طریقت بندگی در کلام امام حسن مجتبی(ع)
در مطلب زیر به سراغ سرور جوانان بهشت(ع) سرور جوانان بهشت رفتهایم تا طریقت بندگی را از زبان ایشان واکاوی کنیم.
عبودیت مهمترین هدف آفرینش انسان است. خداوند انسان را آفرید تا از طریق عبادت، او را در مقام خلافت قرار دهد. اما اینکه چگونه بندگی و عبادت کنیم تا این هدف برآورده شود، مسئلهای است که در آموزههای دینی تبیین شده است. پیامبران و امامان(ع) به عنوان رسولان الهی بر آن هستند تا این راه را به خوبی تشریح کنند و هرگونه شک و تردید و شبههای را بزدایند. بنابراین مراجعه به آموزههای آنان برای شناخت بهترین و کاملترین طریقت بندگی ضروری است.
نویسنده در مطلب زیر به سراغ آموزههای کلامی امام حسن مجتبی(ع) سرور جوانان بهشت رفته تا طریقت بندگی را از زبان ایشان واکاوی کند.
طریقت بندگی چیست؟ این پرسشی است که پاسخ آن را هر قلب سلیم و فطرت سالم میداند و اصولاً ذات انسان به طور طبیعی گرایش به بندگی و عبودیت دارد؛ هر چند که گاه به علل درونی و بیرونی در مصداق اشتباه میکند.
اما اینکه بهترین طریقت بندگی و کاملترین و آسانترین آن چیست، پاسخ آن را میتوان در کتب آسمانی بویژه آموزههای قرآن جست که کتاب الهی بدون هیچگونه تحریف و تغییر است.
این آموزهها در حقیقت در مقام تبیین بهترین و نیکوترین شیوه بندگی است. مجموعهای که از آن به دین اسلام یاد میشود، بر آن است تا در قالب شریعت، افکار و رفتار انسانی را شکل دهد تا به آسانترین و کاملترین شیوه، عبادت الهی را بجا آورد و بندگی را به تمام حقیقت آن داشته باشد.
از آنجا که این مجموعه، بسیار بزرگ و پرحجم است، اگر بخواهیم بندگی را در یک کلمه خلاصه کنیم، میتوان آن را در انجام واجبات و ترک محرمات دانست. البته ترک محرمات الهی به یک معنا بیانگر انجام واجبات نیز است؛ زیرا ترک واجب حرام است. پس وقتی میگوئیم که محارم الهی را ترک کنید، یعنی به واجبات الهی نیز گردن بنهید. از اینرو میتوان گفت که انسان برای رسیدن به مفهوم و حقیقت عبادت و عبودیت میبایست از محارم الهی اجتناب کند. برهمین اساس امام حسن مجتبی(ع) در بیان اینکه چگونه میتوان به مقام بندگی رسید و مصداق عابد شد، فرموده است: یا ابن آدم! عف عن محارم الله تکن عابدا؛ ای فرزند آدم! نسبت به محرمات الهی عفیف و پاکدامن باش تا عابد و بنده خدا باشی. (بحارالأنوار، ج78، ص112، س8)
تأثیر زمان و مکان در اعمال عبادی
هر انسانی بر آن است که بهترینها و برترینها را انجام دهد و به کف آن اکتفا نکند. لذا در جستوجوی آن امری است که خداپسندانهتر است و خشنودی خداوندی در آن است. در آیات قرآن نیز از بندگان خواسته شده که بهترینهای بندگی را بهجا آورند (اعراف، آیه145) و در انجام آن نیز سرعت گیرند و بر یکدیگر سبقت داشته باشند. (آلعمران، آیه133؛ بقره، آیه148)
از نظر آموزههای قرآنی هم، زمان و هم، مکان در انجام بهتر اعمال عبادی نقش اساسی دارد. با نگاهی به اوقات پنجگانه نماز به سادگی میتوان دریافت که زمان در ایجاد نماز بهتر و تأثیرات مثبت آن نقش دارد. تحقیقاتی که دانشمندان فیزیک و دیگران انجام دادهاند نشان میدهد که یک نیروی الکترومغناطیسی بسیار قوی از شمال به جنوب زمین در زمان سحر و صبح در حرکت است و همانطوری که سحر و صبح برای منطقهای ایجاد میشود در همان زمان این نیرو در آن منطقه وجود دارد و بر ساختار فیزیکی و روحی و روانی انسان تأثیر میگذارد.
همچنین ثابت شده که برخی از اماکن دارای ویژگیهای خاصی است. این مسئله در بسیاری از عبادتگاهها و معابد تجربه و اثبات شده است. گرایش به مناطق خاص جغرافیایی و احساس آرامش انسان در آن امری اثبات شده است و کسی نمیتواند آن را انکار کند. مساجدی که اقبال مردم به آن زیاد است مانند مسجدالحرام در مکه و مسجدالاقصی در بیتالمقدس، از اماکنی است که دارای نیروی ویژهای است. بنابراین انجام اعمال عبادی در زمان خاص و مکان خاص میتواند در تأثیرگذاری آن بیشتر نقش داشته باشد.
امام حسن مجتبی(ع) درباره عبادت در مساجد و نقش تأثیرگذار و ویژه آن در انسان فرموده است: هرکس جایگاه- عبادات- خود را در مسجد قرار دهد، یکی از هشت فایده شاملش میشود: برهان و نشانهای- برای معرفت- دوست و برادری سودمند، دانش و اطلاعاتی جامع، رحمت و محبت عمومی، سخن و مطلبی که او را هدایتگر باشد، (توفیق اجباری) در ترک گناه به جهت شرم از مردم و یا به جهت ترس از عقاب. (تحفالعقول، ص235، س7؛ مستدرک، ج3، ص359، ح3778)
البته چنانکه امام میفرماید فواید و آثار حضور در مسجد و انجام عبادت در آنجا تنها به تأثیر روحی و روانی و شناختی و معرفتی محدود نیست بلکه آثار و برکات دیگری دارد که در این روایت بیان شده است.
شاید آثار بسیاری از اعمال و رفتارهای عبادی بر ما پوشیده باشد و نتوانیم به سادگی با ابزارهایی که در اختیار داریم به آنها برسیم. بسیاری از اعمال را به دلیل آن انجام میدهیم که کلام معصوم(ع) را حجت میدانیم و آن را در کبرای قیاس برهانی خود به کار میگیریم؛ زیرا بر این باوریم که آنان علومی را در اختیار دارند که ما از آن بیاطلاع هستیم و اگر چه حکمت و فلسفه آن را درک نمیکنیم ولی میدانیم که هیچ امری بیحکمت و هیچ نهیای بیعلت نیست؛ زیرا میدانیم که احکام الهی دارای فلسفه و حکمتی است. به این معنا که مصالح و مفاسدی وجود دارد که ما را به چیزی امر کرده و یا از چیزی نهی کردهاند.
اینکه در اسلام مسئله تعبد مطرح شده به این معنا نیست که حکمتی در پس این امور تعبدی نیست، بلکه تعبدی عقلانی است و این عقل انسانی است که حکم میکند تا مطابق احکام الهی عمل کنیم؛ زیرا در واجبات آن مصالح و در محرمات آن مفاسدی است که شاید ما از آن آگاه نباشیم. البته خداوند در آیات و نیز معصوم(ع) در روایات به علل احکام و فلسفه آنها اشاره کردهاند که از جمله میتوان به علتی که امام حسن مجتبی(ع) درباره شستن دستها فرموده اشاره کرد. آن حضرت(ع) میفرماید: شستن دستها قبل از طعام فقر و تنگدستی را میزداید و بعد از آن ناراحتیها و آفات را از بین میبرد. (کلمهًْ الامام الحسن(ع)، ص 46)
هر چند که علم آدمی به جایی نرسیده است که ارتباط دست شستن با فقر را بفهمد ولی همان طوری که اکنون دریافته که شست و شوی دست و روی در ایجاد نشاط نقش دارد به زودی درخواهد یافت که ارتباط تنگاتنگی میان فقر و ترک شست و شو وجود دارد. آن حضرت(ع) در جایی دیگر میفرماید: انجام ندادن زنا، جاروب و نظافت کردن راهرو و درب منزل و شستن ظروف سبب رفاه و بینیازی میشود. (بحار الانوار، ج 73، ص 318، ح6)
به هر حال، در اسلام هر حکمی دارای فلسفه و حکمتی است که یا از آن اطلاع داریم یا نداریم ولی به اعتبار اینکه میدانیم که هرگز بیحکمت و علت نیست آن را به حکم عقل، تعبدا انجام میدهیم و اینگونه است که احکام تعبدی اسلام ریشه در تعقل آدمی دارد.
اهمیت عقلانیت در اسلام
از این مطلب نیز میتوان دریافت که چرا اسلام به عقل و عقلانیت در هر کاری بسیار توجه دارد و حتی بر این نکته تاکید میکند که اصول دین را میبایست از طریق عقل به دست آورد و به آن ایمان پیدا کند و تعبد در اصول دین، ممنوع یا ناکافی است و نمیتوان به تقلید در اصول دین بسنده کرد و به گفتههای دیگران و عقاید آنان اکتفا نمود.
از نظر اسلام، ارزش هر عمل عبادی به میزان شناخت عقلانی شخص بستگی دارد؛ زیرا عمل، زمانی ارزش دارد که خاستگاهی عقلانی داشته و شخص با انگیزه علمی به کاری عملی وارد شده باشد. امام حسن مجتبی(ع) همانند دیگر معصومان در بیان این مطلب میفرماید: انما یجزی العباد یوم القیامهًْ علی قدر عقولهم؛ در روز قیامت بندگان به مقدار عقل و درک و شعورشان جزا داده میشوند. (کلمهًْ الامام الحسن(ع)، ص 209)
باید دانست میان عقل و دین و اخلاق ارتباط تنگاتنگی است و اصولا خردمند را به اخلاق و دینداری میشناسند و احمق را کسی میدانند که از دین و اخلاق به دور است و کارهای زشت و نابهنجار و حرام انجام میدهد. از این رو امام حسن(ع) میفرماید: زیرکترین و هوشیارترین افراد، شخص باتقوا و پرهیزکار میباشد؛ احمق و نادانترین افراد، کسی است که اهل فجور و معصیت باشد. (احقاق الحق، ج 11، ص 20 س 1؛ بحارالانوار، ج 44، ص 30)
انسان عاقل میبیند که دنیا ناپایدار و بیارزش است و هر چه را که از قدرت و ثروت گرد میآورد به حادثهای از میان میرود و هرگز برای او باقی نمیماند. پس حساب کار خودش را دارد و اجازه نمیدهد که دنیا بر او سوار شود و عقل او را بخرد و از میان برد و فتیله روشنایی عقلش را با هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی دفن کند. انسان عاقل هر چند که در دنیا اهل کوشش و تلاش است و به قول امام حسن مجتبی(ع): و اعمل الدنیاک کانک تعیش ابدا؛ در دنیا - از نظر اقتصاد و صرفهجویی و ... - چنان برنامهریزی کن مثل آن که میخواهی همیشه دوام داشته باشی (کلمهًْ الامام الحسن(ع)) ص 37؛ بحار الانوار، ج 44، ص 138، ح 6) ولی به دستور همان امام که میفرماید: و اعمل لاخرتک کانک تموت غدا؛ و نسبت به آخرت به نوعی حرکت و کار کن مثل اینکه فردا خواهی مرد. (همان)
میداند که نمیبایست دل به دنیا و مادیات آن بست؛ زیرا به کلام امام حسن (ع) ایمان دارد که فرمود: چیزهای دنیا اگر حلال باشد حساب و بررسی میشود و اگر از حرام به دست آید عذاب و عقاب دارد و اگر حلال و حرام آن معلوم نباشد سختی و ناراحتی خواهد داشت. پس باید دنیا (و موجوداتش) را همچون مرداری بشناسی که به مقدار نیاز و اضطرار از آن استفاده کنی. (کلمهًْ الامام الحسن، ص 36، بحار الانوار: ج 44، ص 138، ح6) آنچه بیان شد تنها گوشهای از آموزههای آن حضرت (ع) در تبیین طریقت بندگی و عبودیت است و با مراجعه به منابع حدیثی میتوان مطالب بسیاری را یافت که ما را در حرکت درست بندگی کمک میکند.
ارسال نظر