/سجاد نوروزی/
«بازی بزرگ» روحانی چگونه سامان مییابد؟

" آقای روحانی اگر میخواهد بازی بزرگ به سرانجام برسد، فقط باید درباره موضع هستهای وارد مذاکره شود. آمریکا تمایل دارد با طرح گزینههای متعدد بحث را بر سر مزیتهای استراتژیک ایران ببرد. این خطری است که باید به سرعت جلوی آن را گرفت" .
می گویند هنری کسینجر سیاس بزرگ آمریکایی در اوائل دهه ۷۰ میلادی طرحی را پی ریزی کرد که بر اساس آن چین از کشور متخاصم آمریکا بدل به دوستی بی خطر شود. او راهبردهای کلانی را در این باب ترسیم کرد و بعد از قریب به ۲۵ سال آمریکا از این راهبردها میوه مطلوب خود را چید. دولت ها آمدند و رفتند، اما کسی راهبردهای کلان در این خصوص را « دستکاری» نکرد تا نتیجه مطلوب در یک فرایند دراز مدت سامان یافت.
این مقوله در کشوری متخاصم با ما رخ عیان کرده است، اما به کار ما هم می آید. در مواجهه با قدرت های جهانی و معادلات عمیقا منفعت جویانه بین المللی اگر راهبرد های درازمدت و کلان موجود نباشد، موفقیت مطاعی است که به دست می آید اما لغزان است و هر آن ممکن است از کف برود.
طی ۳۵ سال گذشته تقریبا می توان گفت این امر در دستگاه دیپلماتیک ما غایب بوده است. ما هیچ گاه در وزارت خارجه یا نهادهای فراقوه ای مانند شورای امنیت ملی نتوانستیم راهبردهایی برای ۵ سال یا ده سال یا حتی ۳۰ سال بعد در زمینه های مختلف تدوین، اجرا و به نتیجه برسانیم. تندبادهای انتخاباتی این نهادها را دگرگون کرده است و با هر انتخابات « نگرش های» جدید راهبردهایی جدید را پیشنهاد داده اند که مغایرت تام با روش قبلی داشته است، از همین رو است که نمی توان به این تشتت دل بست.
به طور مشخص مزیت های استراتژیکی که ایران اکنون در دست دارد، هیچ کدام مرهون راهبرهای دیپلماتیک وزارت خارجه نیست بلکه به دلیل « کنش های ایدئولوژیک» نهادهای انقلابی در ایران است. بدین سان ایدوئولوژی انقلابی است که امروز برای ایران مزیت استراتژیک فراهم کرده است.
در این میان اما رییس جمهور جدید می خواهد « بازی بزرگی» را شروع کند؛ بازی بزرگی که در بردارنده دو غایت راهبردی مهم است. در مرحله اول؛ روحانی می خواهد روش مذاکراتی و لحن آن را دگرگون سازد و از مدل های بسته پیشین فاصله بگیرد. در مرحله دوم ؛ او می خواهد بر رفتار طرف غربی اثرگذار باشد و با تغییر روش مذاکراتی و بهره گیری از « دیپلماسی پنهان» رفتار غرب را منعطف کند.
این دو غایت راهبردی مدنظر رییس جمهور روحانی در واقع گسست از روش های گذشته در مدیریت پرونده هسته ای است. روش هایی که با انتخابات سال ۸۴ آغاز شد و اکنون با انتخابات ۹۲ تغییر پیدا می کند! اینچنین است که مدعای مقدمه این یادداشت تایید می شود.
به هر روی، روحانی می خواهد چهره ای متفاوت از خود به نمایش بگذارد و ظرف ۶ ماه بازی را تمام کند. سوال مشخص این است که چگونه این امر ممکن است؟ مواجهه آمریکا با ایران بخشی از راهبرد کلان « مهار ایران» در ایالات متحده است که قدمتی سی و چند ساله دارد. تحریم های کنونی هم پیوست جدید این راهبرد کلان است، بنابراین سوال مشخص این است که روحانی چگونه می خواهد بر این راهبرد کلان اثرگذار شود و آمریکا را وادار کند که روش سی ساله خود را کنار بگذارد؟
بدیهی است که این راهبرد برای مقابله با مزیت های استراتژیک ایران در منطقه تدارک دیده شده است و به شرطی ملغی خواهد شد که این مزیت های وجود نداشته باشد، بنابراین بدیهی است که « بازی بزرگ» از این مسیر به جایی نمی رسد؛ مگر آنکه غرب به بی اثری آن واقف شود که فعلا چنین نشانه هایی دیده نمی شود.
با این وصف چگونه می توان بازی بزرگ را به راه انداخت؟ این امر را باید در روش مذاکراتی روحانی جستجو کرد. وجه غالب روش دیپلماتیک در میان دیپلمات های ایرانی را باید در سخنان معروف دکتر ولایتی در مناظره های انتخاباتی جستجو کرد که از مقوله ای به نام « بده بستان» سخن به میان آورد. روحانی نیز متعلق به همین مکتب است. فهم کلاسیک دیپلمات های ایرانی از مذاکره « امتیاز دادن و امتیاز گرفتن» است، نه خلق فضاهای جدید و زمین بازی حریف را عوض کردن و… این راه، کم دردسر و مطمئن است و با منش محافظه کارانه دیپلمات های ایرانی قرابت بیشتری دارد!
روحانی می خواهد با بهره گیری از این متد « بازی بزرگ» را به سرانجام برساند و کار را تمام کند. این « بده بستان» با مجوزهای صورت می گیرد که نظام در اختیار روحانی می گذارد.
مجوزهایی که جلیلی هم کم و بیش در دست داشت اما از آنها استفاده نکرد چرا که او مانند ارزیابی غیر واقع بینانه مطلوب بودن تام و تمام « بده بستان» ، در یک غیر واقع بینی آشکار آن را امری کاملاً غیر مطلوب می دانست.
مخاطرات و محسنات « بازی بزرگ»
از محسنات « بازی بزرگ» این است که ائتلاف آمریکایی- اسرائیلی را خدشه دار و تضعیف می کند و به کشورهای منطقه بالاخص عربستان پالس های راهبردی ای ارسال می کند که خواب را بر آنها حرام خواهد کرد. پایان مناقشه هسته ای ایران یعنی افزایش قدرت بازیگری ایران در منطقه و دست بالا پیدا کردن در معادلات خاورمیانه و این امر است که ریاض را سخت نگران می کند.
دیگر آنکه « بازی بزرگ» از مقدمات تکوین یک ائتلاف منطقه ای برای هجمه به مزیت های استراتژیک ایران در خاورمیانه جلوگیری می کند. با افزایش فشارها بر ایران لبنان و سوریه دچار مسائل خاصی شدند که رهایی ایران از این فشارها روندهای جدیدی را در منطقه خلق خواهد کرد. در عین حال به ایران توانی خواهد بخشید که مسیری را پیگیری کند که طی آن غرب پس از پیان ماجرا به عنوان مقصر اصلی کشدار شدن مذاکرات قبلی معرفی شود.
در عین حال مخاطراتی هم در راه است. نیاز آقای روحانی به خلق « بازی بزرگ» یک وجه دیگر هم دارد و آن بی برنامه بودن دولت در حوزه اقتصاد است. دولت جدید برنامه مشخص اقتصادی ندارد و برای برون رفت از وضعیت فعلی اقتصادی به بازتولید چرخه « فروش نفت - وارادت آسان» دل بسته است. احیای این چرخه نیز وابسته به تعاملات سیاست خارجه است، بنابراین روحانی به طور آشکاری یک مسئله دیپلماتیک به یک مسئله اقتصادی گره زده است؛ مقوله ای که باعث می شود غرب با علم به نیاز طرف مذاکره کننده، به « بازی بزرگ» وارد نشود و برای بهره بیشتر وارد فضاهای جدید شود.
مخاطره دیگر تعدد گزینه های روی میز است. آقای روحانی اگر می خواهد بازی بزرگ به سرانجام برسد، فقط باید درباره موضع هسته ای وارد مذاکره شود. آمریکا تمایل دارد با طرح گزینه های متعدد بحث را بر سر مزیت های استراتژیک ایران ببرد. این خطری است که باید به سرعت جلوی آن را گرفت و به صراحت به طرف مقابل تفهیم کرد که فقط مسئله هسته ای قابلیت مذاکره دارد.
آقای روحانی اگر بتواند این امر را به غرب تفهیم کند، می توان امیدهایی به موثر بودن مذاکرات داشت. با تفهیم این مقوله به غرب می توان از مزیت های استراتژیک ایران در منطقه برای سامان دادن به « دیپلماسی پنهان» بهره های خوبی برد. روحانی اگر می خواهد در این بازی پیروز باشد، باید از این مزیت ها در « دیپلماسی پنهان» بهره ببرد و مبانی « مکتب بده بستان» را فقط در دیپلماسی عیان دنبال کند. دیپلماسی پنهان گاه تعیین کننده تر از دیپلماسی عیان است.
ارسال نظر