فضایل زیادی در خصوص سوره انفال و قرائت آن ذکر شده است. در تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 78 آمده است؛

« روایتى که از امام صادق (علیه السلام ) به ما رسیده مى خوانیم که فرمود: من قرء الانفال و برائة فى کل شهر لم یدخله نفاق ابدا و کان من شیعة امیر المؤ منین (علیه السلام ) حقا و یاکل یوم القیامة من موائد الجنة معهم حتى یفرغ الناس من الحساب. 

کسى که سوره انفال و برائت را در هر ماه بخواند، هرگز روح نفاق در وجود او وارد نخواهد شد و از پیروان حقیقى امیر مؤ منان على (علیه السلام ) خواهد بود و در روز رستاخیز از مائدههاى بهشتى با آنها بهره مى گیرد، تا مردم از حساب خویش فارغ شوند.

زیرا همانطور که سابقا هم اشاره شد فضائل سوره هاى قرآن و پاداشهاى بزرگى که به تلاوت کنندگان وعده داده شده تنها در پرتو خواندن الفاظ آن به دست نمى آید بلکه خواندن مقدمهاى است براى اندیشه ، و اندیشه وسیلهاى است براى فهم ، و فهم مقدمهاى است براى عمل ، و از آنجا که در سوره انفال و برائت صفات منافقان و همچنین مؤ منان راستین تشریح شده آنها که آن را بخوانند و در زندگى خود پیاده کنند هیچگاه گرفتار روح نفاق نخواهند شد و همچنین از آنجا که در این دو سوره به صفات مجاهدان راستین و گوشهاى از فداکاریهاى سرور مجاهدان على (علیه السلام ) اشاره شده آنها که محتویات این دو سوره را درک و اجرا نمایند از شیعیان راستین امیر مؤ منان (علیه السلام ) خواهند بود.»

علاوه بر این در بخشی از این سوره و در آیات 24 تا 26 مباحث جالبی در خصوص موضوع دعوت انسان به سمت حیات و زندگی مطرح می کند که در ادامه آن را می خوانیم.

تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 126آیه 24 - 26

آیه و ترجمه

یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا استَجِیبُوا للَّهِ وَ لِلرَّسولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یحْیِیکمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تحْشرُونَ(24)

وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِیبنَّ الَّذِینَ ظلَمُوا مِنکُمْ خَاصةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شدِیدُ الْعِقَابِ(25)

وَ اذْکرُوا إِذْ أَنتُمْ قَلِیلٌ مُّستَضعَفُونَ فى الاَرْضِ تخَافُونَ أَن یَتَخَطفَکُمُ النَّاس فَئَاوَاکُمْ وَ أَیَّدَکُم بِنَصرِهِ وَ رَزَقَکُم مِّنَ الطیِّبَتِ لَعَلَّکمْ تَشکُرُونَ(26)

24 - اى کسانى که ایمان آورده اید دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامى که شما را به سوى چیزى مى خواند که مایه حیاتتان است و بدانید خداوند میان انسان و قلب او حائل مى شود و اینکه همه شما نزد او (در قیامت ) اجتماع خواهید کرد.

25 - و از فتنه اى بپرهیزید که تنها به ستمکاران شما نمى رسد (بلکه همه را فرا خواهد گرفت چرا که دیگران سکوت اختیار کرده اند) و بدانید خداوند کیفر شدید دارد.

26 - و به خاطر بیاورید هنگامى که شما گروهى کوچک و اندک و ضعیف در روى زمین بودید آنچنان که مى ترسیدید مردم شما را بربایند ولى او شما را پناه داد و یارى کرد و از روزیهاى پاکیزه بهره مند ساخت تا شکر نعمتش را به جا آورید.

تفسیر:

دعوت به سوى حیات و زندگى

در تعقیب آیات گذشته که مسلمانان را به علم و عمل و اطاعت و تسلیم دعوت مى کرد در این آیات همان هدف از راه دیگرى دنبال مى شود.

تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 127

نخست مى گوید: ((اى کسانى که ایمان آورده اید اجابت کنید دعوت خدا و پیامبر را به هنگامى که شما را به چیزى مى خواند که شما را زنده مى کند)) (یا ایها الذین امنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم )

آیه فوق با صراحت مى گوید که دعوت اسلام ، دعوت به سوى حیات و زندگى است حیات معنوى ، حیات مادى ، حیات فرهنگى ، حیات اقتصادى ، حیات سیاسى بمعناى واقعى ، حیات اخلاقى و اجتماعى ، و بالاخره حیات و زندگى در تمام زمینه ها.

این تعبیر کوتاهترین و جامعترین تعبیرى است که درباره اسلام و آئین حق آمده است اگر کسى بپرسد اسلام هدفش چیست ؟ و چه چیز مى تواند به ما بدهد؟ در یک جمله کوتاه مى گوئیم هدفش حیات در تمام زمینه ها و این را به ما مى بخشد.

آیا مردم قبل از طلوع اسلام و دعوت قرآن ، مرده بودند! که قرآن آنها را دعوت به حیات مى کند؟!

پاسخ این سؤ ال این است که آرى آنها فاقد حیات به معنى قرآنیش بودند، زیرا مى دانیم حیات و زندگى مراحل مختلفى دارد که قرآن به همه آنها اشاره کرده است .

گاهى به معناى حیات گیاهى آمده آن چنانکه مى گوید: اعلموا ان الله یحیى الارض بعد موتها ((بدانید خدا زمین را پس از مرگ زنده مى کند.)) (حدید - آیه 17)

و گاهى به معناى حیات حیوانى ذکر شده مانند ان الذى احیاها لمحیى الموتى خداوندى که آن (زمین ) را زنده کرد مردگان را نیز زنده مى کند))(فصلت 39)

و زمانى به معناى حیات فکرى و عقلانى و انسانى آمده است مانند او من کان میتا فاحییناه ... ((آیا آن کس که مرده و گمراه بود و هدایتش ‍ کردیم همانند گمراهان است ؟)) (انعام 122)

تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 128

و گاهى به معناى حیات جاودان جهان دیگر آمده مانند یا لیتنى قدمت لحیاتى ((اى کاش براى زندگى امروز (روز رستاخیز) چیزى از پیش ‍ فرستاده بودم )). (سوره فجر آیه 24)

و زمانى به معناى علم و توانائى بى حد و انتهاء مى آید آن چنان که درباره خدا مى گوئیم هو الحى الذى لا یموت او زنده اى است که برایش مرگ وجود ندارد)).

با توجه به آنچه در اقسام حیات گفتیم روشن مى شود که مردم عصر جاهلى گر چه زندگى مادى حیوانى داشتند اما از زندگى انسانى و معنوى و عقلانى محروم بودند قرآن آمد و آنها را دعوت به حیات و زندگى کرد.

و از این جا به خوبى معلوم مى شود آنها که دین و مذهب را در یک سلسله برنامه هاى خشک و بى روح و خارج از محدوده زندگى و در حاشیه برنامه هاى فکرى و اجتماعى مى پندارند چقدر در اشتباه ند یک دین راستین آن است که حرکت در همه زمینه هاى زندگى ایجاد کند روح بدهد فکر و اندیشه بدهد، احساس مسئولیت بیافریند، همبستگى و اتحاد و ترقى و تکامل در همه زمینه ها ایجاد کند و به تمام معنى حیات آفرین بوده باشد!

ضمنا این حقیقت نیز آشکار شد آنها که آیه فوق را تنها به جهاد یا ایمان یا قرآن یا بهشت تفسیر کرده اند و این امور را به عنوان تنها عامل حیات در آیه فوق معرفى کرده اند، در حقیقت مفهوم آیه را محدود ساخته اند زیرا مفهوم آیه همه اینها را در بر مى گیرد و بالاتر از آنها را هر چیز، هر فکر، هر برنامه ، و هر دستورى که شکلى از اشکال حیات انسانى را بیافریند در آیه فوق مندرج است .

سپس مى گوید: ((بدانید که خداوند میان انسان و قلب او حائل مى شود، و اینکه همه شما نزد او در قیامت اجتماع خواهید کرد)) (و اعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه و انه الیه تحشرون ).

تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 129

شک نیست که منظور از قلب همانگونه که سابقا هم گفته ایم روح و عقل است و اما اینکه خدا چگونه میان انسان و روح و عقل او قرار مى گیرد احتمالات فراوانى درباره آن داده شده است :

گاه گفته مى شود: اشاره به شدت نزدیکى خداوند به بندگان است ، آنچنان که گوئى در درون جان او و میان او و خودش قرار گرفته همانگونه که قرآن مى گوید: (و نحن اقرب الیه من حبل الورید) ((ما از رگ گردن به انسان نزدیک تریم .))

و گاه گفته مى شود: ((اشاره به آن است که گردش دلها و فکرها به دست خداست آن چنان که در دعا مى خوانیم ((یا مقلب القلوب و الابصار)): ((اى کسیکه گردش دلها و فکرها به دست تو است .))

و گاه گفته مى شود: منظور این است که اگر لطف خدا نبود هرگز انسان بحقانیت حق ، و باطل بودن باطل ، پى نمى برد.

و نیز گفته اند: منظور این است که مردم باید تا فرصت دارند در انجام طاعات و کار نیک تلاش کنند زیرا خداوند میان انسان و قلبش بوسیله مرگ حائل ایجاد مى کند.

اما با یک نظر کلى مى توان همه این تفسیرها را در یک تفسیر واحد جمع کرد و آن اینکه خداوند در همه جا حاضر و ناظر و به همه موجودات احاطه دارد در عین اینکه با موجودات این جهان یکى نیست از آنها هم جدا و بیگانه نمى باشد، مرگ و حیات ، علم و قدرت ، آرامش و امنیت ، توفیق و سعادت همه در دست او و به قدرت اوست و بهمین دلیل نه انسان چیزى را مى تواند از او مکتوم دارد و نه کارى را بى توفیق او انجام دهد و نه سزاوار است به غیر او روى آورد و ازتفسیر نمونه جلد 7 صفحه 130غیر او تقاضا کند، چرا که او مالک همه چیز است و محیط به تمام وجود انسان ! ارتباط این جمله با جمله قبل از این نظر است که اگر پیامبر دعوت به سوى حیات مى کند فرستاده کسى است که حیات و مرگ و هدایت و عقل همه به دست اوست .

لذا براى تاءکید این موضوع مى گوید نه تنها امروز در محدوده قدرت او قرار دارید بلکه در سراى دیگر نیز به سوى او خواهید رفت اینجا و آنجا همه در برابر او قرار دارید.

سپس اشاره به عواقب شوم عدم پذیرش دعوت حیات بخش خدا و پیامبر مى کند و مى گوید: ((از فتنهاى بپرهیزید که تنها دامن ستمکاران شما را نمى گیرد بلکه همه را فرا خواهد گرفت )) (و اتقوا فتنة لا تصیبن الذین ظلموا منکم خاصة ).

((فتنه )) در قرآن مجید در موارد متعددى بکار رفته گاهى به معناى آزمایش و امتحان و گاهى به معناى بلاء و مصیبت و عذاب آمده است این کلمه در اصل به معناى داخل کردن طلا در کوره است تا خوبى و بدى آن آشکار شود سپس به معنى آزمایش ها که نشان دهنده چگونگى صفات باطنى انسانهاست بکار برده شده است ، و همچنین در مورد بلاها و مجازاتها که باعث تصفیه روح انسان و یا تخفیف گناه اوست بکار مى رود.

در آیه مورد بحث ((فتنه )) به معناى بلاها و مصائب اجتماعى است که دامن همه را مى گیرد و به اصطلاح خشک و تر در آن مى سوزند.

و در حقیقت خاصیت حوادث اجتماعى چنین است هنگامى که جامعه در اداء رسالت خود کوتاهى کند و بر اثر آن قانون شکنى هاو هرج و مرج ها و ناامنیها و مانند آن به بار آید نیکان و بدان در آتش آن مى سوزند و این اخطارى

تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 131

است که خداوند در این آیه به همه جوامع اسلامى مى کند و مفهوم آن این است :

افراد جامعه نه تنها موظفند وظایف خود را انجام دهند بلکه موظفند دیگران را هم به انجام وظیفه وادارند زیرا اختلاف و پراکندگى و ناهماهنگى در مسائل اجتماعى موجب شکست برنامه ها خواهد شد و دود آن در چشم همه مى رود، من نمى توانم بگویم چون وظیفه خود را انجام داده ام از آثار شوم وظیفه شناسیهاى دیگران بر کنار خواهم ماند چه اینکه آثار مسائل اجتماعى فردى و شخصى نیست .

این درست به آن مى ماند که براى جلوگیرى از هجوم دشمنى صدهزار نفر سرباز نیرومند لازم باشد اگر عده اى مثلا پنجاه هزار نفر وظیفه خود را انجام دهند مسلما کافى نخواهد بود و نتایج شوم شکست هم وظیفه شناسان را مى گیرد و هم وظیفه نشناسان را، و همانطور که گفتیم خاصیت مسائل جمعى و گروهى همین است .

این حقیقت را به بیان دیگرى نیز مى توان روشن ساخت و آن اینکه : نیکان جامعه وظیفه دارند که در برابر بدان سکوت نکنند اگر سکوت اختیار کنند در سرنوشت آنها نزد خداوند سهیم و شریک خواهند بود.

چنانکه در حدیث معروفى از پیامبر نقل شده که فرمود: ((ان الله عز و جل لا یعذب العامة بعمل الخاصة حتى یروا المنکر بین ظهرانیهم و هم قادرون على ان ینکروه فاذا فعلوا ذلک عذب الله الخاصة و العامة )): ((خداوند عز - و جل هرگز عموم را به خاطر عمل گروهى خاص ‍ مجازات نمى کند مگر آن زمان که منکرات در میان آنها آشکار گردد و توانائى بر انکار آن داشته باشند در عین حال سکوت کنند در این هنگام خداوند آن گروه خاص و همه توده اجتماع را مجازات خواهد کرد.

از آنچه گفتیم روشن مى شود که این حکم هم در زمینه مجازاتهاى الهى درتفسیر نمونه جلد 7 صفحه 132دنیا و آخرت صادق است ، و هم در زمینه نتائج و آثار اعمال گروهى و دسته جمعى .

در پایان آیه با زبان تهدید آمیز مى گوید ((بدانید خداوند مجازاتش ‍ شدید است )) (و اعلموا ان الله شدید العقاب ).

مبادا لطف و رحمت خدا آنها را غافل کند و شدت مجازاتهاى الهى را به دست فراموشى بسپارند و آشوبها و فتنه ها دامان آنها را بگیرد همانگونه که دامان جامعه اسلامى را گرفت و بر اثر فراموش کردن این سنن الهى آنها را به قهقرا کشانید.

یک نگاه کوتاه به جوامع اسلامى در عصر ما و شکست هاى پى در پى که در برابر دشمنان دامن گیرشان مى شود و فتنه هاى ((استعمار)) و ((صهیونیسم )) و((الحاد)) و مادیگرى و مفاسد اخلاقى و متلاشى شدن خانواده ها و سقوط جوانان در دامن فحشاء و انحطاط و عقب گرد علمى ، حقیقت و محتواى آیه را مجسم مى سازد که چگونه این فتنه ها دامن کوچک و بزرگ ، نیک و بد و عالم و جاهل را فرا گرفته است و اینها همچنان ادامه خواهد یافت تا آن زمان که مسلمانان روح اجتماعى پیدا کنند و نظارت همگانى را در جامعه عملا بپذیرند و دو وظیفه امر به معروف و نهى از منکر به عنوان وظیفه قطعى و تخلف ناپذیر عملى گردد.

بار دیگر قرآن دست مسلمانان را گرفته و بگذشته تاریخشان باز مى گرداندتفسیر نمونه جلد 7 صفحه 133و به آنها حالى مى کند که در چه پایه اى بودید و اکنون در چه مرحله اى قرار دارید تا درسى را که در آیات قبل به آنها آموخت به خوبى درک کنند.

مى گوید: ((بخاطر بیاورید آن زمان را که شما گروهى کوچک و ناتوان بودید و در چنگال دشمنان گرفتار، و آنها مى خواستند شما را به ضعف و ناتوانى بکشانند))(و اذکروا اذ انتم قلیل مستضعفون فى الارض ).

((آنچنان که مى ترسیدند مشرکان و مخالفان شما را به سرعت بربایند))

(تخافون ان یتخطفکم الناس )

این تعبیر، تعبیر لطیفى است که نهایت ضعف و کمى نفرات مسلمانان را در آن زمان آشکار مى سازد آن چنان که گوئى همانند یک جسم کوچک در هوا معلق بودند که دشمن به آسانى مى توانست آنها را برباید و این اشاره به وضع مسلمانان در مکه قبل از هجرت در برابر مشرکان نیرومند و یا اشاره به مسلمانان بعد از هجرت در مقابل قدرتهاى بزرگ آن روز همانند ایران و روم است .

((ولى خداوند شما را پناه داد)) (فاواکم ).

((و با یارى خود شما را تقویت کرد)) (و ایدکم بنصره ).

((و از روزى هاى پاکیزه شما را بهره مند ساخت )) (و رزقکم من الطیبات ).

((شاید شکر نعمت او را به جا آرید)) (لعلکم تشکرون ).