیوا مسعودی در گفتگویی اذعان داشتند که شاید عنوان "تئاتر عروسکی" موجب میشود که بزرگسالان کمی از آن فاصله بگیرند یعنی اگر این نام به اسامی مانند تئاتر انتزاعی یا تجسمی تغییر کند، این طیف هم برای حضور در عرصه نمایشی از خود تمایل نشان میدهند. آیا شما هم با این موضوع موافقید؟
تا حدودی همینطور است. حتی بسیاری از همکاران ما معتقدند بهتر است بهجای عبارت عروسکگردان، عنوان بازیدهنده عروسک به آنها اطلاق شوند. البته این واژهها مهم نیستند و مسئله فرهنگ مردم است. بیشتر همکاران ما نگران دیدگاه جامعه نسبت به این واژگان و طرز تلقی آنها هستند. بهطور مثال من در برخی موارد شغلم را آزاد اعلام میکنم. البته افرادی که وارد عرصه تئاتر و تلویزیون میشوند شغل مشخصی ندارند. من هنوز هم نمیدانم که باید بگویم شغلام عروسکگردانی است یا صداپیشه، بازیگر، کارگردان و یا بگویم در زمینه هنر مشغول به کار هستم. بسیاری از مردم از ما میپرسند که شما در صداوسیما هستید؟ یعنی به شکل فرهنگ در میان مردم جاافتاده است که حتی اگر یکبار تصویر شما از تلویزیون پخش شد شما کارمند صداوسیما هستید. مردم ما خیلی از نکات را در این زمینه نمیدانند و به همین دلیل وقتی نام عروسک به میان میآید واکنشهای متفاوتی از خود نشان میدهند. یا حتی بهواسطه فعالیت در این زمینه بارها مورد توهین مردم در شبکههای اجتماعی قرار گرفتهام. با عباراتی مانند اینکه "تو برو عروسک بازیت را بکن". این امر نشان میدهد کار در زمینه تئاتر عروسکی برای مردم ما بد جاافتاده است و من تلاش میکنم با عروسک لقمه، فعالیت در زمینه تئاتر عروسکی را کاری بسیار مهم در زمینه تولید و نشر یک فرهنگ جلوه دهم. بهطور مثال حرفهای انتقادی که شخصیت جناب خان با صدای آقای محمد بحرانی در زمینههای مختلف مطرح میکند و اتفاقاً مخاطبش بزرگسال است. امیدواریم این فرهنگ برای فرزندان ما جا بیفتد که کار با عروسک صرفاً به معنای عروسک بازی نیست و با عروسکها میتوان فرهنگهایی را منتقل کرد. پیشنهاد تئاتر انتزاعی یا تجسمی هم بد نیست اما من ترجیح میدهم همین عناوین آنقدر تکرار شوند که موردپذیرش مردم قرار گیرند.
به نظر شما چه اتفاقی افتاده که انگیزه هنرمندان برای تولید محصولات در زمینه تئاتر عروسکی کاهشیافته است؟ زمانی هم در سینما و هم تلویزیون آثار بسیار درخوری با تکیهبر شخصیتهای عروسکی تولید و ساخته میشدند اما امروز بیشتر آنها جای خود را به خالهها و داییها در تلویزیون دادهاند. به نظر شما این مسئله به همت فعالان تئاتر عروسکی برمیگردد یا مسئولین؟
به عقیده من ابتدا به مدیران سازمان برمیگردد. افرادی که چندان در این زمینه رویکرد کارشناسانه و اطلاعات لازم ندارند. اغلب مدیران ما بیشتر در حوزه سیاست و امور مشابه آن تخصص دارند تا هنر و شناخت کودکان. اینگونه است که وقتی عروسکی مانند کلاه قرمزی معرفی شد همه به تقلید از آن دست زدند و کمتر شاهد ایدهپردازی هنرمندان عرصه تئاتر عروسکی بودیم و یا از زمانی که عروسک جناب خان معرفی شد، بارها من این جمله از مدیران تلویزیون شنیدهام که میخواهیم عروسکی با محبوبیت "جناب خان" داشته باشیم و این مسئله نشان میدهد خلاقیت مدیران در همین حد است. امید است هم هنرمندان بیشتر و بهتر به ارائه ایدههای نو و خلاقانه بپردازند و هم دیدگاه مدیران در این زمینه تغییر کرده و به فضای حرفهای هنر نزدیک شود. فرزندان و والدین ما، آنقدر در تلویزیون خاله و عروسک دیدهاند که گمان میکنند عروسک، بچهبازی است اما اگر عروسکها به شکل جدی در سایر برنامههای تلویزیون اعم از ورزشی، سیاسی و ... ورود پیدا میکردند این دیدگاه تاکنون تغییراتی به خود دیده بود.
در شرایطی که فعالیت نمایش عروسکی به جشنواره و تولید چند برنامه مجری - بازیگر در رسانه ملی ختم میشد، شما ایده نویی از تئاتر عروسکی را ابداع کردید. این ایده از کجا به ذهنتان خطور کرد و آیا پیش از شما تجربیات مشابهی در این زمینه وجود داشت یا خیر؟
نمونه لقمه، چندین سال پیش با شخصیت سنجد و هنرنمایی خانم نگار استخر دیده شده بود اما اینکه شخصیتی عروسکی بر روی صحبت دیگران، دابسمش و یا دوبله برعکس داشته باشد، خیر، نمونه مشابهی وجود نداشت. عروسکی را از یک مغازه که در منطقه عبدلآباد تهران عروسکهای خارجی دسته دوم میفروخت، خریداری کردم. یک روز به همسرم گفتم که حیف است این عروسک در خانه بماند. به کمک همسرم بر روی یک ترک موسیقیایی کار دابسمش را اجرا کردم، در صفحه اینستاگرام خود منتشر کردم و بهیکباره تعداد فالوورهایم از هزار به 7 هزار نفر رسید و در ادامه پیشنهادهایی از سوی دوستان و آشنایان در جهت نشر آن فیلم داشتم. تا اینکه محمد بحرانی، صداپیشه جناب خان و از دوستان خوبم که در شرکتی به نام "آیینه جادو" مشغول به کار بود و سایت "آیینه نت" و اپلیکشن "فیلم نت" هم متعلق به این عزیزان در مجموعه "آیینه جادو" است، تهیهکنندهای برای کار من معرفی کرد. از من پرسیدند که آیا دوست داری این عروسک اینترنتی شود و من هم ابراز علاقه کردم و پس از مذاکراتی به این نتیجه رسیدیم که عروسکی جدید بسازیم. یکی از دوستان بسیار خوبم خانم نیلوفر برومند طرح این عروسک را رسم کردند و خانم منیر مولویزاده از عروسکسازان خوب، عروسک لقمه را برایم ساخت. لقمه شبیه به خودم است و در ابتدا ویدئوهای مختلفی هم در قالب آزمونوخطا ساختم. بهمرور شبکههای مختلف هم آن را در قالب "لقمه شو" نشان دادند و خوشبختانه این شخصیت با استقبال مردم مواجه شد. من اگر به دنبال پول بودم و یا به پیشنهاد یک تهیهکننده، عروسکی را تنها باهدف کسب درآمد خلق میکردیم به نظرم هرگز به موفقیت در بلندمدت دست نمییافتیم. عشق و علاقهام به این حرفه باعث شد تا این موفقیت حاصل شود.
به یاد دارم کار دابسمش را از دوران راهنمایی در مدرسه تجربه کرده بودم چون مدیریت تئاترهای مدرسه همواره در اختیار من بود. به یاد دارم آن زمان پدرم نوار کاستی از آقای مهرداد کاظمی خریداری کردند. من قطعاتی از آن را حفظ و دابسمش آن را در مدرسه اجرا کردم و یا در خانه خود را گریم میکردم و با کمک سایر اعضای خانواده و بهوسیله یک دوربین هندیکم، فیلم دابسمشم را ضبط میکردیم. بهمرور عروسکگردانی یاد گرفتم و البته این را هم بگویم که راههای خوب و درستی پیش رویم گشوده شد. خیلیها میگویند که چهبسا اگر تهیهکنندهای هم از من حمایت نمیکرد، بازهم موفقیت شخصیت لقمه حاصل میشد؛ اما من معتقدم هر کار هنری به یک حامی نیاز دارد و یک سازوکار اقتصادی، مالی و مدیریتی برای رشد و دیده شدن یک هنرمند نیاز است.
نکته دیگری هم که وجود دارد این است که اغلب عروسکگردانان و صداپیشهها دیده نمیشوند اما شما در کنار شخصیت لقمه بهخوبی دیدهشدهاید و مردم شما را میشناسند.
به نظرم اینیک فرهنگ است که مردم عروسکگردانان را درک کنند و بشناسند و این دیدگاه برای من بسیار خوب است. یکی از دوستانم میگفت که باید در تاریخ تئاتر عروسکی ایران، نام من برده شود چراکه عروسکگردانی بودم که این شکل از اجرای عروسکی را ابداع کردم. حتی یکی از دوستانم تعریف میکرد که وقتی در موقعیتی، شغل خود را عروسکگردان معرفی کرده، طرف مقابل نام من یعنی محمد لقمانیان را بهعنوان عروسکگردان لقمه برده و این برای هر دو ما بسیار جالب بود که مردم به این سطح از شناخت درباره حوزه فعالیتی عروسکگردانی دستیافتهاند. همهجا گفتهام که وقتی خانم دنیا فنیزاده، عروسکگردان کلاه قرمزی درگذشت و پوستر او در اطراف خانه سینما نصب شد، بسیاری از مردم به دلیل عدم شناخت، از یکدیگر درباره ایشان پرسوجو میکردند. در این بین حتی برخی میگفتند پس آقای جبلی چه نقشی دارند چراکه تا آن زمان بسیاری از افراد گمان میکردند که آقای حمید جبلی هم صداپیشه کلاه قرمزی هستند و هم عروسکگردان این شخصیت اما بهجز جمعیت تئاتری و سینمایی هیچ فردی دنیا فنیزاده را نمیشناخت و این مسئله برای من بسیار دردناک بود. برای من که بارها و بارها تجربه همکاری در مقام عروسکگردان را با دنیا فنی زاده داشتم و عشق او نسبت به این حرفه را از نزدیک لمس کرده بودم. به نظر ستم بزرگی بود که فردی در دوره حیات و حتی پس از مرگ او را نشناسد. از همان زمان تصمیم گرفتم که عروسکگردانی باشم که مردم مرا بشناسند. خانم فنیزاده و همسن و سالان ایشان در کار، اهل معرفی و پرزنت خود نبودند اما ما دهه شصتیها بسیار علاقه داریم که با تکیهبر فنّاوری روز دنیا بهخوبی دیده شویم و همه بدانند که مشغول چهکاری هستیم. به نظرم اگر هنرمندان به نشر فعالیتهای هنری خود نپردازند خیلی زود از این فضا دور میشوند. این به معنی خودشیفتگی نیست و من همواره این قانون را در کار خود رعایت کردهام.
همسر شما خانم ندا فرمانی هم از صداپیشگان عروسکهای "خاله شادونه" هستند و تجربیاتی متعددی را در زمینه نمایش عروسکی پشت سر گذاشتهاند. با توجه به اینکه فرمودید ایده اولیه شخصیت لقمه با کمک ایشان بوده است، در ادامه آیا قرار است که خانم فرمانی هم تجربه مشابه لقمه داشته باشند یا خیر؟
تاکنون که تصمیمی نداشتهایم اما از آنجا که ایشان هم عروسکگردان و هم صداپیشه بسیار خوبی هستند، در سایر پروژههای من، گزینه اول هستند. البته تا پیش از "لقمه شو" بنا داشتیم که بهاتفاق همسرم یک گروه تئاتری تشکیل دهیم. یک گروه دو نفره خیمهشببازی و شعبدهبازی تشکیل دادیم که من شعبدهبازی بودم که هم شعبدهبازی میکردم و با عروسک نمایش دیالوگ برقرار میکردم و خانم فرمانی هم در خیمه بهجای عروسک صحبت میکردند. چندین اجرای جالب و موفق داشتیم اما پس از لقمه من دیگر فرصتی برای ادامه آن پروژه نداشتم و همسرم بارها و به شوخی گله کردهاند که با آمدن لقمه من از نان خوردن افتادم.
لقمه مشابه خارجی هم دارد؟
خیر. در تئاتر عروسکی به عروسکهای مانند لقمه "ماپت" میگویند. این ساختار عروسکی چندین سال پیش توسط آقای "جیم هنسن" ابداع شد و این روش در قالب آثاری مانند "ماپت شو" تولید و معرفی شد. اگر دقت کنید میبینید که دیگر کشورها هم اصطلاحات خاص خودشان را در زمینه نمایش عروسکی دارند. پاپت به عروسکهای نمایشی مانند کلاه قرمزی اطلاق میشود و "ماپت" همان عروسکهای دهانگشادی هستند که آقای "جیم هنسن" ساخت و سنجد ایرانی و لقمه مشابه آن هستند. به قول مرحوم ذوالفقاری، "پاپتها" عروسکهای نمایشی هستند و ایشان به "ماپت" اصطلاح عروسک و ملوسک را اطلاق کردند. بههر روی این قضیه جهانی شد و لقمه و جنابخان هم بهنوعی در آن ساختار تعریف "ماپت" جادارند. ساختاری دیگر با عنوان "ونترولوکویست" وجود دارد که درونگوئی یا با صدای بسته صحبت کردن جای عروسک تعریف میشود. بارها در شوهای آمریکایی دیدهایم که صداپیشه پرسشی را از عروسک مطرح میکند و بعد خودش بهجای عروسک با دهان بسته صحبت میکند. این سبک هم قدیمی است اما بهتازگی مجدد باب شده اما من این کار را با لقمه نمیکنم. همواره گفتهام که لقمه صدای مردم است؛ از سیاستمدار و نماینده مجلس گرفته تا مردم کوچه و بازار، کاراکترهای سینمایی و معروف و غیره.
در حقیقت یکی از ویژگیها و شاخصههای لقمه که موجب معروفیتش هم شده این است که از دنیای کودکان فاصله گرفته و به سراغ بزرگسالان و مسائل و دغدغههایشان رفته است.
بله همینطور است البته جنبه فان این شخصیت عروسکی هم مهم بوده اما بههرحال این ساختار تاکنون در کشور ما وجود نداشته است.
برای آینده "لقمه شو" چه برنامهای دارید؟ آیا قرار است همین شیوه را ادامه دهید؟
از آبان ماه سال گذشته، حدود 60 قسمت"لقمه شو" تولیدشده و بنا داریم 100 قسمت دیگر هم به همین روش بسازیم. این فیلمها هم در صفحه اختصاصی "لقمه شو" و هم صفحه شخصی خودم تاکنون پخششده است.
آیا تصمیم دارید عروسک دیگری به "لقمه شو" اضافه کنید؟
خیر. به این دلیل که لقمه خود بهتنهایی قابلیت بازی نقشهای مختلف را دارد. اگر قرار باشد عروسک دیگری را به "لقمه شو" اضافه کنم بالطبع باید عروسکگردان دیگری به پروژه اضافه شود و من ترجیح میدهم به شکل انفرادی این کار را ادامه دهم. من به این نتیجه رسیدهام که ورود یک شریک در کار، موجب نزاع و درگیری خواهد شد و ترجیح میدهم به همین شکل "لقمه شو" را ادامه دهیم.
اگر بخواهید تئاتر عروسکی در ایران را با جهان مقایسه کنید به چه مواردی در این زمینه اشاره خواهید داشت؟ به نظر شما ایران در تئاتر عروسکی جهان چه جایگاهی دارد؟ به یاد دارم حدود 20 سال پیش آثار بسیار خوبی از سراسر جهان در جشنواره بینالمللی نمایش عروسکی حضور پیدا میکردند اما این امر در حال حاضر رخ نمیدهد و کمتر فرصتی برای تعامل گروههای ایرانی و خارجی از مسیر جشنواره فراهم میشود.
علیرغم اینکه تجربه سفر به دیگر کشورها و تماشای نمایش عروسکی آنها از نزدیک بهجز کشور لهستان را نداشتهام اما به نظرم جایگاه ما ایرانیان در عرصه تئاتر عروسکی خوب و قابل قبول است. البته شاید به لحاظ تکنیک، آمریکا و اروپا از ما جلوتر باشد. آنها تکنیک و عروسکهای عجیبوغریب خود را دارند، کمتر به سراغ کپیبرداری رفتهاند و آنقدر با متریال مختلف دستوپنجه نرم کردهاند که به ایدههای نو و خلاقانه در زمینه تئاتر عروسکی دستیافتهاند. یکبار تماشاچی نمایشی پس از پایان کار از من پرسید که آقای لقمانیان من خیلی متوجه این نمایش عروسکی خارجی نشدم. آیا دانش من کافی نیست یا قدرت اینها در کار بسیار بالاست. به ایشان گفتم که نباید در مواجهه با یک اثر خارجی تا این اندازه خود را دستکم بگیریم. اتفاقاً بهتر است تصاویری از آثار خارجی را در ذهنمان ذخیره کنیم. بهطور مثال آنها بهخوبی با نور کار میکنند کما اینکه تئاتر عروسکی ما بیشتر از نور تخت بهره میگیرد اما یکی از افرادی که از بازی با نور در تئاتر عروسکی بهخوبی بهره گرفتهاند، آقای بهروز غریبپور هستند که نور را بهخوبی میشناسند. درحالیکه در همین هفدهمین دوره از جشنواره نمایش عروسکی چندین کار را تماشا کردم و متوجه شدم بخش نور اصلاً برای عوامل اهمیت نداشته است. مهندسی نور و نحوه بهکارگیری نور برای خلق تابلوهای جدید و معنادار کردن صحنهها مواردی هستند که میتوانند از ابزار نور برای نمایش هر چهبهتر تئاتر عروسکی استفاده کنند. البته این بحث بسیار تخصصی است اما ما باید این تجربه را بهخوبی دنبال کنیم و اما به لحاظ ایده ما ایرانیان غنی از داستان و ایده هستیم. این حجم از تولید محتوا و شخصیتپردازی در زمینه نمایش عروسکی که ما در ایران داریم، در هیچ کجای خاورمیانه و حتی آسیا به چشم نمیخورد. من ندیدم کشورهای آسیایی، مشابه "شهر موشهای 2" را بسازد. حتی در سطوح بالاتر و اروپا هم نمونه اینچنینی ندیدهام. با توجه به ظرفیتهای موجود و در حوزه سینما و تلویزیون، ما باید خود را با امریکا مقایسه کنیم. امریکا با در دست داشتن تکنیکهای تدوینی بسیار از ما جلوتر است اما اگر این تکنیکها وارد ایران شوند، ما هم در مدیوم سینما به پیشرفتهای بسیاری دست خواهیم یافت. در زمینه تئاتر هم به عقیده من بیشتر موفقیت و رسیدن به سطوح حرفهای متعلق به کسانی است که تجربه سفرهای خارجی و تماشای آثار هنرمندان دیگر کشورها را بهویژه در قالب جشنوارهها داشتهاند. مثل این است که هنرمندی از یک شهرستان به تهران بیاید، آنقدر به تماشای آثار مختلف بنشیند تا دید او نسبت به هنر نمایش و تئاتر عروسکی باز شود و بتواند در شهر خود آثار قابلقبولتری تولید کند. بههر روی باید روابط بینالمللی را در زمینه هنر نمایش ارتقا دهیم. باید با رایزنی در جشنوارههایی که امکان حضور داریم شرکت و فضای هنری آنها را از نزدیک تجربه کنیم. البته باید مراقب باشیم در این مسیر کپیبرداری نداشته باشیم و صرفاً بیاموزیم و ایدهبرداری کنیم. ایکاش مدام آثار سنتی کشورهای مختلف را ببینیم و در قالب یک پژوهشگر به تحلیل، بررسی و مقایسه تولیدات در کشورهای مختلف بپردازیم.
خانم مرضیه برومند طی سه دوره گذشته، دبیر جشنواره بینالمللی نمایش عروسکی بودهاند. شما به عنوان هنرمند تئاتر عروسکی به نظرتان این سه دوره چه دستاوردهایی داشته است؟
یک تغییر اساسی به ارتباط هنرمندان شهرهای مختلف با مرکز هنرهای نمایشی در تهران برمیگردد که در دوره دبیری خانم برومند حاصلشده است. البته ناگفته نماند که شبکههای مجازی و اجتماعی، فرصت خوبی را برای معرفی هنرمندان از سراسر کشور فراهم کرده است که تا پیش از آن، این امکان وجود نداشت. در این گروهها، هنرمندان از شهرهای مختلف به اظهارنظر و اعلام نقطه نظرات خود میپردازند، تصاویر آثارشان را نشر میکنند و به تبادل فکر و اندیشه میپردازند. تیم خانم برومند تلاش بسیاری در راستای برپایی کارگاههای آموزشی و جلسات نقد و بررسی و هماندیشی میان هنرمندان تهران و دیگر شهرها از خود نشان دادند و بسیاری از افراد بهواسطه همین فضاها با یکدیگر آشنا شدند. اینیکی از نقاط عطف جشنواره تئاتر عروسکی است و همینکه به هنرمندان سراسر کشور در این رویداد فرصت عرضاندام داده میشود بسیار مغتنم و ارزشمند است.
خوشبختانه در دوره کوتاهی که "لقمه شو" ساخته و منتشرشده است، شما به محبوبیت قابل قبولی دستیافتهاید. برای حفظ این محبوبیت چه برنامهای دارید؟
البته من تاکنون به جایگاهی نرسیدهام که احساس کنم من به سطح بالایی از محبوبیت دستیافتهام؛ اما معتقدم هنرمندانی که برای کار از دل مایه میگذارند، بیش از دیگران به محبوبیت میرسند اما افرادی که با هدف تبلیغات، خودنمایی و پروپاگاندا وارد عرصه هنر میشوند، از سوی مردم پسزده میشوند. خوشبختانه من تاکنون برای خودنمایی کاری نکردهام. البته بسیار تمایل دارم که مردم شغلم را بشناسند و تلاش میکنم حرفهام را پرزنت کنم اما اگر از روز اول فقط و فقط به معروفیت خود و گرفتن تبلیغات برای صفحهام در اینستاگرام فکر میکردم از اصول حرفهای کار فاصله میگرفتم. چراکه حتی پذیرش تبلیغات برای صفحه هم نیاز به دانشی دارد که باید مراقب بود هنرمندان را از فضای کار حرفهای دور نکند.
بسیاری از هنرمندان عرصه تئاتر عروسکی به دلیل نداشتن درآمد ثابت و مناسب طی سال، مجبور هستند شغل دیگری هم داشته باشند. به نظر شما چه باید کرد که هنرمندان این حوزه آنقدر تأمین باشند که بتوانند تمام تمرکزشان را روی کار هنری خود گذاشته و به شغل دوم فکر نکنند؟
من همواره این دغدغه را داشتم که چهکار جدیدی میتوانم انجام دهم تا برای مدتی امرارمعاش خوبی داشته باشم. آنقدر فکر کردم، طرح دادم، با افراد مختلف مذاکره کردم و به این تلاش ادامه دادم که از دل همه این دغدغهمندیها شخصیت لقمه به وجود آمد. متأسفانه همکاران ما دچار تکرار میشوند و به این مسئله فکر نمیکنند که برای فرار از این تکرار چه باید کرد. من زمانی عروسکگردان فامیل دور و صداپیشه بچه فامیل دور بودم اما چندان علاقهای به معرفی با این مقام در جمع نداشتم. مدام از خود میپرسیدم که اگر عروسکگردان فامیل دور نبودم، چطور باید معرفی میشدم و به این نتیجه میرسیدم که باید از این حرکت تکبعدی فاصله بگیرم و از زیر سایه فامیل دور خارج شوم. من ایمان داشتم که قابلیتهایم بیش از اینهاست و با همین تفکرات بود که دابسمشی از یک خواننده مرد ایرانی با تم شاد در اینستاگرام منتشر کردم. البته نگران واکنشها هم بودم. اینکه مبادا بگویند عروسکگردان و صداپیشه پروژه ایرج طهماسب، یک چنین کاری را انجام داده و مواردی ازایندست اما جرئت به خرج دادم، خود را از این افکار رها کردم و گفتم بهعنوان یک کارشناس ارشد تئاتر از دانشگاه تهران میخواهم این کار را انجام دهم و اتفاقات خوبی هم برایم افتاد. اگر من از ترس بسیاری از برداشتها این کار را انجام نمیدادم اکنون اینجا ننشسته بودم. حتی مدام ایدههایی خارج از لقمه به ذهن من میرسد و برای تولید آنها به دنبال تهیهکننده هستم. نمیخواهم در این تله بیفتم که اکنونکه "لقمه شو" را دارم، دیگر نیازی به تجربیات جدید ندارم. در ارتباط با شغل دوم هم باید بگویم که به نظرم آنهم باید از جنس حرفه اصلی فرد باشد. من همبارها به این فکر کردم که شغل دوم چه میتواند باشد؟ آموزش در یک آموزشگاه، کار در اسنپ، فعالیت در یک کافه و امثال اینها؛ اما به نظر من شغل اول حرفهای است که با تکیهبر خلاقیت خودِ فرد شکلگرفته و شغل دوم کاری است که ما در زمینه هنر و حرفه خود برای دیگران کار میکنیم. بهطور مثال شغل اول من لقمه است و شغل دوم من این است که برای دیگران بازی کنم یا تئاتر عروسکی آموزش دهم و یا شغل اول من میتواند این باشد که دست به تولید یک نمایش عروسکی بزنم.
با توجه به مشغلههای "لقمه شو" پیشنهاد بازیگری در دیگر آثار را میپذیرید؟
بله. البته پیشنهاد بازیگری در سینما و تلویزیون نداشتهام اما پیشنهاد بازی در چند تئاتر را رد کردهام. البته به همراه شخصیت لقمه پیشنهادهایی هم از سینما و هم تلویزیون داشتهام اما به نظرم هنوز زود است که بهاتفاق لقمه وارد این فضاها شوم.
برای آینده هنریتان چه برنامههایی دارید؟
ایدههای بسیاری در ذهن دارم که مصرم آنها را به مرحله اجرا برسانم. همچنین مدرس چند کارگاه آموزشی در زمینه عروسکگردانی هم هستم. پس از "لقمه شو" تعداد افرادی که دوست دارند با عروسکهایشان عروسکگردانی کنند افزایش یافت و من هم بدون هیچ پافشاری، تدریس در این زمینه را پذیرفتم و زمان و مکان برپایی این کارگاه آموزشی اطلاعرسانی میشود.
آیا عروسکگردانی نیاز به تحصیلات آکادمیک دارد؟
خیر اما اگر فرد بر قوانین بازیگری اشراف داشته باشد میتواند عروسکگردان حرفهای باشد.
لطفاً در پایان اگر نکتهای در ارتباط با تئاتر و سینمای عروسکی به ذهنتان میرسد که در مجال این گفتوگو به آن پرداخته نشد، مطرح بفرمائید.
ابتدا بار دیگر بر این نکته تأکید کنم که "لقمه شو" برای کودکان نیست و ویژه بزرگسالان ساخته میشود. این نگاه به همان فرهنگی برمیگردد که تا اسم عروسک به میان میآید همه به یاد مخاطبان در سنین کودکی و نوجوانی میافتند. این را هم بگویم که ادا بازیهای لقمه هرگز باهدف تمسخر هیچ فرد یا گروهی اجرا نمیشود و خدایی ناکرده اگر این قصد را داشتم یک عروسک زشت یا مشابه حیوان به دست میگرفتم. لقمه در حقیقت نسخه عروسکی و کاریکاتور محمد لقمانیان و بهنوعی کودک درون من است. من صدای مردم و مسئولین را بازنمایی میکنم. اگر فردی حرف مهمی را در زمینههای مختلف عنوان کرده و در هیاهوی بسیار گمشده است، من آن حرف را پیداکرده و آن را دوباره نمایی و بازنمایی کردهام. در این مسیر مدام مشغول رصد اخبار و رویدادهای روز، برنامههای پرحاشیه و مطالعه پیامهای مردم و مسئولین هستم. من همهروزه طیف وسیعی از ویدئوها رو میبینم و تلاش میکنیم آنها را با ایدههای جدید بازنمایی کنم. گاه برخی اتفاقات را "آشناییزدایی" میکنم، سبکی که طی آن یک واقعه معمولی که ممکن است بهسادگی از ذهن مردم عبور کند را با ساختاری نو بیان میکنم تا بهخوبی دیده، شنیده و از روزمرگی خارج شود. مخاطبان من افراد بین 18 سال تا 54 سال هستند و پررنگترین قشر مخاطبان "لقمه شو" سنی بین 24 تا 35 سال دارند. پس خیلی نمیتوانم به دنیای کودکان تعلق داشته باشم هرچند که به تولید برنامه برای کودکان هم بسیار علاقه دارم.
انتهای پیام/
ارسال نظر