پايگاه خبري تحليلي «پارس»-  مهدی یساولی- این معماری در اصل با حفظ خطوط و هویت تاریخی و ایرانی‌اش، ویژگی‌های هر عصر و دوره تاریخی ایران را بیان کرده است. در همه دوره‌های تاریخی از هخامنشی و ساسانی و سلجوقی و صفوی گرفته تا قاجار و پهلوی اول، معماری این سرزمین با وجود تفاوت‌های آشکار و تغییر مصالح و دگرگونی فرم‌ها در همه حال دارای یک میراث مشترک با حفظ هویت ایرانی خویش بوده است. هرچند در برخی دوره‌های تاریخی گاهی فرم‌های خارجی و غیر بومی وارد این حوزه شده است، همه این‌ها به دلیل ویژگی‌های ساختاری هنر معماری ایرانیان، بومی و ایرانی شده و رنگ و بوی معماری ایرانی همچنان بر پایه تاریخی خود استوار مانده است. این بده‌بستان‌های هنری و جابه‌جایی‌های فرهنگی در واقع در همه دوره‌های تاریخ ایران وجود داشته است. به عنوان نمونه در دوره قاجار فرم‌هایی خارجی وارد حوزه معماری ایران شد اما هنر ویژه ایرانی همچنان بر مبنای اصولی و تاریخی خود پایدار ماند.

 

ایجاد بنا و ساختمان در یک سرزمین، به عواملی گوناگون وابسته است. اقلیم، مصالح موجود، فرهنگ منطقه، فرهنگ همسایه، دین و آیین و باور و بانی بنا از جمله مهم‌ترین این عوامل‌اند. بناهای معماری در ایران نیز برگرفته از این عوامل، در دوره‌های گوناگون تاریخی، منظومه‌ای را تشکیل داده‌اند که از آن به عنوان سبک معماری ایرانی نام برده می‌شود. معماری در ایران بیش از چند هزارسال تاریخ پیوسته دارد. این معماری نه تنها فراتر از مرز جغرافیایی ایران امروزی نمودی بارز و آشکار دارد، که از نظر تنوع، پهنه‌ای گسترده را دربرمی‌گیرد. عناصر طراحی در معماری ایرانی پیشینه‌ای سه هزارساله دارد. این معماری اما با اتفاقاتی که در دهه‌های گذشته در تهران و البته بسیاری از شهرهای بزرگ رخ داده، با دگرگونی‌های اساسی و افتی چشمگیر روبه‌رو شده است. با وجود گسترش روزافزون تهران و ایجاد محله‌ها و ساختمان‌های فراوان در شهر، امروزه کم‌تر می‌توان نشانی از هنر معماری ایرانی در پایتخت بزرگ ایران یافت.

 

 بی‌توجهی به میراث معماری

امروزه در تهران و بسیاری از شهرهای بزرگ و کوچک کشور طرح‌های گوناگون ساخت‌وساز مجتمع‌های تجاری، اداری و مسکونی در حال اجرا است که بخش عمده‌ای از آن‌ها هیچ سنخیتی با معماری ایرانی ندارند و اساساً از هیچ الگوی مشخصی در ساخت‌وساز و معماری بهره نمی‌برند. در این میان نماها و فضاهای بیرونی ساختمان‌های یادشده بیش‌تر از دیگر بخش‌های ساختمان‌ها به چشم می‌آید و آنچه در این میان نمایان‌تر است آشفتگی در طراحی و معماری این بناها است.

 

به اعتقاد کارشناسان، در فرآیند نوین‌سازی شهری که با صنعتی شدن همراه بوده است، نماها و چشم‌اندازهای شهری در بیش‌تر شهرهای ایران، بهایی گزاف پرداخته‌اند و عمدتاً از نگاه شهرسازان و معمارانی که صرفاً مادی‌گرا و بی‌توجه به آموزه‌ها و یادگارهای ارزشمند گذشته‌اند، رنج برده‌اند.

 

سیداحمد محیط طباطبایی کارشناس حوزه فرهنگ و معماری در این‌باره می‌گوید: «در چند دهه گذشته، ما به همه پندارها و واقعیت‌ها درباره حافظه تاریخی و پشتوانه معماری پشت کرده‌ایم. معماری در ایران از گذشته‌های دور، بر مبنای سرزمین، جغرافیا، اقلیم و فرهنگ شکل پیدا کرده و پاسخگوی نیاز هر عصر بوده است. امروز انگار این معماری است که مردم را وامی‌دارد به شکلی دیگر زندگی کنند و در نیازهای خویش دگرگونی پدید آورند.

 

واقعیت آن است که این معماری که امروز با آن روبه‌روییم، دیگر به اقلیم، جغرافیا و ویژگی‌های فرهنگی مردم این سرزمین کاری ندارد. در واقع، خود را فراتر از پهنه تاریخی و فرهنگی قرار داده است و اکنون می‌کوشد که جامعه و مردم را در پی خود بکشاند؛ راهی که مشخص نیست به کجا می‌رود و می‌رسد».

 

وی می‌افزاید: «کمی به پیرامون خود دقت کنید! ساختمان‌هایی را می‌بینیم که با شیشه‌های بسیار، بدون توجه به آب و هوا و آفتاب تهران و بدون در نظر گرفتن مسیر باد ساخته شده‌اند، بی‌آن که معماران و سازندگان آن‌ها به حریم اندرونی و بیرونی انسان‌های شهر و ساکنان‌شان بیندیشند و سرانجام بدون توجه به فضای خصوصی که انسان باید داشته باشد».

 

این فعال حوزه میراث فرهنگی معتقد است: «این دگرگونی‌های ناخجسته، پیکره آن چیزی را تشکیل می‌دهد که رخ داده است. اگر به شهرمان بنگریم گذرگاه‌هایی را می‌بینیم که بدون توجه به ویژگی‌های اقلیم و فرهنگ، تغییر مسیر می‌دهند، ساختمان‌ها انگار که فقط خوابگاه‌اند و در آن‌ها فضایی برای استراحت و آرامش وجود ندارد. معماری دهه‌های اخیر، گونه‌ای فرهنگ مسافرگونه برای آدم‌های این شهر پدید آورده است و آن‌ها را نیز با خود همراه کرده است. بهتر که نگاه می‌کنی، انگار که در همه خانه‌ها و ساختمان‌های این شهر، کسی در مقصد نیست به همین دلیل است که همه همواره خانه‌های خود را تغییر می‌دهند؛ حتی یک خانه 500 متری در الهیه و آجودانیه هم گویی خانه مورد علاقه و نهایی فرد نیست».

 

 از برج آزادی تا برج میلاد

مقایسه بناها و مجموعه‌های شاخص معماری از دوره‌های گوناگون معماری ایران، از گذشته تا امروز، نشان‌دهنده اتفاقی است که در این حوزه روی داده است؛ محوطه تاریخی باغ ملی مربوط به اواخر دوره قاجار و دوره پهلوی اول و «برج آزادی» از دوره پهلوی دوم، در برابر «برج میلاد» و «ساختمان مجلس» مربوط به دهه‌های اخیر نمونه‌هایی کامل از معماری معاصر ایران از دوره قاجار بدین‌سویند که مقایسه آن‌ها با یکدیگر می‌تواند بیانگر همه آن چیزی باشد که در عرصه معماری ایران نمود یافته است.

 

برج آزادی، نمونه‌ای از نماد و نشانه‌های شهری است که معماری شاخص آن، تلفیق تاق‌های معماری پیش از اسلام (دوره هخامنشیان و ساسانیان) و پس از اسلام و تبدیل آن به نمادی زیبا به لحاظ معماری است. در این طرح، معمار حتی به جزئیات اجرای بنا و چگونگی چیدمان سنگ‌های نماد دقت فراوانی داشته است تا سرانجام، جزء‌جزء اجزا به کل واحدی بدل شوند. محوطه باغ ملی (میدان مشق) هم که تنها مجموعه شهری به جای‌مانده از معماری گذشته است. از برجسته‌ترین نمونه‌های این‌گونه معماری در محوطه باغ ملی می‌توان به ساختمان شهربانی اشاره کرد. سرستون‌های این ساختمان کاملاً از معماری دوران هخامنشی الگوبرداری شده و پله‌های آن یادآور معماری کاخ آپادانا است. همچنین ساختمان پست قدیم که اکنون موزه ارتباطات است در همین محوطه نیز مثال برجسته‌ای از معماری نئوکلاسیک ایران است که با آن که معمار آن روسی بوده اما از معماری دوران هخامنشی و ترکیب آن با معماری صفوی الهام گرفته شده است. در طراحی موزه ایران باستان نیز، کاخ تیسفون و طاق کسری، مربوط به دوران ساسانی، مورد توجه معمار فرانسوی آن، آندره گدار بوده است.

 

در برابر این بناها و محوطه‌های شاخص معماری گذشته نزدیک، می‌توان به دو بنای برج میلاد و ساختمان مجلس شورای اسلامی اشاره کرد؛ بناهایی که شناساننده نگرش معماران امروزی به هویت معماری ایرانی در ساخت بناهای شاخص است. این دو بنا بویژه برج میلاد که تلاش فراوانی می‌شود تا به عنوان هویت شهری و معماری پایتخت درآید، نه تنها از ویژگی‌های برجسته و حتی معمولی معماری چند هزار ساله ایرانی کم‌ترین نشانی ندارند، که حتی در حوزه معماری صرف هم آثار شاخصی به شمار نمی‌آیند. تلخ‌تر از آن قرارگیری ساختمان مجلس در کنار ساختمان قدیم مجلس شورای ملی است که در دوره قاجار در فضای باغ ایرانی با بهره‌گیری از ویژگی‌های دلنشین معماری بومی ساخته شده است. به سریال‌های خارجی تلویزیون بویژه مجموعه‌های آلمانی که نگاه کنید، چندین برج شبیه برج میلادی که قرار است نماد تهران دهه 1400 باشد، می‌توانید ببینید و این مسأله برای کشوری که دارنده یک برند در حوزه معماری جهان است، چه اندازه آزاردهنده به نظر می‌رسد.

 

 وارثان بد، میراث‌داران بدتر

معماری کهن ایرانی در زمانه پیشرو بوده و حرف‌های زیادی برای گفتن داشته است. ایرانی‌ها در دوران جدید بدترین بخش معماری‌شان را تقلید کرده و چیزهایی من‌درآوردی ساخته‌اند. واقعیت آن است که ما وارثان بسیار بدی برای گذشتگان و میراث‌گذاران بدتری برای فرزندان‌مان هستیم.

 

ناصر پازوکی مدرس معماری در این‌باره می‌گوید: «امروزه به هر جای تهران و شهرهای دیگر که رنگ و بویی از معماری گذشته با خود داشته باشند، سر بزنید، طرح‌های ساخت و ساز در حال اجرا است. این بناها و ساختمان‌ها قاعدتاً باید از الگویی مشخص پیروی کنند و فلسفه‌ای برای آن‌ها طراحی شده باشد در حالی که طراحان این ساختمان‌ها با توجه به سلیقه‌های موجود تنها به زیبایی بیرونی اهمیت می‌دهند و از مصالح و ابزاری استفاده می‌کنند که نه تنها زیبا نیست، که به اصالت معماری هر منطقه آسیب وارد می‌کند».

 

وی می‌افزاید: «طراحی بناها باید به گونه‌ای باشد که هویت معماری، شهرسازی، فرهنگ و شیوه زندگی انسان‌های گذشته شهر از بین نرود».

 

عضو هیأت علمی مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی معتقد است: «در بیشتر کشورها، عمدتاً برای ساخت و سازهای جدید می‌کوشند تغییرات با حفظ هویت معماری منطقه انجام شود. آنچه هم جدید ایجاد می‌کنند، همگون و همساز با مصالح و ویژگی‌های معماری بومی منطقه است. در حالی که مصالح استفاده شده در بیشتر ساخت و سازهای ایران بویژه در نماهای بیرونی همگونی چندانی با معماری سنتی ندارد».

 

به گفته وی، بی‌توجهی برخی نهادهای مسئول در مدیریت شهری، رشد بی‌رویه شهرنشینی و افزایش ناگهانی جمعیت و نگاه مطلقاً مادی‌گرا به کالبد و روح شهر، موجب شکل‌گیری چنین اندیشه‌ها و اقداماتی شده است.

 

 هر کس هر چه دلش خواسته

بناهای شاخصی هم که اکنون به عنوان نماد معماری این چند دهه اخیر به شمار می‌آیند، به هر حال شناساننده این دوره‌اند مانند برج میلاد، پردیس‌های سینمایی ملت و آزادی، برخی موزه‌ها و البته فرهنگسراهایی مانند ارسباران، بهمن و خاوران. برهم‌ریختگی یادشده را در عرصه معماری همه این‌ها می‌توان دید؛ ساختمان‌هایی که فرم‌های جدید معماری در این دوره نام گرفته‌اند. این‌ها فرم‌های معماری شده‌اند دیگر!

 

«سیداحمد محیط طباطبایی» می‌گوید: «ناپایداری کنونی در سکونت و فرم معماری به یک گونه ناپایداری در شکل و بافت شهری منتهی شده است به همین دلیل در کوچه‌ها و گذرگاه‌ها ناهمگونی‌های فراوان و عرض‌های متفاوت و بی‌معنا به چشم می‌آیند. این برهم‌ریختگی به گونه‌ای است که شهرداری، وزارت مسکن و دیگر متولیان نیز به نظر می‌رسد بیشتر پیرو و تابعی از این متغیرها هستند و اثرگذاری چندانی ندارند».

 

به اعتقاد این کارشناس حوزه فرهنگ، اگر به ماجرایی که امروزه در حوزه معماری ایران بویژه در پایتخت رخ داده است، بنگریم، گویی انقطاعی را می‌بینیم که در چند دهه اخیر در مسیر بالندگی و سیر زندگی معماری ایرانی رخ داده است. در واقع می‌توان گفت دوره کنونی، ادامه مسیر گذشته نبوده است؛ گویی گونه‌ای کپی‌برداری از نمونه و جای دیگری صورت گرفته است؛ جایی که نمی‌دانیم کجا است. اگر بخواهیم عبارتی دقیق برای وضعیت کنونی معماری ساختمان‌ها به کار ببریم، این است که هر کس هر چه دلش خواسته، انجام داده است!