کتاب های ممنوعه (۲)
چرا خواندن یک کتاب ممنوع می شود؟ چه کسانی باید به محتوای یک کتاب اعتراض کنند و حرفشان آن قدر تاثیرگذار باشد تا به راحتی مانع چاپ یک کتاب شوند یا آن را از لیست کتاب های درسی حذف کنند، حتی از قفسه ای کتابخانه ها نیز جمع کنند؟ اصلا کدام کتاب ها معمولا در تور ممیزها و شبه ممیزها صید شده اند؟
آلیس در سرزمین عجایب
انتشارات: 1865 در انگلستان
کارول اولین بار ماجرای آلیس در سرزمین عجایب را برای سرگرم کردن دختر خردسال یکی از همکارانش در آکسفورد نوشت و بعد هم کتاب منتشر شد. چه کسی فکرش را می کند که ماجراهای آلیس هم دچار ممنوعیت شده باشد؟ هر چند اگر این ممنوعیت فقط یک بار باشد. سال 1931، یعنی درست 66 سال بعد، حاکم یکی از ایالات چین مدعی شد که این کتاب خوب نیست، چون در آن حیوانات به زبان انسان ها حرف می زنند و هم سطح قرار دادن حیوانات و انسان ها بدشگون است! خدا را شکر که ما چنین طرز فکری نداریم. وگرنه کلیله و دمنه و مرزبان نامه و داستان هایی از مثنوی و معنوی و خلاصه کتاب های خیلی خیلی زیادی باید کلا حذف می شد. شاید باورتان نشود ولی واقعا گاهی اوقات ممنوعیت ها تا همین حد عجیب بوده اند!
انتشارات: 1936 در آمریکا
این رمان و قصه پرفراز و نشیب اش در شش ماه ابتدایی انتشار حدود یک میلیون نسخه فروش داشت و چند جایزه نصیب نویسنده اش کرد اما هر چند سال یک بار، ناگهان کسی یادش می آمد که ای دل غافل! حواستان کجاست که برباد رفته ما را منحرف می کند. تا وقتی که این کتاب به عنوان منبع درسی تکمیلی به لیست کتاب های درسی وارد نشده بود، هیچ کس به انتشارش اعتراض نکرد.
گویا قدیمی ترین سند درباره ممیزی رساله جمهوری افلاطون است. او معتقد است که ممیزی یکی از اصول گریزناپذیر آرمان شهرش است. در دوره های اخیر، گرچه در قانون اساسی آمریکا، آزادی بیان، آزادی مذهب و آزادی تجمعات از حقوق اساسی شهروندان به حساب می آید اما در عمل ماجرا طور دیگری رقم می خورد. بعضی ها براساس آزادی بیان حرف هایشان را در رمان هایشان می نویسند ولی بعد با ممنوعیت های چاپ و خواندن و... مواجه می شوند.
شاید دیدن اسم این کتاب در لیست چندان عجیب نباشد، بالاخره به عده ای برخورده که چرا به ما توهین کردهاید؟ اما تاریخچه ممیزی کتاب چیز دیگری می گوید. یک سال بعد از انتشارش، کتابخانه ای در ماساچوست، خواندن آن را به این دلیل ممنوع کرد: «مزخرفاتی است که فقط به درد زاغه نشین ها می خورد.» 17 سال بعد، یک کتابخانه عمومی دیگر هم آن را ممنوع کرد و کتاب را از لیست آثار کودکان برداشت به این دلیل که «هاک مدام خود را می خاراند!».
ویکتور هوگو با ممیزی و توقیف آثارش چندان بیگانه نبوده است؛ مثلا در سال 1850 نیکلای اول انتشار تمام آثار هوگو را در روسیه ممنوع می کند! لابد وقتی که همین اتفاق درباره بینوایان هم رخ می دهد، خود هوگو تعجب نمی کند، البته ممنوعیت های انتشار بینوایان خیلی زیاد نبوده است (از این جهت که دیگر معلمان و دانش آموزان و والدینشان هر روز اشکالی به کتاب نمی گرفتند). بینوایان یک بار از سال های 1864 تا 1959 در فهرست کتاب های ممنوعه قرار گرفت. یک بار هم در 1954، وقتی نیروهای راست گرا کنترل دولت گواتمالا را به دست گرفتند و دستور دادند کتاب های مخرب را بسوزانند؛ یعنی یکی از کتاب هایی که به خاطر این دستور سوزانده شد، همین «بینوایان» بود.
ارسال نظر