به گزارش پارس به نقل از تسنیم، رصد و دیدبانی از فعالیت‌های فرهنگی سیاسی جریان‌های داخلی و خارجی، گروه‌ها و تشکل‌ها و سازمان‌ها و نهادها را وظیفه خود در پاسداری از آرمان‌های انقلاب و صیانت از خون‌های یاران و هم‌سنگران شهید خود می‌دانست و چقدر در انجام این وظیفه محتاط و سخت‌کوش بود. همواره می‌گفت: «لحظه‌ای غفلت شاید سال‌ها حسرت را به‌دنبال داشته باشد» مزد سخت‌کوشی و شب‌زنده‌داری‌‌های او در میدان خاموش «فرهنگ» اشراف اطلاعاتی و دامنه آگاهی‌های او از هزارتوی رنگارنگ فرهنگی هنری بود که بی‌توقع و بدون چشم‌داشتی به امثال چون «من» جرعه‌هایی از این «چشمه» آگاهی می‌نوشانید.


«حاج حمید» یک لحظه از آن‌چه در صحنه و میدان فرهنگ و سیاست و اجتماع درباره انقلاب و نظام می‌گذشت غافل نبود. آن‌چه را می‌دید و می‌شنید با قلم یا با کلام خود در جبهه انقلاب اسلامی فریاد می‌کرد تا مبادا «یاران انقلاب» در پیچ‌وخم‌های «زندگی» از آن‌ها «غفلت» کنند.

آنان که با او «همراه» بوده‌اند و آنان که حاصل تلاش «حاج‌ حمید» را مطالعه می‌کردند به‌خوبی آگاهند که او از خود برای «آرمان‌» ‌هایش، ‌ برای «انقلاب»، برای «امامش» و برای «رهبرش» گذشت.

آنان که او را می‌شناختند، از او به‌عنوان مردی که با پشت‌پرده جریان‌های مبتذل فرهنگی به‌خوبی آشنا بود و نکته و نکات او مانع از «تحرک» بیشتر «نامحرمان انقلاب» می‌شد، یاد می‌کردند.

این فعال فرهنگی آخرین شعر خود را جمعه هفته گذشته سرود، متن این شعر به‌شرح ذیل است:

بیا که درد و دوا از تو انتظار من است / بیا که دیدن روی تو افتخار من است

بیا که با کس دیگر نباشدم میلی / بیا هلال ابروی ماهت اعتبار من است

بخوان شقایق که خون به جوش آید / طواف دل به‌جانب آلاله کار من است

گذر نمی‌کنم از دوست ای همیشه بهار / نگاه گوشه چشم تو اضطرار من است

قسم به خداوندگار می‌خورد عهدی / که شور می‌زند این دل، کجا نگار من است؟

اگر که آمدی، یک‌دم کنار من بنشین / که نوبرانه بود آنگه نوبهار من است