چه کسی تیر خلاص را به دیالمه و آوینی زد؟!
مهدی نصیری بود که جرأت داشت نامه ی آوینی به محمد هاشمی را منتشر کند. همان نامه ای که آوینی به هاشمی نوشته بود : «شما صدا و سیما را به بوق مفلوکی تبدیل کرده اید.» . همان نامهای که نصیری بدلیل شکایت محمد هاشمی به دادگاه رفت.
آغاز خط تحریف با «سمفونی استیضاخ»
یکی از خطوط تحریف فرزندان معنوی حضرت روح الله در حوزه مستندسازی اما، با «سمفونی استیضاح» در جشنواره سی و سوم فیلم فجر در سال 1393 شروع شد. مستندی سیاسی که در لوای نقد شهید عبدالحمید دیالمه سرِ آن داشت تا از شهید بصیرتِ انقلاب، سیمای یک هوچیگر سیاسی و افراطی دوآتشه ی بی اخلاق سیاسی را بتراشد و در این راه حتی حاضر نشده بود که حفظ ظاهر کرده و انصاف ظاهری را نیز رعایت کند. صادق زیباکلام شومن سیاسی این روزها، که نحافت سواد سیاسی و سخافت کلامش روشن تر از آنست که نیاز به توضیح داشته باشد و ابراهیم اصغرزاده، اشغالگر دیروز سفارت آمریکا و پشیمان و تائب سیاسی امروز، چندان دیالمه را در سمفونی دروغها و دعاوی کذبشان منکوب کردند که دیگر جایی برای دفاع از دیالمه باقی نگذاشتند.
نوبت یه آوینی رسید
اگر دیروز شهید عبدالحمید دیالمه سوژه خط تحریف در سمفونی استیضاح بود، امروز اما نوبت به شهید سید مرتضی آوینی در انحصار ورثه رسیده است
پرسش این است چرا دیالمه و چرا آوینی؟ یکبار دیدن سمفونی استیضاح روشن می کند که چرا دیالمه؟ فیلمساز خود در جایی از نریشن می گوید برای اینکه پس از فتنه 88 (البته در فیلم از واژه ی فتنه اعراض دارد) دیالمه به عنوان شهید بصیرت مطرح شد و سخنان او علیه میرحسین موسوی بسیار سروصدا کرد و الته تأثیرگذار شد. تمام فیلم برای همین است. قرار است تا دیالمه، شهید بصیرتی که جملات کلیدیش در وصف میرحسین و همسرش، پرده از سیمای مزور رأس فتنه برگرفته، با شومنی اصغرزاده و زیباکلام تخریب و تحریف شود تا موسوی به طور غیرمستقیم تطهیر شود و البته فراتر از آن، دست نسل سوم و چهارم انقلاب نیز با این تخریب از دامان دیالمه کوتاه بماند. در انتهای فیلم، وقتی نریتور سخن از محذوفین انقلاب به میان می آورد، تصویر شعبانی در حال گپ زدن با محمد خاتمی دیزالو می شود. گپی دوستانه! چراکارگردان تصویر خود در کنار خاتمی را نشان می دهد؟ اصلاً چرا این تصویر باید در فیلم بیاید؟ به نظرم این تصویر تمام پیام فیلم را در خود جای داده است و روشن می کند که فیلمساز به کدام جبهه سیاسی منتسب است!
انحصار ورثه هم مثل کار قبلی این کارگردان یعنی سمفونی استیضاح، فیلمی کاملاً سیاسی است . شاید بهتر است بگوییم، سیاسی کار یا سیاست زده! فیلمی برای تصفیه حساب سیاسی با آنان که مخالفشان هست. نگارنده با تصفیه حساب ایشان با مخالفینشان مشکلی ندارد به شرط آنکه دستاویز این تصفیه حساب سیاسی، شهید آوینی و هزینه ی آن، تحریف آوینی نباشد.
آنچه مهم است تحریفات آشکار فیلم است. روایت فیلم از نیمه فیلم که قرار است زمینه های تحریف و اهریمن سازی از مخالفین فراهم آید بشدت مغشوش و غیرصادقانه است. امید روحانی در جایی از فیلم در پاسخ کارگردان، وقتی از او می پرسد : چرا آوینی را یکسویه کرده اند، می گوید : « هم تو می دانی و هم من، قرار است آوینی چماقی بشود تا بر سر این و آن بکوبندش.» این جمله روحانی در واقع بازگوینده ی فلسفه فیلم انحصار ورثه است.
انحصار ورثه، با این مبنا قرار است چماقی باشد برای کوبیدن بر سر کسانی که کارگردان سعی دارد به عنوان مخالفین و دشمنان آوینی آنها را جا بزند و تحریف اصلی همین جاست که رخ می دهد. تغییر جبهه دوستان و دشمنان آوینی.
رهبر معظم انقلاب درباره ی تحریف شخصیت های بزرگ می فرمایند : «تحریف شخصیت ها به این است که ارکان اصلی شخصیت آن انسان بزرگ،یا مجهول بماند، یا غلط معنا شود، یا به صورت انحرافی و سطحی معنا شود.« انحصار ورثه هم گاهی ارکان اصلی شخصیت آوینی را مجهول می گذارد، گاهی غلط معنا می کند و گاهی هم به صورت انحرافی و سطحی طرح می کند. انحصار ورثه درست همان کاری را با آوینی می کندکه سمفونی استیضاح با شهید دیالمه می کند البته با دوز پائین تر. از جمله مهم ترین تحریف، تحریف و جابجایی جایگاه دوست و دشمن و موافق و مخالف است که در انحصار ورثه به شکلی جدی پیگیری می شود.
من از یک راه طی شده با شما حرف می زنم
حذف افق های فکری آوینی
در فیلم چیزی از افق فکری آوینی، ممیزات فکر او با دیگر جریان های فکری هم دوره اش، دغدغه ها و دردمندی هایش، نگرانی ها و آرزوهایش و تعهد و معتقدات سیاسی و فرهنگی اش و مواردی این چنینی در نمی یابیم. شهید آوینی در این مستند تصویری کاملاً یکسویه دارد. ارکان شخصیت او تعمداً مغفول می ماند. ارکان شاکله ی شخصیتی و فکری او عبارتند از انقلابیگری، ایمان و اعتقاد قلبی و ایمانی به مبانی انقلاب اسلامی و ولایت فقیه، ستیز فکری و قلمی با تجددگرایان و روشنفکران و غربزدگان، اعتقاد به دفاع فرهنگی از انقلاب و مبانی آن، باور به دفاع مقدس و خون شهدا ، مبارزه با تحجر و جمود فکری ... و در یک کلام، آوینی مؤمن، انقلابی و حزب اللهی.
مبارزه فرهنگی او با روشنفکران و تجددگرایان کاملاً حذف می شود. نسبت صریح وروشن او با رهبر معظم انقلاب تعمداً نادیده گرفته می شود ، آنجا که می نویسد : « عزیز ما، ای وصی امام عشق! آنان که معنای ولایت را نمی دانند در کار ما سخت مانده اند، اما شما خوب می دانید که سرچشمه ی این تسلیم و اطاعت و محبت در کجاست. خودتان خوب می دانید که چقدر شما را دوست می داریم و چقدر دلمان می خواست آن روز که به دیدار شما آمدیم، سر در بغل شما پنهان کنیم و بگرییم. ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شما بازیافتیم. لبخند شما شفقت صبح را داشت و شب انزوای ما را شکست. سرِ ما و قدمتان، که وصی امام عشق هستید و نائب امام زمان (ع).» (آغازی بر یک پایان، نشر ساقی، ص 11) و سعی می شود تمام نشانه های انتساب او به جبهه ی فرهنگی انقلاب اسلامی کم رنگ شده یا نادیده گرفته شود و در مقابل تصویری باب دندان روشنفکران و جریان سیاسی فتنه به تصویر کشیده شود.
فیلم در ابتدا می گوید که شهید آوینی « نماد فرهنگی جمهوری اسلامی» است و در انتهای فیلم از زبان زیباکلام می گوید که مشکل آوینی این است که توسط جمهوری اسلامی مصادره شده است! حال آنکه آوینی در دوران هیچ یک از دولتهای جمهوری اسلامی اعم از سازندگی، اصلاحات، عدالت و تدبیر و امید نه تحویل گرفته شد و نه اندیشه هایش قدر دید و بر صدر نشست.
چرا که تفکر آوینی با تفکرات عموم این دولت ها در تعارض جدی و رادیکال بود. پس آوینی نه نماد فرهنگی دولت های جمهوری اسلامی که نماد فرهنگی انقلاب اسلامی است و هم از این رو بودکه رهبربزرگوار انقلاب او را سید شهیدان اهل قلم نامید و اتفاقاً فیلم انحصار ورثه، ناخواسته در تقابل با همین سید شهیدان اهل قلم قرار دارد. آوینی همه ی آوینی است. و فیلم نمی خواهد همه ی آوینی را نشان می دهد.
کاش اینقدر که کارگردان محترم روی کامران آوینی و نیز دشمنی نصیری با آوینی تمرکز یافته بود به آوینی کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب، آوینی برنامه ی ساعت 25، آوینی کتاب حکومت فرزانگان، آوینی کتاب حلزون های خانه بدوش، آوینی نامه ی معروف به خاتمی، آوینی مقاله ی انفجار اطلاعات ، آوینی برنامه ی سراب، آوینی کتاب هیچکاک ، آوینی سخنرانی چرا روشنفکران مورد اتهام هستند؟ آوینی سخنرانی معروف در «سمینار سینمای ایران بعد از انقلاب»، آوینی مخالف روشنفکران که می نویسد : «وای بر ما اگر اجازه دهیم که روشنفکران وارث انقلاب شوند.» ( حلزونهای خانه بدوش، ساقی ص 34) و در یک کلام همه آوینی می پرداخت. آوینی فیلم اما هیچیک از این آوینی ها نیست.
سروش علیه آوینی
مثلاً فیلم به ما نمی گوید چرا عبدالکریم سروش در کتاب «رازدانی و روشنفکری» اش آوینی و سوره آوینی را علمدار فاشیسم دینی در ایران می داند و در همان کتاب می نویسد که علم فاشیسم از میانه ی صفحات مجله ی سوره بیرون زده است و بعدها شاگرد صدیق او، اکبر گنجی در کتاب «قرائت فاشیستی از دین و حکومت» با همان ادبیات و به نحوی تفصیلی تر آوینی و سوره را می نوازد! فیلم اینها را به ما نمی گوید. اما تا دلتان بخواهد درباره دشمنی نصیری و کیهان با آوینی حرافی می کند.
اما روایت فیلم از منازعه نصیری با آوینی. روایتی کاملاً جهت دار ، یک طرفه و غیرمنصفانه. قصد دفاع از نصیری ندارم. اما روایت کاملاً مخدوش است. نگاهی می اندازیم به این منازعه مبتنی بر آثار مرتضی و حوادث مربوط. از میان آثار مرتضی به طور مشخص حداقل کتاب های حلزون های خانه به دوش، آغازی بر یک پایان و رستاخیز جان حاوی مقالاتی رادیکال علیه روشنفکران و تجددگرایان است. مضاف بر نقدهای سینمایی مرتضی در سه جلد آیینه ی جادو که همگی در فیلم نادیده گرفته شده اند. در همه این آثار اما تنها در کتاب آغازی بر یک پایان صفحه 66 و در پاورقی مقاله ی اسلامیت یا جمهوریت که به دعوت روزنامه ی کیهان و نصیری نوشته شده، شهید آوینی با تأکید بر اشتراکات بسیار به اختلاف روشی خود با کیهان در مواجهه با مسائل جامعه سخن تصریح کرده و بر پرهیز از سیاست زدگی و تن دادن به ضرورت های سیاسی تأکید می کند. کل اختلاف نظر شهید آوینی در مجموع آثار او با کیهان در همین پاراگراف خلاصه می شود.
اما مواجهه کیهان و آوینی یک نقطه انتقادی دارد و دو نقطه ی همراهی. یک نقطه ی انتقادی به مقاله ی کیهان در نقد سوره رجوع دارد. مقاله ای انتقادی به قلم یکی از اعضاء تحریریه ی کیهان در نقد کتاب هیچکاک آوینی . اما آن دو نقطه ی همراهی. یکی انتشار نامه ی شهید آوینی و گروه خنجر و شقایق خطاب به رئیس سازمان صدا و سیما به دلیل حذف نام گروه سازنده از تیتراژ پایانی و همچنین حذف صدای آوینی از متن فیلم. و دیگر ایستادن نصیری و کیهان در ماجرای فیلم عروس در کنار سوره و دفاع از موضع آوینی از فیلم عروس.
تنها روزنامه ای که نامه آوینی را چاپ کرد
در زمانه ی غربت و مظلومیت آوینی در ماجرای خنجر و شقایق، از میان همه مطبوعات وقت، این تنها روزنامه ی کیهان و مهدی نصیری بود که جرأت داشت نامه ی آوینی به محمد هاشمی را منتشر کند. همان نامه ای که آوینی به هاشمی نوشته بود : «شما صدا و سیما را به بوق مفلوکی تبدیل کرده اید.» . همان نامه ای که نصیری به خاطرش و بدلیل شکایت محمد هاشمی به دادگاه رفت. و جالب آنکه در فیلم انحصار ورثه کارگردان همان جدیتی که در به صلابه کشیدن نصیری دارد در برابر محمد هاشمی نشان نمی دهد! و همچنین هیچ نشانی از حمله های روزنامه جمهوری اسلامی به آوینی نیست. حتی دریغ از اشاره ای به نام مسیح مهاجری و حملات ناجوانمردانه روزنامه جمهوری اسلامی به آوینی.
جناب کارگردان توجه ندارد که هیچگاه اختلاف دو همرزم در یک جبهه را دشمنی نمی خوانند. آوینی و نصیری دو همرزم بودند در جبهه فرهنگی انقلاب، البته با اختلافات نظری و سلیقه ای که طبیعی هم هست. قطعاً دریافت آوینی به دلیل سن و سال بیشتر و تجربه زیستی غنیتر و عمق فکری و فلسفی عمیقتر، متفاوت تر و پختهتر از دریافت نصیری جوان بودهاست. اما این دو هیچگاه در مقابل هم نبودند. همرزمانی بودند که علیرغم تفاوت های نظری، در وقت ضرور هم از یکدیگر حمایت هم میکردند.مانند ماجرای خنجر و شقایق.
کم نداشتیم در زمان جنگ فرماندهانی چون کاظم رستگار و حسن بهمنی و حاج داود کریمی که به فرماندهی و شیوه جنگ فرماندهی عالی سپاه در آن زمان انتقاد داشتند و اختلاف نظر جدی، اما هیچگاه کارشان با محسن رضایی به دشمنی نکشید. چرا که خودشان و او را در جبهه های واحد می دیدند علیرغم اختلاف نظرهای گاه جدی و بنیادی. مگر یوسف علی میرشکاک کم با سید مرتضی اختلاف نظر و مباحثه داشت؟ چرا هیچگاه به دشمنی تعبیر نشد؟ حکایت نصیری و آوینی هم در حادترین شکل ممکن همین بوده است. اما از آنجا که روشنفکران اراده به تحریف آوینی و مصادره او کرده اند می خواهند این حاشیه را چنان بپرورند تا با غلبه آن بر متن آوینی ، مستمسکی سیاسی برای تقطیع آوینی بیابند.
آوینی مثله شده برای تصفیه حساب سیاسی
آوینی تقطیع شده و مثله شده ای که قرار است مستمسک تصفیه حساب جناب کارگردان با برخی افراد قرار گیرد. بنده هیچ مشکلی با تصفیه حساب شخصی کارگردان با نصیری و کیهان ندارم. مشکل من آنجاست که قرار است آوینی تحریف شده مستمسک این تصفیه حساب باشد و حاشیه بر متن غلبه یابد. اگر مصادره ی آوینی توسط جمهوری اسلامی به قول زیباکلام در فیلم خوب نیست، مصادره ی آوینی برای تصفیه حساب های سیاسی هم به طریق اولی امری مذموم و نکوهیده است. و این همان کاریست که کارگردان در فیلم میکند.
از قضا در انحصار ورثه، صادقانه ترین مواجهه با آوینی را مهدی نصیری دارد. او پشت آوینی پنهان نمی شود. میگویدآوینی را قدیس نمیداند و علیرغم آنکه او را متفکری عمیق و جدی میداند و بسیاری از نظراتش را قبول دارد و میپذیرد، برخی نظراتش را قابل نقد میداند. یعنی همان چیزی که سجاد آوینی در فیلم طلب میکند. دیگران اما غالباً خود را در پس آوینی پنهان میکنند.
وقتی زم دست پیش میگیرد
آنان که داستان مرتضی و سوره را میدانند خوب آگاهند که همین جناب زم چه خونها که به دل آوینی نکرد. حالا آقای زم هم دست پیش گرفته که پس نیفتد.
اوج تصفیه حساب سیاسی فیلم که شکل هجو آمیزی به خود می گیرد، جاییست که مراسم تشییع جنازه مرتضی نشان داده می شود همراه با موسیقی فیلم Eyes Wide Shut و قبل ترش، که سخن از آن بوده که همان دشمنان و مخالفین آوینی برای مصادره ی او بر سر جنازه اش جمع شدند. و درست در همین جا چهره ی آیت الله جنتی، مهندس چمران، علی لاریجانی و ... نشان داده می شود. یک هجو سیاسی کامل!
کتاب های آوینی بهترین وکیل مدافع
جناب کارگردان محترم اتفاقاً نیازی به انحصار ورثه نیست. از قضا سید شهیدان اهل قلم، نوشتههایی دارد که امروز برای او حکم وکیل مدافعی را دارد که می تواند از او در برابر همه تحریف ها و تهمت ها دفاع کند. بخشی از آنها در قالب کتاب های او منتشر شده اند و بخشی دیگر هنوز در آرشیو مجله ی سوره باقی مانده اند. کافیست نگاهی به آنها بیاندازیم و مطالعه شان کنیم تا بفهمیم آوینی که بود، چه می گفت؟ به چه می اندیشید؟ و با چه کسان و جریان هایی مرزبندی یا همسویی داشت و با چه کسان و جریان هایی ستیز داشت؟ لازم نیست تا برای شناخت او دست به دامان کسانی شد که سعی دارند تا خود را پشت آوینی پنهان کنند.
ارسال نظر