به گزارش پارس به نقل از فارس، مهدی محمدی کارشناس و تحلیل گر مسائل سیاسی با ارسال یادداشتی برای خبرگزاری فارس، درباره تکرار تجربه دوران اصلاحات در دور جدید مذاکرات میان ایران و ۱+۵ هشدار داده است.

متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:

بزرگترین تهدید در مذاکرات ژنو ۵ -در یک جمله- این است که سابقه مذاکرات سال های ۸۲ تا ۸۴ یک بار دیگر تکرار شود.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در حالی که برای بسیار غیر منتظره بود، چند روز پیش نتایج آن مقطع از مذاکرات را عقب نشینی خواندند و هشدار دادند که آن روند مجددا تکرار نخواهد شد.

اگر از یک سو در این نکته تامل کنیم که اصلی ترین اشکال مذاکرات ۸۲-۸۴ چه بود و از سوی دیگر اظهارات مقام های امریکایی در آستانه مذاکرات ژنو ۵ را به دقت پی گرفته باشیم، این موضوع کاملا روشن می شود که یک بار دیگر خطر تکرار آن تجربه به طور کاملا جدی وجود دارد.

مسئله اصلی در مذاکرات ۸۲-۸۴ چه بود؟ مسئله این بود که ایران پذیرفت به نام انجام اقدامات اعتمادساز داوطبانه، محدودیت های جدی بر برنامه غنی سازی خود تحمیل کند (محدودیت هایی که در توافقنامه پاریس به توقف کامل بدل شد) آن هم به این امید که این روند منجر به تولید حد نصابی از اعتماد خواهد شد که موجب می شود تروئیکای اروپا در مذاکرات برای رسیدن به ترتیبات دراز مدت، برنامه غنی سازی ایران را بپذیرد.

در واقع آقای ظریف و دوستانشان در آن مذاکرات تصور می کردند غنی سازی از دل فرآیند اعتمادسازی و به عنوان نتیجه آن قابل استخراج است.

نتیجه ای که عملا حاصل شد اما هیچ شباهتی به این ایده اولیه نداشت. در انتهای مذاکرات یعنی در اوت ۲۰۰۵ کاملا برای طرف ایرانی روشن شد که هدف غرب از فرآیند اعتمادسازی گرفتن یک تعلیق موقت از ایران با هدف متوقف کردن روند توسعه برنامه و گرفتن برگ های مذاکراتی اصلی ایران از آن بوده و غرب در توافق دراز مدت نه تنها به دنبال پذیرش غنی سازی در ایران نیست بلکه همانطور که در بسته ۵ اوت ۲۰۰۵ روشن شد تلاش می کند این تعلیق موقت را به تعطیلی دائمی تبدیل کند.

متاسفانه باید گفت نشانه های بسبار جدی و قابل توجهی وجود دارد که امریکا مجددا در صدد تکرار آن روند تقریبا به همان شکل پیشین است.

نخست، توجه کنید که خانم شرمن تا کنون دوبار (یک بار در نشست کمیته روابط خارجی سنا و بار دیگر به نام یک مقام عالی رتبه ناشناس در ژنو) گفته است که هدف امریکا از آنچه گام اول یا گام اعتمادساز ایران می خواند اولا این است که برنامه ایران را همین جا که هست متوقف کند و ثانیا در پوشش رفع آنچه نگرانی های فوری ۱+۵ خوانده می شود، برگ های برنده اصلی ایران در مذاکرات (غنی سازی ۲۰ درصد، ذخیره مواد، تعداد و نوع ماشین ها، نوع نظارت بر تاسیسات و اراک) را از دست آن خارج نماید.

دوم، در طول هفته های گذشته هرگز حتی یک مقام غربی – به جز روس ها ظاهرا موضع شخصی خود را بیان می کنند- نگفته است که غرب در گام آخر غنی سازی ایران را خواهد پذیرفت. خبرگزاری ایسنا هم در مطلبی که کاملا روشن است دیدگاه های تیم مذاکره کننده را بیان می کند، دقیقا تایید کرده است که از دید غرب دستور کار اصلی مذاکرات چیزی جز این نیست که ببیند چه چیزی می تواند به ایران بدهد تا ایران راضی شود که به طور کامل غنی سازی را کنار بگذارد. در واقع همه شواهد نشان می دهد اگر هم زمانی در اوایل امسال امریکا هدف گذاری غنی سازی صفر را کنار گذاشته بود، مجددا و پس از مشاهده نیاز جدی دولت جدید به توافق، این هدف را احیا کرده و می خواهد هر طور شده آن را به ایران تحمیل کند. وقتی طرف های ایرانی و غربی می گویند مذاکرات به مرحله ای دشوار رسیده هیچ مقصودی جز این ندارند که ایران خواهان آن است که قبل از آغاز برداشته شدن گام های اعتماد ساز تکلیف گام آخر روشن شده و ۱+۵ بپذیرد که ایران پس از تکمیل فرآیند اجازه غنی سازی در خاک خود را خواهند داشت اما امریکا با سرسختی در مقابل پذیرش این درخواست موافقت می کند.

راه حلی که ظاهرا امریکایی ها به آن متمایل هستند و گاه می شود دید که تیم ایرانی هم بدان بی میل نیست این است که دو طرف فعلا بحث درباره راه حل جامع را کنار بگذارند و روی توافق موقتی کار کنندکه در آن هر کدام از دو طرف گامی در جهت رفع نگرانی طرف مقابل بردارد تا مجالی برای بحث درباره راه حل نهایی در فضایی مثبت فراهم شود.

تهدید اصلی دقیقا در همین جاست. امریکایی ها در مذاکرات ۸۲-۸۴ هم دقیقا از همین تکنیک استفاده کردند. آن موقع هم بحث بر سر این بود که چون توافق روی گام آخر بسیار دشوار است بهتر است ابتدا روی یک گام اعتمادساز موقت توافق شود که فضای مثبت و اعتماد لازم برای ورود به مسائل دشوارتر را ایجاد کند. اما هدف واقعی آنها اساسا این نبود که فضای مثبتی برای مذاکرات جامع تر ایجاد کنند بلکه هدف این بود که به نام انجام گام های اعتماد ساز اصلی ترین پروژه های فنی ایران را که برگ های آن در هرگونه مذاکرات آتی محسوب می شد از آن بگیرند و بعد که دست ایران کاملا و به نحو بازگشت ناپذیر خالی شد، یک پیشنهاد ترکمانچای جلوی آن بگذارند که چاره ای جز پذیرش آن نداشته باشد.

در نوامبر ۲۰۰۳ (پاییز ۸۳) ایران همه فعالیت های چرخه سوخت را بر اساس توافقنامه پاریس و با هدف اعتمادسازی به حال تعلیق درآورد. پس از آن مذاکراتی میان دو طرف در قالب ۳ کارگروه آغاز شد و در همان جلسه اول از کارگروه اول (کارگروه هسته ای) روشن شد که از دید غرب انتهای مسیر، توقف کامل غنی ساز در ایران است نه پذیرش آن. تیم ایرانی پس از توافقنامه پاریس بوضوح دریافت که غرب نه فقط تمایلی به پذیرش غنی سازی در ایران ندارد بلکه حتی به طور جدی هم مذاکره نمی کند چرا که همه آنچه را که موجب نگرانی آن بود پیشاپیش و به بهانه اعتمادسازی از ایران تحویل گرفته است.

اکنون هم اگر بنا باشد ایران در گام اول توان گریز هسته ای خود را از دست بدهد (BRECKOUT) اتفاقی که عملا رخ خواهد داد این است که اولا با ارزش ترین برگ های خود را در ازای تقریبا هیچ از دست داده است (توجه کنید که امریکایی ها می گویند در گام اول مطلقا به چارچوب کلی تحریم ها دست نخواهند زد. ثانیا چاره ای نخواهد داشت که در حالی که تحریم های اصلی غرب برقرار است در ادامه مذاکرات به واگذاری امتیازهای بیشتر فکر کند و موضع مذکراتی اش به دلیل در دست نداشتن برگ های فنی با ارزش و نیاز مبرم به لغو با قی مانده تحریم ها به شدت تضعیف خواهد شد ثالثا انگیزه غرب برای مذاکرات جدی کاهش می باید چون اصل چیزی را که می خواسته در گام اول و به بهانه اعتمادسازی از ایران گرفته رابعا انگیزه غرب برای فشار بیشتر اضافه می شود چون حس می کند که بالاخره این فشار تحریم ها بود که ایران را پای توافقی موقت کشاند و مهم تر از همه این احتمال بسیار جدی است که پس از برداشته شدن یک گام بسیار بارزش اعتماد ساز، باز هم ایران در مذاکرات بعدی با درخواست توقف کامل غنی سازی از سوی امریکا مواجه شود آن هم در حالی که دیگر برگی هم برای چانه زنی بیشتر در اختیار ندارد.

راه حل فقط یک چیز است: تا وقتی امریکا رسما نپذیرفته که در گام آخر ضمن لغو تمامی تحریم ها غنی سازی ایران را به رسمیت می شناسد گام اول به نام اعتمادسازی یا با هر عنوان دیگر نباید برداشته شود. هر توافقی غیر از این عینا تکرار تجربه تلخ ۸۲-۸۴ است.