اعاده حیثیت از فروغفرخزاد
به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، ماهنامه عصر انديشه نوشت: فروغ فرخزاد (8 دی 1313- 24 بهمن 1345) گرچه در ذهن بسیاری از مخاطبان ایرانی تصویر روشنفکری غربزده را دارد که زندگیاش را مانند بسیاری از نویسندگان و شاعران همنسل خود در بستر پوچگرایی باخت، اما این تصویر اگر واقعیت داشته باشد، بیتردید همه حقیقت نیست. ما فروغ را شاعری نیک فرجام میشناسیم؛ چه اینکه فروغ در دهههای 1330 و 1340 در بطن جامعه روشنفکری ایران زیست و هر قدر به پایان زندگیِ 32 ساله خود نزدیک میشد، از روحیه و سبک روزهای نخستین شاعریاش فاصله میگرفت. او طی یک دهه نه تنها از شعر «گناه» به «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» رسید و بر احیاء «معنویت از دسته رفته» پای فشرد، بلکه پس از همکاری با «ابراهیم گلستان» برای ساخت فیلمهای شرکت نفت انگلیس، به ساخت «خانه سیاه است» روی آورد و اینچنین گامی تازه برای شناخت دردهای جامعهاش برداشت.
فروغ هرچه بیشتر پیش میآمد، خودآگاهتر میشد و چون بیهویتی جامعه روشنفکری دهه 1340 آزارش میداد، همانگونه که استاد شفیعی کدکنی به درستی در مجله «راهنمای کتاب» (سال 9، شماره 6) نوشته «علیه بنبست این روشنفکری شورید.» برادرش نیز در روز 24 بهمن 1353 در گفتوگویی با روزنامه کیهان روایت کرد که «فروغ همیشه میگفت روشنفکران ایرانی، آزاردهنده، پرمدعا و بیسوادند.» نگاه انتقادی او به گذشته در آستانه سومین دهه زندگیاش پدیدار گشت، زمانی که برای آدمی دیر نیست، اما برای فروغ جوانمرگ، دیر بود؛ چنان دیرهنگام که اکنون در آستانه 80 سالگی همچنان باید تحول خود را از پس اشعار و افکارش با دشواری برای مخاطبان خود ثابت کند. او این دغدغهها را پس از چند سفر به اروپا و برخورد مستقیم با غرب در گفتوگوی تاریخیاش با برناردو برتولوچی، فیلمساز شهیر موج نوی ایتالیا، شرح میدهد و میگوید «روشنفکر انسانی است که در درجه اول فعالیت میکند برای مقداری پیشرفتهای معنوی...» این تلقی از ماهیت روشنفکری و نسبت آن با معنویت، تنها به اقلیتی کمشمار از شاعران و نویسندگان دهه 1340 تعلق داشت که فروغ نیز از آغازگران آن است.
وقتی تیر 1387 دکتر سیروش شمیسا، استاد برجسته ادبیات در دانشگاه منچستر انگلیس به تحلیل فروغ نشست، اعتقاد داشت که ما باید از فروغ دیگری سخن بگوییم؛ فروغی که نسبتی با روایتهای رسمی روشنفکران از او و شعرش ندارد. شمیسا فروغ را شاعری میداند که «بخشی از اشعارش پیشبینی وقایعی بود که بعدها اتفاق افتاد؛ روزی که او شعرش را نوشته بود، هیچ نشانهای از این موارد وجود نداشت، مانند وقتی که میگوید: صدای تکه تکه شدن میآید.... و قلب باغچه ورم کرده است. در زمان سرودن این شعر نمیدانستیم که شاعر چه میگوید، اما اکنون باید تجزیه تحلیل کنیم که چگونه فروغ پیشبینی وقوع یک انقلاب را در ایران کرد؟ آیا دیدگاه مذهبی او و باور به ظهور و آخرالزمان اساس پیشبینیهای او بوده است؟»
من خواب دیده ام که کسی می آید
کسی که مثل هیچ کس دیگر نیست
فروغ را به مانند بسیاری از چهرههای تاریخ معاصر ایران باید از نو شناخت تا راز نیکفرجامی او را دریافت و فهمید که چرا پیشوایان دینی ما نیز او را «شاعری عاقبت بخیر» میدانند.
مدتي پيش جايي به نقل از مقام معظم رهبري خواندم که فروغ از آن جمله شعرايي بود که عاقبت به خير شد خدا رحمتش کند
فروغ فریاد بلند اعتراض در زمانه خویش بود. خداوند رحمتش کند