به گزارش پارس ، تسنیم به نقل از مؤسسه واشنگتن، کارشناسان این اندیشکده بر این باورند که حمله احتمالی آمریکا به سوریه هر چند محدود باید تأثیر گذار و جدی باشد تا بتواند توازن قوای نظامی را به نفع شورشیان تغییر دهد و در نهایت منجر به تغییر رژیم در سوریه شود.

اندرو جی. تابلر

انتقاد از اپوزیسیون سوریه بیشتر حول فقدان یکپارچگی آن می گردد. مشکلی که معمولاً در این باره مورد غفلت قرار می گیرد، مبالغه در مورد رهبران اپوزیسیون است، که شماری از ایشان بیشتر روی خواسته ها و مطالبات فردی و نه جمعی تمرکز دارند. اما این ویژگی نامطلوب، که ناشی از خروج ایشان از سلطه چندین دهه ای حاکمیت دیکتاتوری است، صرفاً یک ضعف نیست. بشار اسد نتوانسته است این شخصیت های شناخته شده را کنار بزند؛ افرادی که به منزله یکی از دلایل اصلی ادامه حیات اپوزیسیون هستند.

در ماه های اولیه شورش، شورای ملی سوریه تلاش کرد چهار جریان سیاسی اصلی اپوزیسیون را گرد هم آورد: لیبرال ها، پیروان اخوان المسلمین، سلفی ها و کردها. این شورا که تحت تسلط تبعیدی ها و سرشار از اختلافات فردی و ایدئولوژیک بود نتوانست رد پایی از خود در داخل سوریه برجای بگذارد. شورای ملی سوریه که ناکامی در پاییز سال ۲۰۱۱ از تحصیل کمک های غربی آن را به خشم آورده بود، زمانی که معلوم شد بدون استفاده از زور نمی تواند حکومت را ساقط کند، بیش از پیش خشمگین شد. در نوامبر سال ۲۰۱۲ نشست شورای ملی سوریه در دوحه به تشکیل نیروهای ائتلاف انقلاب و اپوزیسیون ملی سوریه منجر شد. شورای ملی سوریه چهل درصد از کرسی ها را در این نهاد جدید به خود اختصاص داد و در حالی که نمایندگی از داخل کشور افزایش یافت، اما به قدر کفایت نبود. نمایندگان به جای آنکه انتخاب شوند، دست چین می شدند و متحدین غربی و غرب نیز نتوانستند حمایت کافی را از ایشان به عمل آورند.

همزمان یک نشست موازی در دوحه برگزار شد تا یکپارچگی را در میان اپوزیسیون مسلح افزایش دهد. این نشست با نشستی دیگر در آنتالیای ترکیه پیشگیری شد که نتیجه آن تشکیل شورای عالی نظامی بود که سرپرستی آن را ژنرال سلیم ادریس عهده دار شد. ساختار شورای عالی نظامی چیزی شبیه به مدل ایالتی قطری و سعودی بود که بر اساس پنج جبهه (شمالی، ضرفی، غرب/مرکزی، جنوبی و حمص) شکل می گرفت، که هر کدام به پنج زیر دپارتمان تقسیم می شدند (عملیاتی، اطلاعاتی، ادوات/تجهیزات، مدیریت/مالی و قضایی موقت) . این شورا تحت تأثیر قدرت های خاریجی است به ویژه آژانس های اطلاعاتی غربی و غربی؛ هدف اصلی آن این است که به عنوان یک معبر یکپارچه و مستحکم تسلیحات و دیگر کمک ها را به دست اپوزیسیون برساند.

حتی با این ساختار دقیق و تعریف شده، گرایش های سیاسی مختلف سرپرستان دپارتمان های متعدد شورای عالی نظامی، فضای بی نظمی و تشنج عمیقی را ایجاد کرده است. شورای عالی نظامی که در واقع به عنوان ترکیبی بین المللی از یگان های نظامی از طیف های مختلف ایدئولوژیک تشکیل شده است، در ابتدا به عنوان فرصتی دیده می شد که قرار بود در آن همکاری سلفی ها جلب شده و از طریق تعامل بر قرار کردن میان ایشان و ناسیونالیست ها در طول زمان تعدیل شوند. اگر این شورا به نحو شایسته تری تجهیز و تأمین مالی می شد، مجبور نبود برای جلب حمایت به گروه های افراطی و حامیان ایشان نزدیک شود.

به رغم کمبود های شورای عالی نظامی، واشنگتن نباید آن را طرد می کرد و می توانست از آن به عنوان نیرو محرکه و معبری برای حمایت از اپوزیسیون استفاده کند. در عوض سیاست گذاران باید با برنامه ریزی دقیق از اعضای سکولار ناسیونالیست شورای حمایت کنند. سوریه در واقع یک بازی سیاسی است که با استفاده از ابزارهای نظامی در آن بازی می شود و آمریکا نیز اگر می خواهد مانع افزایش وخامت اوضاع شود باید وارد بازی بشود. دو سال پیش از این، سوریه صرفاً « دولت حامی تروریسم» بود، اما اکنون ضرورتاً متشکل از سه کانتون است: حکومت اسد در غرب، سنی ها در مرکز، کرد ها در شرق. سازمان های تروریستی که آمریکا شناسایی کرده است در هر سه این کانتون ها دیده می شوند. بر این اساس، یک رویکرد دقیق و میانه رو نیازد است رویکردی که قاطعانه تر از رویکرد کنونی است و به رقبای منطقه ای اجازه نمی دهد که بیش از این بر نتایج مطلوب ما تأثیر گذاری داشته باشند و آنها را به چالش بکشند.

جفری وایت

اپوزیسیون نظامی سوریه در نتیجه این شورش ها به شدت تغییر کرده است و با ادامه جنگ بیش از پیش تغییر خواهد کرد. شورشیان گروه کوچکی از پناهندگانی بودند که اندک تسلیحاتی در اختیار داشتند که به یک نیروی توانمند تبدیل شدند که می تواند سرزمینی را تصرف کرده و حفظ کند و موجودیت حاکمیت را به خطر اندازد. در بهاری که گذشت ایشان اقداماتی را ترتیب دادند که شبیه به عملیات های واقعی بود و از جنگ های محلی محدود به دور بود. در بخش تهاجمی موفق به محاصره تأسیسات حکومتی شده، آنها را از دیگر بخش ها جدا کردند، بمباران آن ها را در دستور کار قرار داده و در نهایت به صورت مستقیم به آنها حمله ور شدند. در بخش تدافی نیز ایشان ثابت کردند که توانمند و قاطع هستند.

اوضاع کنونی نظامی با چند ویژگی قابل توصیف است: ماهیت روز افزون فرقه ای خود نیروها؛ افزایش مداخله هر چه بیشتر خارجی در هر دو طرف؛ افزایش استفاده از تسلیحات سنگین توسط هر دو طرف؛ استفاده مستمر حکومت از نیروهای هوایی، توپخانه ای و موشکی برای حمله به تأسیسات نظامی شورشیان؛ توانمندی هر دو طرف در انجام عملیات های نسبتاً سطح بالا؛ و افزایش تلفات جنگی در همه جا. مزیت های حکومت شامل این موارد می شود: قدرت آتش بیشتر، توانمندی در استقرار نیروها و هماهنگ کردن قدرت آتش آنها، توانمندی برای به کار گیری، آموزش و استقرار نیروهای غیر متعارف در داخل واحد های متعارف و وارد کردن حجم قابل توجهی از نیروهای متحد خود به جنگ. نیروهای توپخانه ای بسیار بزرگ و کارآمد اسد ظاهراً کمترین تلفات را داشته اند.

از همه طیف های ایدئولوژیک در میان نیروهای شورشی دیده می شود. برخی واحد ها، به ویژه شبهه نظامیان اسلام گرا، به نظر بسیار با انگیزه، تهاجمی، یکپارچه، منظم و تاحدی به لحاظ نظامی تعلیم دیده هستند؛ ایشان باعث برندگی نسبی شورشیان در جنگ هستند و نقشی کلیدی در تصرف تأسیسات حکومتی ایفا می کنند. بسیاری از واحد های شورشی اکنون تسلیحات سنگین در اختیار دارند از جمله تیربارهای سنگین، ضد هوایی، خمپاره انداز، تفنگ های بدون لگد و موشک اندازهای توپخانه ای. برخی نیز تانک، خودروهای نفر بر زرهی، موشک های ضد تانک هدایت شونده، ادوات توپخانه ای میانبرد و موشک انداز های زمین به هوای نفری در اختیار دارند. بیشتر این تسلیحات از ذخایر خود حکومت تحصیل شده است.

دستور کار حقیقی شورشی ها برای جنگ هنوز مشخص نیست. پیکره بندی جنگی ایشان در عدد به صدها نفر می رسد و موضوع فرایند های مختلفی هستند که تعیین کردن اندازه، سازماندهی، مناطق عملیاتی و گرایش های ایدئولوژیک آنها را دشوار می کند. در نتیجه فقدان یک سیستم کلان لجستیکی، شورشی ها به منابع مختلف تسلیحاتی و مهماتی متکی هستند از جمله بازیگران ذی نفع خارجی. به منظور دست یافتن به پیروزی ایشان مجبورند با برتری قدرت آتش حکومت مقابله کنند، نقاط قوت عمده آن را تصرف نمایند، به حملات آن واکنش نشان دهند و « شیوه جدید جنگی» را در پیش گیرند. این یعنی طراحی و اجرای عملیات های پیچیده تر و بزرگ تر هم در عرصه تهاجمی و هم در عرصه تدافعی. جدای از همه اینها، ایشان باید اتحادی سیاسی و نظامی را به وجود آورند که برای توسعه و اجرای یک استراتژی کارآمد برای سرنگون کردن حکومت ضروری است.

مایکل ایزنستات

حمله آمریکا به سوریه می تواند اهداف مختلفی را تأمین کند: به حکومت این پیام را بدهد که باید در برابر اقدامات خود پاسخگو باشد، از استفاده مجدد از تسلیحات شیمیایی جلوگیری کند، تعادل قوای نظامی را رقم بزند (به منظور فراخ کردن راه برای دست یافتن به مصالحه دیپلماتیک یا پیروزی اپوزیسیون) و/یا تغییر رژیم. با در نظر گرفتن تمایل دولت اوباما برای جلوگیری از مداخله ای بلند مدت، به نظر می رسد حداقل اهداف در یک حمله محدود در نظر گرفته شود تا اعتبار آمریکا بازگردانده شده و استفاده از تسلیحات شیمایی در آینده بازداشته شود.

از آنجا که چنین حمله ای بعید است که توانمندی های نظامی حکومت را تا حد زیادی تقلیل دهد، باید روی تغییر محاسبات حکومت تمرکز شود. این به معنای هدف قرار دادن وفادارترین و توانمند ترین واحد های نظامی حکومت است واحد هایی که عملیات های حکومت را راهبری می کنند و در استفاده از تسلیحات شیمیایی دخیل بوده اند یعنی واحد زهری چهارم، گارد ریاست جمهوری و نیروهای ویژه. هر چند که منهدم کردن تانک ها و توپخانه ها و کاستن از توان جنگی ایشان کارآمد است، مهمتر آن است که تلفات در این واحد ها به حداکثر ممکن برسد، واحد هایی که اعضای آن به واسطه خون و ازدواج به رهبری حکومت متصل شده اند. چنین حمله ای این پیام را به همراه دارد که استفاده از تسلیحات شیمیایی توانمندی حکومت در ادامه جنگ را به خطر می اندازد و امنیت مهمترین و وفادارترین حامیان وی را در معرض آسیب قرار می دهد.

با این حال تحت شرایط کنونی، چنین هدفی بسیار گمراه کننده است. با مخابره کردن اهداف خود واشنگتن به حکومت اسد این زمان را داده است تا مراکز فرماندهی خود را تخلیه کند و نیروهای خود را متفرق ساخته و مخفی کند. همچنین موشک های کروز به تنهایی قادر نیستند تا تأثیر مطلوب را برجای بگذارند. چند صد موشک کروز نمی تواند خسارت سنگینی بر حکومتی وارد کند که دو سال جنگ فرسایشی را ادامه داده است. قدرت هوایی در مجموع برای هدف قرار دادن اهداف متحرک و قابل جابه جایی، کارآمد تر است. حملات موشکی معمولاً بر اساس اطلاعاتی انجام می شوند که چند ساعت عمر دارند در حالی که خلبان های در حال پرواز بر فراز میدان جنجگ می توانند در زمان زنده اهداف را شناسایی کنند. علاوه بر این دمشق مداخله آمریکا را یک رویداد یکباره می داند که تمام می شود. بر این اساس، اسد به احتمال بسیار بار دیگر از خطوط قرمز رئیس جمهور اوباما تخطی خواهد کرد و به این نتیجه می رسد که استفاده نوبتی از تسلیحات شیمیایی حملات جدیدی را در پی نخواهد داشت.

ترس از اینکه سوریه در پی حمله آمریکا به اسرائیل حمله خواهد کرد، بیش از حد مبالغه آمیز است. اسرائیل در سال جاری در چهار وهله به اهدافی در داخل سوریه حمله کرده است بدون آنکه واکنشی را از پی داشته باشد و دمشف نمی خواهد خود را در یک جبهه ثانویه درگیر کند. محتمل ترین واکنش حکومت ادامه دادن به سنجش خطوط قرمز با استفاده های محدود از تسلیحات شیمیایی خواهد بود. همچنین حزب الله که پیش از این درگیر یک جنگ در سایه با اسرائیل شده است، خواهان پذیرش خطری مضاعف به ضرر متحد سوری خود نیست. ایران که در طول تاریخ از درگیری مستقم با آمریکا خودداری کرده، احتمال دارد به افزایش حمایت های خود از اسد، هر چند که خطرناک و تحریک کنند ه است، ادامه دهد.

واشنگتن نباید سعی کند که این بحران را با هزینه اندک و ارزان مدیریت کند؛ یک چنین فرمولی منجر به اقدامی نامناسب می شود که اهداف مذکور را برآورده نخواهد کرد و در نتیجه چالش های جدیدی را برای آمریکا به وجود می آورد. لذا یک حمله پرهزینه تر لحاظ خواهد شد و تنها راهی است که اسد را مطمئن سازد مداخله آمریکا یکبار برای همیشه نخواهد بود. همزمان، سیاست گذاران آمریکا نباید دچار این توهم شوند که یک حمله واحد، جدای از تأثیر گذاری آن، مشکل را حل می کند اسد همچنان به سنجش تخطی از این خطوط قرمز ادامه خواهد داد. در نهایت اینکه اقدام نظامی باید با مانورهای دیپلماتیک برای دور کردن حامیان روسی و ایرانی حکومت اسد همراه شوند و اهمیتی ندارد که چنین کاری تا چه حد دشوار است. در پایان، ایجاد تردید در مورد قابل اعتماد بودن متحدین، می تواند تأثیری به اندازه یک اقدام نظامی علیه اسد داشته باشد.