از صفحه اجتماعي عمار ذابحی
دلتنگی دور دورا
دلتنگی ....
خیلی توهم بود داشت با خودش کلنجار میرفت با انگشانش بازی میکرد و در فکر بود
پرسیدم: محمد آقا خیلی پکری چیزی شده ؟
گفت:خیلی دلم از این شهر و بعضی آدماش گرفته میخواهم از این شهر برم..!!
گفتم :کجا !
گفت: دور دورا
رفت و رفت و دلتنگیهاشو در عملیات بیت المقدس به اروند سپرد ....
هدیه به روح بلند و عارف شهید محمد فتعلیزاده
ارسال نظر