هیولاسازی از اسلام ناب در سینمای غرب
سینمای آمریکا که امروزه منبع تغذیه فکر جهانیان است، در ابتدا در کرانه شرقی ایالات غصب شده از دست سرخپوستان، توسط مسیحیانی چون ادیسون اختراع شد.
سینما که دراواخر قرن نوزدهم اختراع شد، اهمیت بهسزایی در بازنمایی ذهنی غربیها از اسلام دارد و باید مورد بررسی قرار گیرد. در این مقال مروری اجمالی از این موضوع خواهیم داشت.
سینمای آمریکا که امروزه منبع تغذیه فکر جهانیان است، در ابتدا در کرانه شرقی ایالات غصب شده از دست سرخپوستان، توسط مسیحیانی چون ادیسون اختراع شد؛ ولی یهودیان با دلایل متعددی، فعالیت منسجم خویش را در کرانههای اشغالی شرقی قاره جدید، در کنار شهر لسآنجلس در منطقه هالیوود، آغاز کردند. هالیوود، طبق اسناد تاریخ سینما، یهودی متولد شد و البته توسط یهودیان روسیِ صهیونیستمآب و کابالیستمسلک نه اقلیتِ یهودیانِ متدین و منصف.
پنج مرحله پیچیده سینمای غرب در مصاف با اسلام راستین
در مرحله اول، این صهیونیستها مسلماً به نفع خود نمیدیدند که رقیب قدرتمند فکریشان ، یعنی اسلام در جهان به رشد سریع خویش ادامه دهد و بنابراین اسلام ستیزی از ابتدا همزاد سینمای غرب متولد شد؛ اسلامستیزیای که در قالب زامبینمایی از مسلمانان و شیطانشناسی همسو با اسلامشناسیِ مستشرقانِ غربزده، از سالها قبل در هالیوود با آثاری چون «جنگیر» آغاز شده بود و هنوز هم در قابل فیلمهای بسیار زیادی همچون «یونایتد93»، «سی دقیقه پس از نیمه شب/2012»، «فتنه» و «تسلیم» ادامه دارد.
در مرحله دوم، با شروع حرکت رهایی بخش روحانیت شیعه و مردم مسلمان ایران و سپس پیروزی انقلاب اسلامی، اسلام ستیزی با ایران ستیزی و شیعه هراسی همراه شد و به وجوه مختلفی، مسلمانان و ایرانیان و شیعیان تحقیر شدند. فیلمهای متنوعی چون «300» و «آرگو» و فیلمهای قدیمیتری چون «پاسداران آیتالله» و «بدون دخترم هرگز» و «ارباب آرزوها» شواهدی بر این ادعا هستند. در این آثار متعدد و چند لایه، به ترتیب برای تخریب اسلام و ایران و هراس از انقلاب اسلامی این موارد مراعات شدهاند که همگی بر روی هم دکترین «آنفلونزای نیویورکی» را میسازند:
- در برخی از این فیلمها و داستانها و رمانها، به مبانی فکر اسلامی ـ شیعی حملهشدهاست.
- در بعضی از این سلسله محصولات، از کنار تشیع گذشته است ولی تشیعِ ایرانی را بد نشاندادهاست.
- در شماری از خروجیهای برنامهدارِ سینمای غرب، از تشیع گذر کرده ولی انقلاباسلامی را بد نشاندادهاست.
- در گروه سوم این تولیدات جهت دار، مردم شیعه اسیر در چنگ دروغها وریاکاریِ روحانیونِ سوء استفادهگرند.
- در برخی از این آثار، مردم شیعه ایرانی، در بند مسئولین و نظامیان زورگوی ایران وسپاه هستند.
- در برخی از این فیلمها، تشیع و انقلاب را رهاکرده ولی مردم ایران را فاسد یا تنبل یا فریبکار جلوهداده است.
- در برخی آثار هم خواسته است مردم مسلمان ایران را به فساد و همجنسگرایی و گرایش به سبکزندگی کثیف غربی تشویق کند.
- در برخی از این آثار نیز مردم ایران را خسته از اسلام وایران و انقلاب نشان داده و آنان را تشویق به رفتن به بهشت غرب میکند.
لازم است توجه جدی به دنبالههای سینمایی وادبیِ داخلیِ این جریان برنامهریزی شده در غرب، صورت پذیرد. همچنین باید سینمای ایرانیان فراری و جاسوسان سازمانهای فرهنگی ـ جاسوسی غرب مانند مسعود بهنود، بهمن قبادی و محسن مخملباف را نیز مدًنظر قرار داد. دیگر آن که باید در نظر داشت که برخی محصولات سینماهای وابسته به وهابیت و بهائیت مانند «سنگسار ثریا »، «سریال عمر» و «سریال حسن و حسین» نیز در همین مسیرند. همه این زنجیره، باهم تلاش میکنند تا انواع گسست های اجتماعی و حکومتی و روانی را در جامعه شیعی ایران و جبهه مقاومت منطقه غرب آسیا، به وجود آورند و نخ تسبیح وحدت اقشار مختلف در ایران را بگسلند تا بتوانند با نابودیِ امًالقرای مقاومت، جهان را در بند استعمار و استثمار خویش قرار دهند.
در مرحله سوم، شاید بتوان گفت پس از عدم موفقیت لازم در دو مرحله قبل، مرحله جدیدی نیز شروع شده استکه در آن، شاهد فیلمهایی نیز بودهایم که تلاش کردهاند بین ایرانیان مطلوب اربابان سینما ورسانههای غربی، یعنی آنانی که با سبک زندگی آمریکایی خو گرفته و به دنیاطلبی و میگساری میپردازند، با ایرانیانی که دل در گرو عرفان و دین دارند، تفاوت بگذارند. فیلم «شاهزاده ایرانی» نمونه کامل این جریان ظریف و دقیقِ شیطانی بود و نکته مهمتر اینکه ایرانیان مثبت در این فیلم، مشرک و معتقد به اساطیر هندو-ایرانی و چند خداگرایانه بودند و نام رهبر شیاطین ایرانی در این فیلم، «حسنین» بود با لباسی سر تا پا سیاه و عمامهای شبیه عربهای داعشی! در انتها نیز پادشاه تازه ایران فهمید که حق با ایرانیان مشرک و اسطورهزده است نه ارادتمندان به عرفان اسلامی ایرانی و سیاهپوشان جادوگر ایرانی.
در مرحله چهارم، اخیراً تحقیر حرکتهای آزادی بخشی که به خط مقاومت انقلاب اسلامی در برابر صهیونیسم و استکبار نزدیک هستند نیز به خط حمله غربیها در سینما و رسانه اضافه شده است و شامل جنبش حماس، حزب الله لبنان و حتی مقاومتهای ضدآمریکایی مسلمانان افغانستان، هند، ترکیه و پاکستان نیز شده است. چندین اثر از سینمای اسرائیل غاصب و آثار کلیشهای از سینمای آمریکا و فرانسه نیز به تروریست نشان دادن این جنبشها پرداختهاند. به عنوان نمونه میتوان اشارهای به فیلم «خودی» محصول 1999 کرد که مایک والاس تهیه کننده آمریکایی، با چشمانی بسته روبروی دبیرکل حزب الله لبنان نشسته است و همزمان صدای آنونس و پارس سگ وبوق ماشینها در خیابان به همراه آهنگی دلهرهآور گوش مخاطب را آزار میدهد.
در مرحله پنجم، در فیلمهای متنوعی که مروج عرفان و معنویت منهای وجود حقیقت اسلام و خدا هستند نیز این تضاد بین حماسه و عرفان به وضوح به چشم میخورد و تلاش شده است که معنویت نوین جهانی یا همان معنویت عصرنوین که مروج معنویت اومانیستی و سکولار و سبک زندگی آمریکایی هست، ترویج شود. آثاری چون «اسم من خان است» و «پنج مناره در نیویورک» در کنار «انیماتریکس» و «آواتار» از سینمای هند و ترکیه و آمریکا مروج چنین ایدهای هستند. در آثاری که در این راستا ساخته میشوند، چهره مسلمانانی که به دنبال اسلامِ بیطرف و خنثی و عرفان متکثر هستند و واجد غربزدگی و تسامح دینی هستند، مثبت نمایش داده میشوند ولی مسلمانان طرفدار انقلاب اسلامی و شریعتمحور و توحیدباور، افراطی معرفی میشوند!
جالب است که جریانات غرب گرا در داخل کشورهای اسلامی مانند طرفداران «عبدالکریم سروش»، «محمدآرکون»، «نصرحامد ابوزید» و «ملکیان» و مبلغانِ عرفانهای کاذب و اومانیستی و سکولار نیز در همین راستای اسلام غربی و صوفیانه تبلیغ میکنند و جریانات شریعتمحور و انقلابی و استکبارستیز و منتقدان هولوکاست وصهیونیسم را افراطی جلوه میدهند. خط تبلیغی رادیو آمریکا و بی. بی. سی نیز دقیقا به همین سمت متمایل میباشند. برخی رسانههای مکتوب و تصویریِ داخل کشور و هنرمندنمایان غرب زده و همرهان غربنشین آنها نیز این خط را دنبال میکنند. داعشسازی از مسلمانان توسط سازمانهای جاسوسی غرب نیز در راستای یکی دانستن اسلامِ ناب و تندروی سلفی وهابی به شمار میآید.
شگردهای اسلام هراسی سینمایِ توهمزده و اسلامستیز غرب و غرب زدگان پشتیبان آنها
با توجه به مقال و مجال اندک، به صورت گذرا به برخی از سرفصلهای موجود در مورد این شگردها اشاره میشود که لازم است در مقالات علمی و با روش کمَی و با دسته بندی دقیقتری مورد بازبینی قرار گیرند:
- تروریست دانستن مسلمانان، شیعیان و ایرانیان.
- فاسد الاخلاق دانستن مسلمانان، شیعیان و ایرانیان.
- تنبل و بیخاصیت دانستن مسلمانان، شیعیان و ایرانیان.
- تمسخر و تحقیر و تخفیف سنتهای اسلامی، شیعی و ایرانی.
- روشنفکر جلوه دادن غرب زدهها در ممالک اسلامی.
- پیشرفته معرفی کردن غرب و منزه دانستن آن از هر گونه رنج و فقر و فساد.
- روش تداعی معانی و شرطی سازی برای القای صفات و اندیشه های شیطانی نسبت به اسلام،ایران و تشیع.
- استفاده از تکنیکهای بصری وصوتی برای القای ناکارآمدی اسلام،انقلاب، مسئولینِ همراهِ جبهه مقاومت.
- معرفی مساجد به عنوان کانون فتنه و خشونت و ترور که پروژه امنیتیِ داعش و النصره نیز در همین راستا میباشد.
- تاثیرگذاری جدی بر ضمیر ناخودآگاه مخاطبان و دور زدن ذهن مخاطبان با مغالطههای متعدد منطقی و سینمایی.
- استفاده از شعائر اسلامی و اندیشه های انقلابی و صوت اذان و تکبیر هنگامِ نمایش شروران و صحنههای ناگوار.
- یکی دانستن جهاد و انتحار و تروریسم و فرق نگذاشتن بین گروههای مدافع حق و تروریستهای وهابی وسلفی.
- تلاش جهت گسترش هر گونه گسست خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و فکری و بر هم زدن وحدت بین مسلمانان.
- محق دانستن فرقههای غرب گرایی چون بهائیت و قادیانیه و محکوم کردن اسلام ناب خصوصاً قرائت امام خمینی.
- مظلومیت نمایی برای قاتلین و آدمکشان مخالف حکومتهای اسلامی و تبرئه ابرقهرمانان غربی و غرب زده.
- شخصیت سازی و الگوسازی از برخی افراد و سازمانهای همراه با غرب در میان مسلمانان و حتی غیرمسلمانان.
- تخطئه نمادها و نشانهها وشخصیتهای مسلمان و در مقابل، تقویت و ترویج نمادها ونشانهها واساطیر غربی.
- ترویجمکاتبمادیچون:فمینیسم،لیبرالیسم،کمونیسم، سکولاریسم، نسبیگرایی، علمزدگی، فیزیکالیسم و. . . .
- ترویج سبک زندگی و کارآمدی فرهنگ غربی در تمام ساحات زندگی و ناکارآیی فرهنگ و تمدن اسلامی.
- ترویج خط شیعه انگلیسی و سنی آمریکایی و وهابیت.
نتایج اسلامهراسی و ایرانستیزی و شیعهگریزی در رسانههای غربی و وظیفه ما
با توجه به نظرسنجیهای موجود در مطبوعات غربی، به نظر میرسد که این موج ضداسلامی سه نوع تاثیر در جهان غرب و حتی در میان جوانان کشورهای اسلامی داشته است:
نوع اول: ضدیت سطحی و سریع با اسلام، ایران وتشیع در میان جوانترها و آنانی را که از نظام رسانهای غرب تاثیر میپذیرند.
نوع دوم: ایجاد پرسش و تحقیق و جستجوی بیشتر مخاطبین رسانههای غربی درباره اسلام وانقلاب اسلامی و مسئولین و نهادهای انقلابی جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت.
نوع سوم: ایجاد برائت عمیق از غرب مدرن و شناخت عمیقتر از ماهیت استکباری تمدن منحرف اومانیستی و صهیونیستی در کسانی که متوجه این سیل حملات ناجوانمردانه نسبت به تشیع و ایران بودهاند.
راهکارهایی که برای این تاثیرات باید در نظر گرفت نیز متعدد هستند که اجمالاً برخی را در ذیل برمیشماریم:
- نظرسنجی جهت تحصیل برآورد دقیق و راهبردی از عرصه میدانی مبارزه جبهه حق وباطل در میدانگاهِ رسانه.
- شناخت دقیق جبهه خودی و رقیب رسانهای با مبانی علمی- قرآنی شناخت غرب و رسانه و دشمن.
- شناخت جدید تهدیدها وشبهات رسانهای برای استفاده از فرصتِ آماده شدهی تبلیغات غربیها برای ترویج اسلام از طریق پاسخگویی فعالانه به شبهات رسانههای جبهه استکبار و صهیونیسم.
- گسترش اسلام شناسی و دشمن شناسی و غرب شناسی در میان دانشکدههای هنری و سینمایی ورسانهای همسو.
- آسیبشناسی و بهینه سازی محصولات و تولیدات جبهه همسو با انقلاب در داخل و خارج.
- تلاش برای تاسیس نظام تعلیم وتربیت اسلامی خصوصاً در عرصه سینما، هنر و رسانه و حکمت هنر دینی.
- راه اندازی «نهضت تقویت سواد رسانهای» در رسانههای سنتی و نوین و در میان همه اقشار و سنین.
- گسترش «نهضت تقویت سواد رسانهای»در سطح منطق و جهان اسلام و بعد از آن در سایر کشورها با استفاده از پتانسیل طلاب و محصلین ایرانی خارج از کشور و طلاب و دانشجویان و زائران و مسافران غیرایرانی داخل کشور.
- تقویت رسانه های همسو و تاکید بر بازار فیلم جهان اسلام و کشورهای غیرمتعهد.
- تاسیس رسانه به زبانهایی چون اردو،چینی، سواحیلی، مالایی و ساهو که رسانههای کمتری همسو با انقلاب اسلامی در آن مناطق یافت میشوند و تربیت نیروهای رسانهای متعهد و تبلیغ چهره به چهره و جمعی درآن مناطق.
- ترجمه، دوبله و یا حداقل زیرنویس کردن محصولات فیلم وسریال و مستند جبهه مقاومت و گسترش ارزان آنها در محیطهای قابل دسترسی راحت و آزاد برای افرادی که ورای مرزهای ایران به سر میبرند.
- جهت دار کردن جشنوارههای رسانهای و سینمایی در راستای خط اسلام و انقلاب و گسترش مخاطبین بینالمللی.
- مسحور نشدن نسبت به شبکه های اجتماعی غربی و تولید شبکه های اجتماعی با هندسه اسلامی.
- استفاده از ظرفیت رسانههای تعاملی و مجازی و گذر از آنها برای گرفتن ارتباطات حقیقی.
- ایجاد شک و تردید نسبت به رسانه های غربی در ذهن مخاطبان فریب خورده.
- ایجاد علم صحیح و تکرار پیامهای جبهه مقاومت در ذهن افراد مردد.
- گسترش سطح مخاطبانِ پیام انقلاب ، تا سنین پیش دبستانی و مناطق دور از دسترس.
- تاکید بر فطرت و عقل و حقیقتجویی و انسانیت اسلام و نیفتادن در دام خشونت وسکس وتوهم وجادو.
- تقویت جدی خط حقیقت و وحدت و اصولگرایی اسلامی در کنار تضعیف بیامانِ سکولاریسم و غرب زدگی و شیعه انگلیسی و سنیآمریکایی در رسانههای خوبی که هم اکنون در اختیار جبهه مقاومت هست.
منابع:
- گابلر، نیل(1393). دایرهالمعارف مصورامپراطوری هالیوود، مروری بر زندگی خالقان یهودی سینما. ترجمه الهام شوشتریزاده. تهران: عابد و سایان.
- مظاهری سیف، حمیدرضا (1391). به سوی یک دین جهانی، گزارش تحلیلی پنجمین اجلاس پارلمان ادیان جهان در ملبورن استرالیا. تهیه در موسسه بهداشت معنوی. قم: صهبای یقین.
مقالات
- اسماعیلی، رفیع الدین (1392). هالیوود و بازنمایی ایرانهراسی در تحلیل واقعه 13 آبان، تحلیل فیلم آرگو. مجله علمی-پژوهشی معرفت فرهنگی اجتماعی، موسسه امام خمینی(ره) قم، ش16، پائیز 1392، ص 125-150.
- شرف الدین، سیدحسین و سید مهدی گنجیانی (1392). هالیوود و توطئه اسلام هراسی با نفوذ در ناخودآگاه. مجله علمی- پژوهشی معرفت فرهنگی اجتماعی، موسسه امام خمینی(ره) قم، ش16، پائیز 1392، ص99-124.
- عباسی، حسن (1390). آنفولانزای نیویورکی. سایت اندیشکده یقین و سایت سینمای استراتژیک.
- فرجنژاد، محمدحسین، 1390، معنویت عصر نوین راهی برای کنترل بیداری اسلامی جهانی، مجله پویا، ش 21، ص 90 81.
محمد ابرقویی
فصلنامه فرهنگ پویا شماره 30
ارسال نظر