یادداشت کیهان/محمد ایمانی
محرمانههای جابهجا شده
بالاخره یکی باید پیدا شود و پاسخی صادقانه به این سوال برآمده از وجدان عمومی بدهد که چرا حاصل نرمش یکسویه و بعضا نا بهجای چند ماه اخیر، فریبکار توصیف کردن ژنتیکی ایرانیان از سوی معاون وزارت خارجه آمریکا بود؟
به گزارش پارس به نقل از کیهان، رویکرد و راهبرد کلی دولت یازدهم از برخی نارسایی ها و تناقض های مهم رنج می برد. این گزاره البته نیاز به استدلال دارد اما اگر درستی آن ثابت شد آنگاه باید نگران سرنوشت شعارهای خوبی نظیر تدبیر و امید و اعتدال بود. معمولا عدم رعایت تناسب در چینش اجزای یک سیستم موجب عدم هماهنگی، ناهمخوانی و تناقض و تضاد می شود و در این هنگام است که در راه نیل به بهترین مقاصد، نقض غرض پدید می آید و اهداف به نقیض های خود تبدیل می شوند. راهبردی که دولت در شیوه تعامل با غرب و آمریکا انتخاب کرد، از مصادیق این نقض غرض است.
اتخاذ برخی مواضع نا به جا البته پیش از تشکیل دولت و در جریان رقابت های انتخاباتی صورت گرفت. رهبرمعظم انقلاب همان ایام فرمودند که برخی از اظهارات در مناظره ها و تبلیغات انتخاباتی درست و سنجیده نبوده و حتی بی انصافی هایی صورت گرفته است.
در حقیقت برخی نامزدها - دانسته یا ندانسته - از فشار اقتصادی تحریم های دشمن برای تخطئه رقبا سود جستند و از همان هنگام خود را بدهکار کردند. نقد عملکرد دولت رو به اتمام به مفهوم گفتن ضعف های آن در کنار مرور قوت ها یک بحث بود که بحث لازم و درستی هم هست و سیاه نمایی مطلق و آیه یأس خوانی، موضوعی دیگر. ماجرای غیرعقلانی و ضد منافع ملی بدتری که اتفاق افتاده، کشاندن این گارد تبلیغاتی به پس از انتخابات و تشکیل دولت جدید است. برخی مقامات دولتی هنوز هم خیال می کنند در رقابت های انتخاباتی به سر می برند و سوخت حرکت آنها همچنان باید از این منفی بافی و سیاه نمایی تأمین شود! دولت قبلی با همه ایراداتی که می توان بر او گرفت، دو سال کشور را در همین شرایط سخت تحریم اداره کرد. اما برخی دولتمردان اصرار دارند راهبرد اصلی را بر جار زدن استیصال بنا نهند، کاری که اگر تعمدی باشد باید از حلقوم اپوزیسیون شنید در حالی که دولت حاکم و مسئول است.
و اگر هم از سر غفلت باشد که ان شا ءالله این گونه است، تاثیری در نتیجه مخرب رویکرد که لطمه اول را به خود دولت می زند و آن را بی کفایت و نق زن که فقط ناله و اظهار عجز را بلد است، جلوه می دهد. بدیهی ترین سوال این است که مقامات دولتی تا کی می خواهند پاسخ توقعات مردم و آسیب شناسی های منتقدان را با ترجیع بند « خزانه خالی است» بدهند؛ کنایه از این که نقد یا توقع ممنوع، لطفا ساکت شوید! طرح این نقد بدان معنا نیست که مضیقه ها و محدودیت های دولت انکار شود و یا توقع این باشد که عملکرد مدیران دولت قبلی مورد آسیب شناسی قرار نگیرد. قطعا پیشرفت آینده مستلزم آسیب شناسی گذشته است همچنان که باید دولت را به عنوان دولت جمهوری اسلامی و خط مقدم نظام و کشور در حوزه مقابله با تهدیدها و خلق فرصت ها پشتیبانی کرد.
اما آنچه جای نگرانی است، گارد غلطی است که اندک اندک به عنوان راهبرد به دولت تحمیل می شود و تبدیل به رویه متعارف می گردد. نگرانی راهبردی مهم، تصویر علیل وار و مستأصلی است که با غفلت برخی دولتمردان و کارگردانی شبکه رسانه ای وابسته به ناتوی فرهنگی + سران فتنه سال ۸۸ از دولت یازدهم ساخته می شود. خطی تبلیغاتی از پیش از انتخابات به شکل پررنگ درصدد القای چند گزاره فریبکارانه بود و پس از تشکیل دولت جدید، این گزاره ها به پیشانی گفتمان دولت الصاق شده مبنی بر اینکه ۱- کشور و دولت در حالت قفل شدگی و ناتوانی مطلق است ۲- کلید گشایش این وضعیت تنها در دست کدخدای دنیا آمریکاست ۳- آمریکا سالهاست آماده گشایش در روابط با ایران است و این صرفا طیف های انقلابی هستند که نمی گذارند گشایش صورت گیرد و با دست اشاره و عنایت آمریکا، همه بن بست ها و مضیقه ها حل شود!
برخی رفیقان قافله « دولت و رئیس جمهور جدید» که در اصل شریک دزد - بسته با آمریکا و غرب - هستند در حوزه سیاسی و رسانه ای موفق شدند با به بازی گرفتن برخی دولتمردان تصویری کامل از عجز و استیصال برای دولت امید و تدبیر ترسیم کنند. غمبارتر از همه، همین همراهی برخی مدیران ارشد دولتی در سیاه نمایی مطلق اوضاع است، گویی فراموش کرده اند چشم و گوش های نامحرم در دنیا فراوانند و اگر حتی سخنانشان درست هم باشد - که بعضا خلاف واقع هست -باید سرّی و محرمانه تلقی شود. این تناقض شگفت را چگونه باید توضیح داد که دولت معتقد به محرمانه و سرّی تلقی کردن مذاکرات با گروه ۱+۵ در ژنو و عدم انعکاس مذاکرات در میان افکارعمومی داخلی و نمایندگان مجلس و رسانه ها، در تهی نشان دادن مشت و جیب خود (ولو خلاف واقعیت) هیچ ابایی ندارد و چیزی برای محرمانه نگه داشتن باقی نمی گذارد!
یعنی وزیر محترم امور خارجه و دیپلمات های ارشد همراه وی در حالی بیان می کنند به مذاکرات محرمانه پا گذاشته اند که برخی دولتیان پیشاپیش - دانسته و ندانسته - به طرف مقابل پیغام داده اند که این فرستادگان نمایندگان یک دولت ناتوانند! لابد می فرمایید این عبارت خیلی تند و تلخ است. حتما این گونه است. اما آیا ترجیع بند اظهارنظر برخی مقامات ارشد دولتی و مانور رسانه ای منافقین مدعی حمایت از دولت، تصویر و پیامی جز این را به طرف غربی متبادر می کند؟ ! درست به همین دلیل هم آنچه اولویت دارد، نه شتابزدگی در مذاکرات با ۱+۵ و آمریکا، بلکه تصحیح این ذهنیت است که ما همه فرصت ها و توانایی خود را در سبد مذاکره آمیخته به التماس گذاشته ایم. مشفقانه باید عرض کرد راهبرد کلی دولت از نارسایی ها، نابه جایی ها و تناقض های مهمی رنج می برد که نیاز به اصلاح فوری دارد. عنوان « محرمانه» یکی از همین موارد است که جا به جا و نا به جا شده و باید تغییر کند.
اگر دشمن نامحرم است که هست نباید در مذاکرات با او با مشت کاملا گشوده - و دست مسئلت- شرکت کرد. البته آداب و هنگام و « به جا» و « نا به جا» ی مذاکره موضوع دیگری است اما در عین حال باید توجه داشت که نمی شود حتی در مذاکرات به جا با دشمن، با حسن ظن به او نگریست. یا می توان گفت دست کم به دشمن با همان احتیاط و سخت گیری و بدگمانی بنگرید که به فضای سیاست داخلی و رسانه های منتقد و نمایندگان حساس و مسئولیت شناس مجلس می نگرید! اما فراتر از این حداقل، اعتدال حکم می کند منتقدان در عرصه سیاست داخلی رقیب و دشمن پنداشته نشوند و حکم توطئه درباره مطلق نقدها صادر نشود. و نیز اقتضای احتیاط و اعتدال آن است که از همه افکار عمومی و رسانه ها و سیاستمداران و صاحب نظران نخواهند ۶۰ سال دشمنی و خباثت لاینقطع آمریکا را فراموش کنند و از این بی صداقتی ها اعلام انزجار نکنند. نصب چند بیلبورد با مضمون دست چدنی یا تهدید و بی صداقتی آمریکا، پشتوانه تیم مذاکره کننده است و نه تهدید برای آن، اگر که درست فهمیده شود.
در دنیایی که انزجار از آمریکا در چهار گوشه آن بلند است، نه می شود و نه اقتضای عقل است برخی دولتمردان بخواهند « مرگ بر آمریکا» و نمایش بی صداقتی آمریکا را خط قرمز قرار دهند و به فضای سانسور و اختناق دامن بزنند. زیبنده نیست در دنیایی که اشپیگل و گاردین و لوموند و صدها نشریه غربی، بی صداقتی و عهدشکنی و خیانت آمریکا با نزدیک متحدان اروپایی را جار می زنند و صدای اعتراض دولتمردان ۳۵ کشور از جمله آلمان و فرانسه بلند است، کسانی خیال کنند می شود انزجار ملت ایران و فریاد مرگ بر آمریکا را درز گرفت. رژیم پهلوی و رژیم مبارک و رژیم های مرتجع مشابه نتوانستند این صدای فطرت و انسانیت را قطع کنند که این فریاد همه ستم کشیدگان از جور و جنایت های جاری شیطان بزرگ است.
بالاخره یکی باید پیدا شود و پاسخی صادقانه به این سوال برآمده از وجدان عمومی بدهد که چرا حاصل نرمش یکسویه و بعضا نا به جای چند ماه اخیر، فریبکار توصیف کردن ژنتیکی ایرانیان از سوی معاون وزارت خارجه آمریکا بود؟ اگر در ترجمه سخنان شرمن اما و اگر می کنند- که جای انکار ندارد- درباره سخنان اوباما بلافاصله پس از مکالمه تلفنی با دکتر روحانی (در ملاقات با نتانیاهو) چه می توان گفت که با گستاخی و بی سروپایی تمام گفت درباره ایران همه گزینه ها به ویژه گزینه نظامی روی میز است؟ ! البته منتقدان هم در نوع و ادبیات نقد مسئولیت دارند اما در آن سو، بر دولتمردان فرض به خیر و صلاح آنان نزدیک تر- است که تلخی برخوردهای صادقانه را به شیرینی برخوردهای منافقانه و مزوّرانه ترجیح دهند. واقعیت تلخ این است که برخی موتلفان ناصادق و مشاوران خائن در امانت، پوست خربزه زیر پای دولت محترم گذاشته اند. بعضی از پالس ها که با بی پروایی شماری از مقامات دولتی با صبغه شتابزدگی برای توافق و ناچاری و نیاز به غرب ارسال شده حرکت متعادل دولت را مسموم کرد و قبل از هر کاری باید از این روند سم زدایی - و در غرب سوء تفاهم زدایی- شود.
۳ هفته پیش وبسایت رادیو فرانسه با اشاره به همین پالس ها نوشت « ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت ایران، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی می بیند. [! ] بر پایه این جمع بندی، صبوری خریدار، وضعیت فروشنده را دشوارتر و قیمت فروش را کمتر خواهد کرد. پیشنهاد سقف زمانی ۳ ماهه از سوی [… ] برای انجام معامله قطعی با غرب، نشانه وضعیت اضطراری دولت تلقی شده که در ژنو در هیئت فروشنده ظاهر می شود. اکنون آن پیش بینی زمانی به ۹ ماه افزایش یافته که نشانه قصد غرب برای برداشتن قدم های محتاطانه است» . آمریکا با این تلقی غلط و به دور از واقعیت که طرف ایرانی- آن گونه که تداعی می کند- از سر اضطرار پای میز مذاکره آمده، دلیلی نمی بیند توافق عادلانه و قانونی انجام دهد و این در حالی است که مردم کوچه و بازار نیز می دانند هنگام معامله، خریدار باشند یا فروشنده، نباید از خود ذوق زدگی و نیاز مفرط نشان دهند. بنابراین ابتدا باید مذاکرات را از این دور اشتباهی که افتاده، خارج کرد و با صدای بلند اعلام نمود دولت ایران حاضر نیست به خاطر فشار تحریم ها، امتیاز یکطرفه بدهد.
اتفاق مهم دیگری که باید رخ دهد شروع اعتمادسازی دولت در داخل است. غربی ها در همین مذاکرات ۱۰ ساله ثابت کرده اند که به هیچ وجه مایل به اعتمادسازی با ایران نیستند. اما این مهم است که مقامات سیاسی و دیپلماتیک دولت به جای پمپاژ حس نامحرمی به اجزای فضای افکار عمومی، حسن ظن واقعی را به این حوزه و در میان منتقدان جاری کنند که البته این، عملی دو سویه است. در غیر این صورت جای نگرانی است آن که با وارونگی امر در حوزه پنهانکاری و اختفا و محرمانه انگاری مسائل، دچار روش اختفای کبکی شویم؛ سر و چشم و بینایی، پوشیده زیر برف و باقی هیکل در منظر و تیررس شکارچیان! دولت محترم ناچار است دیر یا زود با فتنه گرانی که طی دهه گذشته بارها نشان دادند پارسنگ کفه دشمن می شوند، مرزبندی کند. این یک اولویت استراتژیک است. در غیر این صورت جریان فتنه آلوده به سرویس های اطلاعاتی بیگانه بر اساس نقشه دشمن بر آن است که به واسطه راهبرد فشار و مذاکره و توهم اعطای امتیاز، دولت را مقابل نظام قرار دهد و ضمن بازسازی فضای مسموم ۱۰ سال پیش، خط مقدم نظام را تبدیل به مسئله نظام و حاکمیت سازد. آن زمان دولت عملا تبدیل به ابزار چانه زنی غرب و اپوزیسیون با نظام شده بود. البته و قطعا دکتر روحانی، خاتمی نیست و مورد وثوق و حسن ظن و اعتماد نظام است. در عین حال خطر نفوذ افراطیون را باید در دولت جدی گرفت.
ارسال نظر