مالک سراج بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون که در سریال «دیوار شیشه ای» به تازگی نقش آفرینی کرده است، در پاسخ به این که چرا عمده نقش هایش با گونه دفاع مقدس پیوند خورده است، گفت: این یک واقعیت است که اکثر بازی های من در کارهای جنگی بوده است. شاید این اتفاق به گذشته تئاتری ام برمی گردد و این که خودم دوران جنگ در جبهه بوده ام و البته به این گذشته افتخار می کنم. همچنین من با تعدادی از کارگردانان از جمله آقای باشه آهنگر از سال 61 در عملیات «فجر 1» تئاتر دفاع مقدس کار می کردیم و مردم و هنرمندان با چهره من در این گونه بیشتر آشنا شدند. 

بازیگر سریال «کیمیا» ادامه داد: این اتفاق حتی در کارهای دیگری هم که تم جنگی نداشت، برایم تکرار شد. مثلا آقای اصغر فرهادی هم در سریال «داستان یک شهر» نقش یک آدم جنوبی را به من سپردند که در جنگ هم بوده است. حال این که این تکرار برای بازیگری من یک آفت است یا مزیت، نمی دانم. با این حال دوست دارم در کارهای غیرجنگی هم بازی کنم.  

وی درباره نقش خود در این اثر داستانی-اپیزودیک توضیح داد: من در دومین اپیزود سریال «دیوار شیشه ای» به لحاظ ترتیب تصویربرداری، بازی کردم که قصه بسیار زیبایی داشت و داستان یک رزمنده و مجروح دفاع مقدس را روایت می کند. فردی که سال‌هاست از ماجرای اسارتش می‌گذرد. او وقتی به اسارت گرفته می‌شود که همسرش باردار است و زمانی که از اسارت بر می‌گردد گمان می کند، همسر و فرزندش مرده اند. اما بعد از بیست و اندی سال می‌فهمد که آن‌ها زنده اند و در جستجویشان شهر را می گردد و اتفاقات جالبی برایش رخ می‌دهد. او همچنین این جریان را در گفتگویی تلویزیونی تعریف می کند. 

سراج با اشاره به جذابیت های داستانی و نقش خود در این اپیزود «دیوار شیشه ای» افزود: این داستان یکی از بهترین متن هایی بود که تا به حال خوانده بودم و با وجود دستمزد کمی که دریافت کردم، اصرار داشتم که حتما نقش اصلی را خودم بازی کنم.  

وی در پاسخ به این که آیا در بازی خود از لهجه جنوبی هم استفاده کرده است یا نه؟ بیان کرد: من پیشنهاد دادم که اگر کارگردان تمایلی به لهجه داشتن ندارد آن را به کار نگیرم. اما این تاکید بود که قهرمان این قصه یک آدم معمولی است و لهجه بهتر می تواند معرفی اش کند.  

بازیگر «روز سوم» با اشاره به اهمیت شروع سریال‌سازی با فیلمنامه کامل به عنوان یک اصل، خاطرنشان کرد: به نظرم هر اتفاقی در ارتباط با کاراکتر باید قبل از تولید بیفتد. اما وقتی یک فیلمنامه بدون شاخ و برگ درباره نقش ها و جزئیات قصه به دست بازیگر برسد، انرژی او را می گیرد و کارگردان به نوعی خود را به دست بازیگر می‌سپارد. در حالی که با در اختیار داشتن فیلمنامه کامل می توان گام‌های زیادی فراتر از متن برداشت. 

سراج در پایان عنوان کرد: البته برخی کارگردانان هم مثل آقای اسعدیان معمولا فیلمنامه را دست بازیگر نمی دهند و خودشان نقش را برای او توضیح می دهند. من تجربه چند همکاری با ایشان را داشته ام و حتی گاهی سکانس ها را قبل از کار خود می نویسند و همیشه هم کارهای خوبی ارائه کرده اند و با این شیوه موفق هستند. حتی یادم هست که در فیلم «روز سوم» هم فیلمنامه کاملی در اختیار نداشتیم و دو یا  سه ساعت قبل از تصویربرداری با بازیگران و کارگردان می‌نشستیم و کارگاهی متن را تمرین می کردیم. بنابراین این راه هم می تواند جواب بدهد. به شرط این که کارگردان بداند چه می خواهد. با این حال متن کامل و جامع می تواند کاراکتر را بهتر هدایت کند و داستان را درست پیش ببرد.