پايگاه خبري تحليلي «پارس»- مريم السادات خاتمي- حکایت سریال های تلویزیون، حکایت جالبی است. تجربه و سابقه نشان داده که اگر سرمایه گزاری خوبی در این عرصه صورت بگیرد و سریال ها از داستان و ساختار مناسبی برخوردار باشند، به راحتی می توانند با شبکه های پر زرق و برق ماهواره ای هم رقابت کنند و به پر بیننده ترین برنامه های تلویزیونی تبدیل بشوند. شاهد آن را می تواند در استقبال مردم از سریال های فاخری همچون مختارنامه، در چشم باد و ... یافت.

gozarazrang1

اخیرا دو سریال تلویزیونی از شبکه یک سیما پخش می شود که از جهاتی، بیش از سایر سریال ها به چشم می آید. سریال هایی که هر یک به نوعی به تاریخ قدیم و جدید این سرزمین مربوط می شوند. سریال «جلال الدین» و سریال «گذر از سال های رنج». 

«جلال الدین» سریالی تاریخی درباره یکی از بزرگترین شاعران و عارفان این سرزمین یعنی مولوی است. بعد از سالها سکوت و چشم بستن بر مصادره شخصیت های فرهنگی و ملی توسط سایر کشورها، انتظار داشتیم که سریال «جلال الدین» لااقل بخشی از کم کاری های صورت گرفته را جبران کند، اما این سریال آنچنان که باید و شاید نتوانست مخاطب عام و خاص را راضی و با خود همراه کند. ضعف روایی داستان، ضعف شخصیت پردازی، دیالوگ های کلیشه ای و فاقد احساس، دوبله و صداگذاری ناخوشایند و نچسب و ... باعث شده که متاسفانه این فرصت خوب هم برای پرداختن به زندگی عارف پر آوازه ایرانی از دست برود...

gozarazrang

اما «گذر از سال های رنج» داستان زندگی زنی روستایی است و سیر تاریخی حوادث فردی و اجتماعی در طول زندگی او. این سریال ساده و صمیمی در نگاه اول شبیه سریالهایی مانند «در چشم باد» و «پس از باران» بود. مخصوصا با توجه به منطقه و فضایی که داستان سریال در آن اتفاق می افتاد، یعنی استان گیلان. اگرچه این سریال در مقایسه با دو سریال مذکور(مخصوصا در مقایسه با در چشم باد) تا حدودی از نظر کیفی ضعیف تر به نظر می رسد، اما از برخی جهات نیز موفق تر از آنها بوده است. مخصوصا از نظر نزدیک شدن به واقعیات زندگی و نیز ملموس بودن داستان برای بینندگان. این سریال بدون گرفتار شدن در اغراق و مستقیم گویی، خیلی نرم و راحت، داستانش را به پیش برد. هرچند سرعت روایت داستان، گاهی بسیار تند و شتاب زده به نظر می رسید.(مخصوصا برای بینندگان ایرانی که به کش دادن بیش از اندازه سریال ها عادت کرده اند!) 

حکایت رنج و مشقت ایرانیان در دوران گذشته برای بسیاری از پدران و مادران و پیران خانواده های ما کاملا آشناست. اگرچه گذر زمان و بهبود اوضاع و رفاه نسبی، باعث شده که خاطرات نسل های گذشته برای نسل های حاضر تا حدود زیادی کمرنگ و حتی فراموش شود، اما می توان از طریق هنر، سینما، تلویزیون، کتاب و داستان، این خاطرات را بازگو و زنده نگه داشت. اینکه از کجا و چه شرایطی، به کجا و چه وضعیتی رسیده ایم و در این سیر تاریخی با چه حوادث تلخ و شیرینی دست و پنجه نرم کرده ایم؟ این تاریخ و این خاطرات، جزوی از زندگی جاری و هویت و ذهنیت ماست و نمی توان به راحتی از کنار آن عبور کرد. اشتباه نیست اگر بگوییم که هویت و شخصیت فردی و اجتماعی ما ایرانیان، محصول این تاریخ پر فراز و نشیب است. بسیاری از کنش ها و رفتارهای امروز ما، ریشه در غم ها و مصیبت ها و مشقت ها و شادی و شعف های تاریخی دارد. بر این اساس شناخت تاریخ و آشنایی با گوشه و کنار این دفتر قطور و پر محتوا، قطعا بر زندگی امروز و فردای ما هم تاثیر خواهد گذاشت.

این مساله از چنان اهمیتی برخوردار است که امروزه یکی از سیاست های فرهنگی و هنری حتی صنعتی و تجاری بسیاری از کشورها، ساخت و تولید فیلمها و سریال های تاریخی می باشد. به عنوان مثال می توان به کشور کره اشاره کرد که از طریق تولید سریال های تاریخی، درصدد انتقال فرهنگ خود به سایر کشورهای دنیاست. عجیب آنکه بسیاری از این سریالها، افسانه هایی بیش نیستند اما با چنان ظرافت هنری تولید می شوند که به عنوان داستان های کاملا واقعی به مخاطب القاء می شوند! اما متاسفانه ما با وجود تاریخ و فرهنگ غنی خود، همچنان در این عرصه کم کار هستیم و به تماشای تاریخ افسانه ای دیگران مشغولیم! 

از این جهت، اهمیت ساخت سریال های تاریخی بیش از پیش درک می شود. تاریخ پر فراز و نشیب ما چه در دوران گذشته و چه در دوران معاصر، آنقدر سوژه برای نوشتن، گفتن و فیلم ساختن دارد که تا سالها می تواند ذهن و فکر هنرمندان ما را به خود مشغول دارد، اما حیف...