به گزارش پارس به نقل از مشرق، به مناسبت سالگرد شهادت سید شهیدان اهل قلم نگاهی اجمالی به مهمترین محصول موسسه شهید آوینی در سال گذشته نکات عجیبی را فرا روی مخاطبان آشکار می‌کند . بر این اساس گذری کوتاه بر فیلم بدون مرز تولید سال ۹۳ موسسه شهید آوینی می‌اندازیم :

" از این دست فیلم‌ها چه در سینمای جهان ( مانند جهنم در اقیانوس آرام جان بورمن یا آخرین نبرد لوک بسون) و چه در سینمای خودمان مانند ( بدرود بغداد مهدی نادری یا بازی بزرگان کامبوزیا پرتوی) سابقه ای قابل توجه دارد .....

پس زمینه فضای این داستان که موقعیت‌های جنگی است بر غنای موقعیت و بصری اثر افزوده است . جنگی که زمانی بین ایران و عراق و زمانی بین نیروهای داخلی عراق و زمانی بین امریکا و عراق رخ داده و دامنه ای به درازای سال‌های دور و متمادی دارد .این آدم‌ها هر کدام یادگاری از هر یک از این جنگ‌ها هستند .

آدم‌های بی‌گناهی که در اثر قدرت‌خواهی سیستم‌های سیاسی‌، انگار دارند تقاص گناهان دیگران را پس می‌دهند و خود مجبورند رنج اگزیستانسیالیستی حاکم بر زندگیشان را تحمل کنند و حتی به نوعی آن را معنادار سازند.

کشتی می‌تواند نمادی از همان سفینه نجاتی باشد که در اسطوره‌های مذهبی از آن یاد شده و نیز می‌تواند به گل نشستگی‌ای را تداعی کند که آدم‌های داستان و عقبه شخصیتی و موقعیتی‌شان را در بر گرفته است."

آنچه گفته شد بخشی از تحلیل فیلم بدون مرز ساخته امیر حسین عسگری در موسسه شهید آوینی بود که در شماره ۴۸۷ مجله فیلم به قلم مهرزاد دانش درج گردیده .

فارق از سیاق نوشتار و قلم نویسنده دقت در فهوای متن نکات قابل توجهی را در بر می گیرد .

مارکوس تولیوس سیسرون خطیب، سیاستمدار و نویسنده مشهور رومی بر این باور بود که تمام جنگهای عالم کشتارگاه کسانی است که همدیگر را نمی شناسند و یکدیگر را می کشند برای منافع سیاستمدارانی که هم را خوب می شناسند ولی یکدیگر را نمی کشند. جمله ای که بعدها برخی آنرا منتسب به هرودوت تاریخ نگار یونانی دانستند و برخی نیز از زبان آمبروس بی یرس امریکایی و حتی برتران راسل فیلسوف مشهور بریتانیایی به زبان جاری ساختند .

اما این جمله به ظاهر کوتاه از هر کسی صادر شده باشد در بین روشنفکران سرزمین ما طالب بسیار دارد و از آن رو که جزو ملکات روشنفکری در ایران بیان سخنان بدون ارجاع به صاحب سخن می باشد . روشنفکران عزیز وطنی هیچ گاه بعد از بلغور کردن جمله و تفکر مذکور در آثارشان رفرنس آنرا بیان نمی دارند. باشد که این کلام به ظاهر حکیمانه در زمره کشفیات بزرگ ذهن خلاق خودشان قرار بگیرد . کشفی که بارها و بارها توسط صغیر و کبیر روشنفکران صورت گرفته و همواره به دلیل آلزایمر ذاتی این جریان دوباره و دوباره و دوباره کشف می شود . و غالبا در نقاب جریان ضد جنگ خود را به نمایش می گذارد .

نویسنده مقاله مجله فیلم هم با مبنا قرار دادن همین جمله به سراغ تحلیل فیلم بدون مرز آمده ، کاری که پیشتر از او کامبوزیا پرتوی در قالب یک اثر سینمایی و با انتخاب عنوان گل درشت بازی بزرگان انجام داده بود .

فارق از میزان دلالت گزاره بیان شده توسط راسل بر جنگهای اقلیم زیستی خودش آنچه که این جمله و یا به عبارت دقیقیتر این اعتقاد را جالب توجه می کند تعمیم این گزاره بر کشورمان و هشت سال دفاع مقدس است .

به عبارت دیگر نگارنده مقاله مذکور بر این باور است که هشت سال دفاع مقدس هم به مانند تمام جنگهای دنیا خرده حسابی شخصی بوده میان امام خمینی و صدام حسین که با غرض قدرت طلبی طرفین به وقوع پیوسته و در این میان تلفات جنگ خونهای هدر رفته ایست که در پای این شجره خبیثه خودکامگی و قدرت طلبی سیاسی فرو ریخته شده . یا به تعبیر خود نویسنده "آدمهای بی گناهی که در اثر قدرت خواهی سیستمهای سیاسی ، انگار دارند تقاص گناهان دیگران را پس می دهند"

اینکه جریان روشنفکری در پس نقاب ظاهرالصلاح و ضد جنگ درمقام بیان چنین اعتقادی براید امر تازه ای نیست و همانطور که پیشتر ذکر گردید بارها و بارها با ادبیات مختلف و در قالب مدیومهای گوناگون این موضوع توسط جریان روشنفکری در کشور ما بیان گریده است اما اینکه دست مایه بیان چنین مطلبی اثری باشد از مجموعه تولیدات موسسه شهید آوینی جای تامل دارد .

آوینی بدون شک خط مقدم اصلی مبارزه با جریانی است که به زعم خودش شبه روشنفکران سینمای ایران را تشکیل می داده اند و اکنون چند سال بعد از شهادتش در لوای نام مبارک سید شهیدان اهل قلم فیلمی تولید می شود که دستمایه اصلی جریان روشنفکری برای تخریب ارزشها و باور مردم رنج کشیده و استوار سرزمین ایران می گردد .

بدون مرز فیلم متفاوتی است ، فیلمی که بیش و پیش از بدون مرز بودن بدون موضع بودن را ترویج و بیان می کند و این موضوع بارها در مصاحبه های مختلف عوامل فیلم از تهیه کننده تا کارگردان بیان گردیده .

امیرحسین عسگری همواره در مصاحبه های متعدد موضع ضد جنگ فیلمش را به رخ مخاطبان می کشد و این موضوع در بیان مجتبی امینی تهیه کننده فیلم که از قضا قائم مقام و همه کاره موسسه شهید آوینی هم هست بیان گردیده .

اینکه جنگ امر نابهنجار و منفوری است از مسلمات عقلی به حساب می آید اما باید از عزیزان موسسه شهید آوینی پرسید کدام جنگ و نهایتا کدام جنگ سالار و رزمنده است که باید در نظر امتها و ملتها منفور جلوه کند .

جنگ در ادبیات دینی یا به وجود نمی آید یا اگر متولد شد نام آن جهاد است که امر مبارکی به حساب آمده و کنش گری جبهه حق در مقابل ستم و ظلم باطل است . حضور در ساحت جهاد امر مبارکی است به نحوی که سرنوشت محتوم آن پیروزی است . موضوعی که مکررا توسط رهبر کبیر انقلاب به کار برده می شد تابیراهدی الحسنیین اشاره به همین معنا دارد که توسط ایشان برای رزمندگان و شرکت کنندگان در جنگ بیان می شد هنوز در گوش مخاطبان بازتاب دارد.

در ادبیات دینی نام جنگ جهاد فی سبیل الله است و ردای امر قدسی بر تن می کند تا آنجا که در زمره فروع دین مومنین قرار می گیرد . به این اعتبار کسی که ضد جنگ سخن می گوید و فارق از کالبد شکافی جنگ موصوفش در حوزه حق و باطل آنرا امری شوم و پلید می انگار یا از زمره دین مداران خارج است و یا بلاهتی کودکانه مرتکب شده و صرف تشابه شکلی نبرد میان حق و باطل را با تنازع بر سر قدرت معادل فرض کرده .

بدون مرز تنها در تنفر از جنگ متوقف نمی شود و بیاناتی به مراتب خطرناکتر را نیز در خلال موضع ضد جنگ خطاب به مخاطبش ابراز می نماید .

سالها قبل وقتی در قالب سینمای دفاع مقدس سروکله تیپ جدید عراقی خوب در تعداد معدودی از آثار سینما دفاع مقدس پیدا شد شاید کمتر کسی تصور می کرد که سینما به جایی برسد که امروز در خلال آثار سینمای دفاع مقدس باید ذره بین بدست به دنبال یک عراقی بد یا همان بعثی گشت واقعیت این است که در سینمای دفاع مقدس امروز دیگر خبری از عراقی بد نیست و تمام عراقی ها خوبند با این حساب پارادکس اصلی ذهن مخاطبان این آثار لاینحل می ماند که قریب به سیصد هزار جان پاک جوانان نازنین این سرزمین را چه عاملی گرفته و آرام آرام این دروغ بزرگ سینمایی به جایی خواهد رسید که اولا فرصت و ضرورت توبه تاریخی را از مردم عزیز و دوست ما یعنی عراقیها خواهد گرفت و ثانیا نسل آینده را نسبت به موضوع یا بی تفاوت و یا در تضاد فرو خواهد برد که واقعا با این همه عراقی خوب در طی این هشت سال ما به چه کسی جنگیدیم .

در این میان برخی بر این باورند که دلجویی از عراقیهای رنج کشیده و موقعیت ما در عراق کنونی اقتضا می کند که چنین چهره ای را از عراق و عراقی در طول سالهای جنگ تحمیلی به نمایش بگذاریم و با توجیحات فراوان موضوع را در لفافه واژه پر طمطراق دیلماسی عمومی پیچیده و به خورد مسئولین می دهند . در حالی که نگارنده بر این باور است که مهمترین رکن دیپلماسی ایران شیعی خصوصا در بادی هنر و فرهنگ باید کلام نورانی حضرت رسول (صلی الله علیه واله ) باشد که: "النجات فی الصدق " یا نگوییم یا اگر گفتیم صادقانه سخن به میان آوریم که نجات ما و نجات همه انسانها در صداقت است نه قاعده های ریاکارانه دنیای دروغ پرداز امروزی. جالب اینجاست غالب کسانی که دم از دیپلماسی عمومی می زنند این واژه را از اساتید امریکایی دیپلماسی آموخته اند و جالبتر اینکه اگر در آثار خود امریکا که واضع و اصلی ترین به کار برنده دیپلماسی عمومی است قدری دقت کنیم خواهیم دید که از دهه پنجاه تا به امروز نه تنها در هیچ اثری نمی توان ردی از آلمانی خوب یا ژاپنی خوب مشاهده کرد بلکه بیشتر آثار ساخته شده در خصوص جنگ جهانی چهره این دشمنان دیروز و متحدین راهبردی امروز امریکا را منفور و غیر قابل تحمل به تصویر می کشد و این در حالی است که رفتارهای غیرمعقولانه امریکا را در خلال جنگ کاملا توجیه می کند و شاخص چنین آثاری فیلم مشهور پرل هاربر ساخته مایکل بی است که عملا به توجیه حمله اتمی امریکا به ژاپن اختصاص دارد و چهره ژاپن و ژاپنی را به قدری منفور و کریه به تصویر می کشد که نهایتا مخاطب به ارتش ایالت متحده برای استفاده از بمب اتمی در خلال جنگ حق می دهد و نظیر همین تئوری را در قبال عراق و جنگ خلیج فارس در فیلمهای بی شماری نظیر قفس درد ساخته کاترین بیگلو و تک تیر انداز امریکایی ساخته کلینت ایستوود می توان مشاهده کرد .

در تمامی این آثار یک نکته مشترک است و آنهم اینکه نیروی مقابل امریکا آنتاگونیست و ضد قهرمان داستان است و باید از بین برود .

اما فیلم بدون مرز پا را از عراقی خوب فراتر می گذارد و برای نخستین بار عراقی را معشوق و ایرانی را در مقام تمنا و طلب به تصویر می کشد و حتی به این هم بسنده نمی کند و موجودی تنفر انگیز را برای اولین بار به سینمای ایران معرفی می کند تحت عنوان امریکایی خوب .

فیلم بستری می شود برای ولادت موجودی نفرت آور اژدهایی که باید انتظار داشت در سالهای آتی مانند تئوری عراقی خوب حتی بهتر و جدی تر از او جای خود را در سینمای ایران باز کند .

علی رقم نظر نگارنده شاید بتوان عراقی را به دلایل متعدد به ساحت خوب بودن در فیلم نزدیک کرد اما اینکه یک امریکایی را که به خاطر پول از فرسنگها دورترسفر کرده تا آدم بکشد چگونه می توان خوب تصور و تصویر نمود جای تعجب است . امریکایی داستان بدون مرز خوب است حتی خوب تر از آن که تصورش را بکنی.

در سکانسی از فیلم نوزاد نازنین ، دوست داشتنی و آرام فیلم که نماد عراق آینده است ناگهان شروع به بی تابی و گریه می کند تلاشهای دختر عراقی برای ساکت کردن او به جایی نمی رسد از اینجاست که پسر ایرانی بعنوان قهرمان داستان گام فرا پیش می نهد تا کودک نا آرام را ساکت کند غافل از اینکه کارگردان بر این باور است که نسل نا آرام و بیتاب آینده عراق تنها در آغوش یک امریکایی خوب است که ساحل آرامیدن و غنودن را تجربه خواهد کرد . سکانسی که به قدر گل درشت و شعاری حرفش را می زند که حتی سینمای امریکا هم با تمام اغراقهایش ندرتا به چنین صراحتی از بیان مبادرت می ورزد .

این مرد انگل سگسون قاتلی که از آنسوی دنیا به طمع پول خود را به عراق رسانده اکنون در میزانسنی عاطفی روحی شرقی و انسانی از خود به نمایش می گذارد و میلیتاریسم امریکایی را در لفافه اجبار حاکمان این کشور تماما به گردن سیاسیون می اندازد و از خود رفع اتهام می نماید .

و حال ما باید بپذیریم امریکایی خوب هم در این جریان متجاوز میلیتاریستی وجود دارد و باید بپذیریم او دوست ماست و باید قبول کنیم او قربانی جنگ طلبی است و ...

با این حال هرگز اجازه نداریم به این بیندیشیم که قریب یک نیم میلیون انسان کشته شده در ظرف چند سال در افغانستان و عراق محصول کیست امریکایی که خوب است

داعش و القاعده و النصره و بوکوحرام و جندالشیطان و هزاران گروه تروریستی ریز و درشت از کجا و چه زمانی به دنیا آمدند امریکایی که خوب است

و از همه این موارد بدتر باید قبول کنیم که موسسه ای با نام سید مرتضی آوینی در همان مسیری قدم گذاشته که آوینی بدان قائل بود .

او که باور داشت "خلاف آنچه بسیاری می پندارند آخرین مقاتله ما به مثابه سپاه عدالت نه با دمکراسی غرب که با اسلام امریکایی است" . اکنون اگر سر برآورد جلوه ای از پذیرش ذلیلانه اسلام امریکایی را در فیلم موسسه ای با نام مبارک خود خواهد دید . سنگری که فتح آن به قیمت از دست دادن موضع ما در قبال امریکا در سالهای آتی خواهد بو و باید انتظار داشت در سالهایی نه چندان دور پیش رو، سینمای ایران پر شود از امریکاییهای خوبی که هریک برای اقامه حقی و یا یک لقمه نان حلال و روزی بخور نمیری برای خانواده های محترمشان پای به خاور میانه گذاشته اند و مبادرت به قتل و آدم کشی می کنند .

بدون مرز به لحاظ ساختاری هم در تباین ذاتی با رویکرد سینمایی شهید آوینی قرار دارد . آوینی در سینمای ایران بیش از هر چیز با جریان سینمای شبه روشنفکری جشنواره زده بی هویتی که قبله خود را نه در میان مردمش که در آن سوی آبها جستجو می کرد مخالف بود. او حتی در مذمت مدیران تن داده به جشنواره ها به صراحت در مقاله فرزندان انقلاب در برابر عرصه تجربه نشده سینما و تلویزیون اینچنین می گوید :

"آدم‌هایی که در گفته‌های خویش شک دارند، خیلی زود در برابر استفهام‌های اثباتی و انکاری _ مثلاً در برابر این سؤال که «مگر بینش جشنواره‌ای چه عیبی دارد؟ اگر نظر جشنواره‌های خارجی را در باب فیلم و فیلمسازی نپذیریم، دیگر چه باقی می‌ماند؟» _ از میدان می‌گریزند. ولی ما می‌گوییم که «اگر بینش جشنواره‌ای را بپذیریم، دیگر چه داعیه‌ای برای انقلاب می‌ماند؟» غربی‌ها ما را «بنیادگرا» می‌نامند و اگر کار به همین منوال پیش برود، روشنفکران و غرب‌زدگان داخل کشور نیز بالأخره حرف آخرشان را خواهند زد که: «انقلاب هم اگر اتفاق می‌افتد، باید بر همان اصولی مبتنی باشد که غرب می‌گوید.»... و مگر نگفته‌اند؟ گفته‌اند، اما نه با این صراحت."

سیمنای جشنواره ای که در دوران شهید آوینی با ترویج آثار پاراجانف و تارکوفسکی و تئو آنجلوپلوس در مدارس و دانشکده های سینمایی بعنوان قبله آمال هنر هفتم تدریس می شد . مقالات متعدد آوینی علیه جریان سینما تک در ایران و سخنرانی کوبنده او در سال ۶۷ در دانشکده سینما تاتر دانشگاه هنر دلالتهای غیر قابل انکار این باور هستند . با این حساب بدون مرز که اصولا یک فیلم بدون دیالوگ هنری در ژانر جشنواره ای به حساب می آید با آن ضرب آهنگ کند و مرارت آور و ساختار متظاهرش چه جایگاه و نسبتی می تواند با اعتقادات شهید آوینی داشته باشد .

فیلمی هرجایی با سخن به ظاهر جهان شمول ولی بی ریشه که هیچ نسبتی با مردم سرزمینش ندارد و حتی تلاشی هم در این راستا نمی کند . مگر این سخن از آوینی نقل نشده که "مردم جهان فوردرامی ستایند چون به شدت آمریکایی است، کوروساوا رامی ستایند چون به شدتژاپنیاست..." فیلمساز بدون مرز دم از کجا می زند و کجایی است ؟

تعجب برانگیزتر اینکه مسئولین موسسه و به خصوص قائم مقام محترم آن چنان با آب و تاب اخذ جایزه از جشنواره ژاپن را در تیتر تمام گفته هایشان در خصوص فیلم قرار می دهند که مخاطب می انگارد ایشان هرگز حتی یک بار هم به خود زحمت نداده اند نظرات مردی را که نامش بر سردر موسسه مطبوعشان نقش بسته را در باب جشنواره های خارجی به مطالعه بنشینند و اکنون مصدر امور آن مجموعه را بدست گرفته اند .

فیلم کند و مرارت آوری که تنها خورند جشنواره ای دارد و باید در همان پارادایم آنرا به نظاره نشست و اگر اهل سینما یا منتقد و نویسنده و خبرنگار و خلاصه مرتبط با این ساحت نباشی محال است بتوانی تا انتهای فیلم را تاب بیاوری .

فیلم حکایتی نا کجا آبادی دارد و اگر بپذیریم لوکیشن فیلم در خط تماس مرزی میان ایران و عراق یعنی مثلا کشتی نیمه غرق شده ای در آبهای اروند رود است جریان فیلم و داستان آن تصویری خطرناک از جنگ را ارائه می کند .

در ابتدا کودک ایرانی تمام کشتی را درسیطره خود دارد و گویی به نحوی آنرا تسخیر کرده و مبادرت به درامد زایی برای خود در آن می کند از گرفتن ماهی و خشک کردن آن تا ساختن گردنبند از صدفها و کودک عراقی در یک اقدام کاملا انسانی مبادرت به برداشتن ماهی می کند اما هر بار به جای ماهی وجه آنرا پرداخت می کند . ودر نهایت با بالا گرفتن تنازع میان دو طرف کودک عراقی به ضرب اصلحه خالی خود نیمه غصب شده اش را از ایرانی متجاوز بازپس می گیرد و مرزی میان خود و او ترسیم می کند . او که بناست نقش مظلوم قصه را بازی کند پسر ایرانی را متجاوز به حریم سرزمینی خود می انگارد و به عبارت دیگر فیلمساز می خواهد به مخاطبش بگوید در جریان جنگ ایران و عراق متجاوز ایران بود و عراقی با نمادی مظلومانه تنها برای باز ستاندن حق خود دست به اسلحه برد آنهم نه برای کشتن چرا که اسلحه اش فشنگ نداشت . فاش شدن راز کودک عراقی و ورود سرباز امریکایی هم صورتی نمادین دارد و این حضور است که با طرح مساله خانواده و فرزند روش زیستن را به نوجوان ایرانی و دختر عراقی آموزش می دهد .

با این حساب باید پرسید جنگ در ادبیات شهید آوینی چه معنایی دارد و آیا آوینی رزمندگان ایران را انسانهایی متجاوز میدانست که با یک مشت عراقی خوب درگیرند ؟

به زعم مسئولین محترم موسسه شهید آوینی آیا غایت قصوای مد نظر آوینی فتح خاکریزهای جشنواره های ریز و درشت خارجی بود . اگر اینگونه است که در زمان حیات خود ایشان هم بسیاری از این خاکریزها فتح شده بود چرا معترض و متعرض اصلی این گونه آثار سید مرتضی آوینی بود ؟

آیا مسئولین محترم موسسه شهید آوینی در این موضوع با شهید آوینی بر یک موضع هستند یا با ایشان اختلاف نظر دارند اگر این اختلاف وجود دارد چرا چیزی می گویند و رفتار دیگری دارند ؟

بدون مرز از این جهت که سینمای هنر برای هنر را ترویج می کند و از این نظر که بی موضع است و در مقابل تئوری شهید آوینی قرار دارد که صریحا از جهت و قبله و جبهه در عالم هنر سخن به میان آورده و معتقد است هنری که جبهه نداشته باشد اصولا هنر نیست . آیا می تواند اثر هنری باشد که با نام او و در لوای اعتبارش خلق شده باشد ؟