چگونگى شکلگیرى بسترهاى انحراف در انقلاب مصر
«برادران و خواهرانم! مراقب این امانت بزرگ باشید. غرور و نیز سادهانگارى، دو آفت بزرگ پس از نخستین پیروزىها هستند… قدرتهاى ضربهخورده جهان و منطقه بىشک در افکار شیطانى بهسر مىبرند…
به گزارش پارس به نقل از تسنیم، اولین دولت پس از انقلاب مصر در حالى به سقوط افتاد که حضرت آیت الله العظمی خامنه اى بهمن ۱۳۹۰ و در خطبه هاى نمازجمعه تهران، تذکرات و هشدارهایى با این مضمون خطاب به گروه هاى سیاسى مصرى داده بودند: « برادران و خواهرانم! مراقب این امانت بزرگ باشید. غرور و نیز ساده انگارى، دو آفت بزرگ پس از نخستین پیروزى ها هستند… قدرت هاى ضربه خورده جهان و منطقه بى شک در افکار شیطانى به سر مى برند؛ از فکر حذف و انتقام تا طرح فریب دادن و متزلزل کردن و ترساندن و به طمع انداختن شما و سپس نابودکردن انقلاب ها… به آمریکا و ناتو اعتماد نکنید. آنان هرگز به مصالح شما و منافع ملت شما نمى اندیشند. هم چنین از آنان نترسید. آنان پوشالى اند و به سرعت ضعیف تر نیز شده اند. حاکمیت آنان بر جهان اسلام صرفاً محصول ترس و جهل ما در ۱۵۰ سال گذشته بوده است. به آنان امید نبندید و از آنان حساب نبرید… مراقب بازى هاى آنان باشید. هم چنین وارد بازى دلارهاى نفتى وابستگان و متحدان غرب در میان اعراب نشوید که در آینده از این بازى ها سالم بیرون نخواهید آمد… شروع انحراف در نهضت هاى کنونى، تن دادن به بقاى رژیم صهیونیستى است… تعریف ها باید بازخوانى شوند. دو الگوى اسلام تکفیرى و اسلام لائیک از سوى غرب به شما پیشنهاد شده و خواهد شد تا الگوى اسلام اصولگراى معتدل و عقلانى در میان انقلاب هاى منطقه تقویت نشود. به اسلام مطلوب واشنگتن و لندن و پاریس بدبین باشید؛ چه از نوع لائیک و غربگرا و چه از نوع متحجر و خشن آن. به اسلامى که رژیم صهیونیستى را تحمل مى کند ولى با مذاهب اسلامى دیگر بى رحمانه مواجه مى شود، دست آشتى به سوى آمریکا و ناتو دراز مى کند ولى در داخل به جنگ هاى قبیله اى و مذهبى دامن مى زند و اشداء با مؤمنین و رحماء با کفار است، اعتماد نکنید… »
در این نوشتار سعى نموده ایم تحلیلى بر چگونگى شکل گیرى بسترهاى انحراف در انقلاب مردم مصر داشته و تصویر شفاف ترى از آنچه که در مصر مى گذرد داشته باشیم.
آینده مبهم تحولات مصر
وقایع روزهاى اخیر مصر سبب بروز نگرانى هاى جدى در جهان اسلام شده است، فتاواى قتال گرایانه تکفیرى ها به همراه تیراندازى وسیع و بى سابقه ارتش به سوى معترضان، آینده خطرناکى را خبر مى دهند. مصر در میانه این بحران مى تواند به یک کانون بزرگ ناامنى تبدیل شود و کلیه کشورهاى پیرامون آن و حتى کشورهاى دوردست دو حوزه اسلامى و عربى را در بر بگیرد. تداوم وضع کنونى از یک سو شکاف التیام ناپذیرى را در درون جامعه مصر پدید مى آورد و از سوى دیگر به انواعى از دخالت هاى سوداگرایانه غرب و رژیم هاى وابسته به غرب منجر مى شود.
تحولات جارى مصر آنقدر مهم است که باید از جنبه ها و زوایاى گوناگون مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد. مسلماً این تحولات از یک سو تأثیر مهمى بر « آینده مصر» خواهد داشت و از سوى دیگر با پیامدهاى مهم منطقه اى و بین المللى همراه خواهد بود کما این که طیف بندى هاى موافق و مخالف در سطوح داخلى، منطقه اى و بین المللى و تمرکز ویژه همه دنیا روى آنچه امروز در مصر مى گذرد از حساسیت، تأثیر و اهمیت این تحولات خبر مى دهند.
درباره سهم اسلام گراها و به خصوص اخوان و دولت یک ساله آن در این دگرگونى ها حرف هاى زیادى زده شده است. در عین حال واقعیت این است که همه چیز به عملکرد و مواضع اخوان برنمى گردد هرچند مواضع درست و عملکرد مناسب در « لحظات حساس» مى توانست به احتمال زیاد نقش عوامل داخلى و خارجى دیگر را کاهش داده و مهار نماید اما در عین حال « جامع نگرى» حکم مى کند که به عوامل دیگر هم توجه شود و در نهایت درس گرفتن از تحولات مصر نیازمند توجه به همه علل و عوامل است.
اگر نگاهى به رسانه ها و مواضع دولت ها و رسانه هاى غربى عربى بیاندازیم، مى بینیم که همه انگشت ها به سمت اخوان المسلمین و دولت آن نشانه رفته و در مورد عوامل دیگر سکوت شده و یا با اشاره بسیار مختصر از آن مى گذرند. اما براى آن که بدانیم این تنها بخشى از واقعیت است و نه همه آن، کافى است مثلاً رفتار ارتش و نهاد قضایى مصر در زمانى که دولت اخوانى با رأى مردم سر کار آمد و احزاب و گروه هاى شکست خورده در موضع « معترض» بودند را با چند هفته پیش که یک دولت با حکم وزیر دفاع سر کار آمد و اسلام گراها در موضع معترض بودند، مقایسه کنیم تا دریابیم، نقش
نهادهایى که قانوناً باید بى طرف مى ماندند و خود هم ژست بى طرفى مى گرفتند، چه بوده است. همین طور باید بدانیم نقش قدرت هاى خارجى و رژیم هاى عرب وابسته به آمریکا در این تحولات چه بوده است.
« نقشه راه» شکست خورده ارتش
نظامیان مصر بر اساس اسنادى که در روزنامه هاى اروپایى هم منتشر شده، بعد از حصول اطمینان از پشتیبانى آمریکا، انگلیس، فرانسه و عربستان، دولت نیم بند و ضعیف محمد مرسى را با یک اولتیماتوم دو روزه ساقط کردند و مانند کسى که به دلیل وقوع دعوا به خود حق هر نوع مداخله اى را مى دهد، فردى را به عنوان رئیس جمهور موقت و فرد دیگر را به عنوان نخست وزیر موقت منصوب نمودند! آنان گمان کردند که شکل گیرى یک جبهه مردمى ضد اخوانى به آنان مشروعیت لازم را بخشیده و لذا مى توانند اعتبار و زور را در هم بیامیزند و اوضاع را آن گونه که مى خواهند مدیریت
نمایند اما این تصور نادرست بود چرا که از یک سو آن « مشروع خیابان» عمر کوتاهى دارد و اگر در این دوره کوتاه ارتش قادر به جمع و جور کردن اوضاع نباشد، مشروعیت خیابانى به ضد خود تبدیل مى شود.
از سوى دیگر استفاده از زور در شرایط انقلابى پاسخ معکوس مى دهد کما این که ارتش نتوانست با اولتیماتوم نظامى ۴۸ ساعته در روزهاى گذشته اوضاع را آرام کند و اگر على رغم ژست اقتدار، ارتش نتواند اوضاع خیابان ها و میادین را فیصله دهد، به هیچ وجه قادر به کنترل امنیتى مصر نیست. هم اینک مى توانیم با قاطعیت بگوییم برنامه راه ارتش براى تسلط بر اوضاع و تنظیم امور بر اساس یک « نقشه راه» شکست خورده است.
منازعه و یا بحران فعلى مصر به یک وزنه تعادل و یا « میانجى» مورد اعتماد نیاز دارد ولى در شرایط فعلى تحقق آن بعید به نظر مى رسد چرا که اینک کل مصر کم وبیش به دو گروه مخالف و موافق تقسیم شده اند و نهاد سومى که با طرفین بحران ارتباط داشته باشد و در همان حال از وزانت و وثاقت کافى برخوردار باشد، وجود خارجى ندارد. در یک دوره ایفاى این نقش به عهده ارتش بود و ژنرال ها معمولاً بهتر از هر کس دیگرى از عهده این نقش برمى آمدند ولى حالا ارتش خود به یک طرف دعوا تبدیل شده و دیگر نمى تواند نقش نیروى تعادل و همراه را برعهده بگیرد.
در یک دوره اى ناصریست ها به رهبرى « حمدین صباحى» این نقش را ایفا مى کردند ولى اینک اگرچه تا حد زیادى سکوت کرده اند، طرف دعوا به حساب مى آیند. به همین صورت « جامع الازهر» نیز على رغم وجاهت مذهبى و جایگاه سنتى و تاریخى خود، قادر به ایفاى نقش نیست و در این صحنه از مقبولیت لازم براى فیصله دادن به بحران برخوردار نمى باشد. و به خصوص اخوانى ها روى این نکته تأکید مى نمایند. به همین صورت بقیه اجزاء در مصر نیز قادر به ایفاى این نقش حساس نیستند.
چشم انداز تحولات مصر
درباره آینده بحران مصر و گزینه هاى احتمالى مى توان موارد متعددى را برشمرد اما اگر بر اساس روش « نشانه شناسى» بخواهیم تحولات جارى و چشم انداز این تحولات را بررسى کنیم، به ناچار با نشانه هاى زیر مواجه مى باشیم:
۱- بر اساس بیانیه اى که چند روز پیش، ارتش صادر کرد و نیز بر مبناى عملکرد، مى توان گفت ارتش مصر به هیچ وجه قصد ندارد حتى به صورت محدود با اخوان المسلمین به توافق برسد. ارتش براى مصالحه نه اقدامى کرد و نه از اقدامات ناصحان استقبال کرد. ارتش مصر اگرچه وانمود مى کند که با برگزارى تجمع با مخالفان مشکل ندارد ولى براى متفرق کردن آن، به انواعى از اقدامات خشن دست مى زند. چند روز پیش روزنامه « شرق الاوسط» سندى را منتشر کرد که در آن آمده بود ارتش براى متفرق کردن تظاهرات کنندگان در حال ارزیابى تعداد کشته هاى احتمالى این اقدام است. گفته مى
شود که بعضى از نیروهاى امنیتى به فرماندهان ارتش یادآور شده اند که این اقدام ممکن است به کشته شدن سه تا ۵ هزار نفر از مردم منجر شود. در این سند توصیه شده بود که فرماندهان ارتش به جاى توسل مستقیم به خشونت، به استفاده از اهرم هاى نرم ترى که در نهایت تجمع کنندگان الرابعه و النهضه را متفرق مى کند، مبادرت نمایند. این اقدامات شامل محاصره غذایى و دارویى میدان، عدم اجازه بازگشت به کسانى که براى انجام کارى از تجمع کنندگان جدا مى شوند، قطع آب و برق میدان هاى محل تجمع و استفاده از ماشین هاى آب پاش مى شود. اما آنچه در گذشته روى داد، بیانگر
آن بود که دستگاه نظامى مصر همان راه برخورد مستقیم و آنى را انتخاب کرده است. این اقدام به تنهایى نشان مى دهد که ارتش بنا ندارد کوتاه بیاید.
با این سماجت ارتش و پلیس مصر، خودبه خود این سؤال مطرح مى شود که ارتش با واحدهایى در داخل مصر و در خارج از این کشور هماهنگ کرده است چرا که توسل به خشونت و تشدید آن بدون هماهنگى داخلى و خارجى، ضمن آن که منطقى نیست، مشکلات جدى را براى ارتش پدید مى آورد که اولین مشکل آن تمرکز فشار داخلى و خارجى روى ارتش است و بعید است که ارتش مصر به این نکته بدیهى توجه نداشته باشد.
در عین حال بعضى از ناظران با تمرکز روى عناصرى که براى متفرق کردن معترضان اسلام گرا به خشونت متوسل شده اند، معتقدند فرمان خشونت در دست وزارت کشور و پلیس مصر بوده و ارتش در حد حضور نظامى در صحنه حضور داشته است. اگر این موضوع درست باشد، بیانگر نوعى تقسیم کار امنیتى و در عین حال نشان دهنده عدم آمادگى درونى ارتش براى برخورد تند نظامى علیه نیروهاى داخلى مصر است. پیش از این هم خیلى ها معتقد بودند با ورود ارتش به صحنه خشونت، موج نارضایتى افسران به حد انشعاب مى انجامد.
۲- اخوان المسلمین نیز در این صحنه نشان داد که مایل نیست بحران مصر از طریق توافق و خویشتندارى حل شود. اخوان تا آخر روى عدم مشروعیت اقدام سوم جولاى- ۱۳ تیر- ارتش تأکید و آن را کودتا مى داند، میانجى گرى گروه هاى سیاسى و حتى شیخ الازهر- احمد الطیب - را قبول ندارد و راه دیگرى هم که به نوعى در آن از روش سیاسى مسالمت آمیز یاد شده باشد، نشان نمى دهد. اخوان در حال حاضر پشت به واقعیت صحنه حرکت مى کند و این مى تواند نه تنها براى آینده این جماعت که براى آینده مصر نیز خطرناک باشد.
۳- غرب و به ویژه آمریکا در این صحنه به گونه اى عمل مى کنند که در نهایت هر دو طرف ماجرا ضعیف شوند. آمریکایى ها در حد فاصل ماه هاى اخیر - از شکل گیرى جنبش تمرد در اردیبهشت گذشته تاکنون - گاهى وانمود کرده که در نهایت طرف اخوان را مى گیرد و به ارتش اجازه اقدامات ضدمدنى را نمى دهد. این موضع تا حد زیادى خیال اخوانى ها را راحت کرده بود و بعضى از شخصیت هاى آن با صراحت مى گفتند « ارتش علیه مرسى وارد عمل نمى شود چون آمریکا چنین اتفاقى را برنمى تابد. » گاهى هم وانمود مى کرد که ارتش را به عنوان مهم ترین نهاد ثبات بخش مصر مى
شناسد و به آن اعتماد دارد، ولى مرور رفتار دولتمردان آمریکایى نشان مى دهد که سیاست آمریکا، حمایت از سیاست تضعیف توأمان ارتش و اخوان المسلمین است. هیچ چیز براى آمریکا مطلوبتر از این نیست که « قدرت» در کشور حساس مصر به « ضعف» مبدل شود. این سیاست البته اختصاص به مصر ندارد و حتى عربستان را نیز در بر مى گیرد.
چندى پیش پایگاه خبرى « الاوسط» به پژوهش ۱۷۳۶ صفحه اى چهار گروه تحقیقاتى پژوهشى امنیتى نظامى وابسته به پنتاگون اشاره کرد. آمریکایى ها بر اساس یک طرح ظریف امنیتى فروپاشى ۴ نیروى نظامى در منطقه تا پایان سال ۲۰۱۵ را به طورجدى مدنظر قرار داده اند، نیروى نظامى عربستان، مصر، سوریه و ایران. این تحقیق مى گوید براى فروپاشى ارتش مصر فقط به ۱۰ ماه زمان نیاز است چراکه ارتش مصر در ماههاى اول درگیرى دچار شکاف داخلى شده و از صحنه خارج مى شود.
غرب و رژیم صهیونیستى اگرچه نمى توانند آینده تحولات را به درستى پیش بینى نمایند ولى از توسعه هرج ومرج و آنارشى امنیتى در منطقه - البته با یک اولویت بندى - حمایت مى نمایند چراکه معتقدند اگر این تحولات براى آنان سودى نداشته باشد، ضررى هم ندارد. با این وصف در یک بررسى تحلیلى مى توان گفت غرب یکى از طرف هاى اصلى شرایط هرج ومرج گونه فعلى است.
اما چشم اندازهاى پیش روى مصر هم از اهمیت زیادى برخوردار است:
۱- اگر ارتش و اخوان که دو طرف اصلى تحولات مصر هستند، بر مواضع فعلى خود تأکید نمایند، مصر به سمت درگیرى داخلى پیش مى رود و این مى تواند به یک فروپاشى تمام عیار از جمله فروپاشى در عرصه اجتماع منجر شود. آثار چنین وضعیتى بر کشورهاى شمال آفریقا فورى و عمیق خواهد بود. این متأسفانه قوى ترین احتمال تحولات مصر است.
۲- ارتش و اخوان روى تداوم دموکراسى در صحنه سیاسى مصر به توافق برسند به گونه اى که ارتش تضمین لازم را براى برگزارى دقیق و سالم انتخابات ریاست جمهورى و انتخابات مجلس و همه پرسى قانون اساسى جدید بدهد. در این صورت اولاً در یک ظرف زمانى حداکثر شش ماهه قدرت سیاسى از ارتش به گروه هاى سیاسى مذهبى منتقل مى گردد، ثانیاً در چنین توافقى دموکراسى جاى ارتش را مى گیرد و این مى تواند به محدودشدن قدرت ارتش منجر گردد و این اتفاق تا حد زیادى بعید به نظر مى رسد چراکه طرف هاى غربى، عربى و لائیک در مصر تحت هیچ شرایطى اجازه بازسازى دولت اخوان را نمى
دهند، از این رو چنین اتفاقى بعید به نظر مى رسد.
۳- تداوم تنش در جامعه مصر، به مداخله سازمان ملل و غرب در امور داخلى مصر منجر شود. حساسیت هاى خاص اروپایى ها روى تحولات مصر چنین رخدادى را محتمل مى گرداند که البته این گزینه به نوعى مکمل گزینه اول بوده و احتمال وقوع آن زیاد به نظر مى رسد. این مداخله على القاعده و به ظاهر عمدتاً هویت حقوقى، سیاسى و دیپلماتیک دارد تا هویت نظامى امنیتى.
جایگاه ارتش در جامعه مصر
به اعتراف دوست و دشمن، مراحل پایانى حکومت مبارک و دو سال و نیم پس از آن با مهارت از سوى نظامیان به نحوى مدیریت شده که هم، زمام امور حاکمیتى را از دست نداده اند و هم در بزنگاه هاى دقیق زمانى به نقش آفرینى پرداخته اند. با این که نظامیان مصرى از تجربه کافى برخوردار بوده و همواره از نصایح و رایزنى هاى دوستان خود در آمریکا، رژیم صهیونیستى و تعاملات بین عربى بهره برده اند، در عین حال نمى توان نادیده گرفت که وضعیت جدید و پیچیدگى هاى آن از سقف مهارت هاى نظامیان فراتر رفته و موجب شده تا رفتارهاى کلاسیک براى مدیریت کلان اوضاع و تحولات مصر،
پاسخگویى کافى نداشته و زمام امور از دست برود و کنش هاى عصبى و کنترل نشده از خود نشان دهند.
ارتش در مصر یک قدرت بى رقیب است. مجموعه نیروهاى نظامى، انتظامى و امنیتى مصر به حدود ۵/۲ میلیون نفر مى رسد این تعداد حدود ۲۵ درصد از بودجه ۱۹ میلیارد دلارى سالانه را به خود اختصاص داده و سهم شان در مراکز اقتصادى به ۴۰ درصد نزدیک مى شود. فرض کنید که هر عضو ارتش و… با ۴نفر واجد شرایط رأى زندگى مى کند، مجموعه این ها ۱۰ میلیون نفر مى شوند و مى توانند در شرایط اختلاف احزاب یک پایه رأى قوى به حساب آمده و معادله را به نفع خویش تغییر دهند کما این که همین نیرو در انتخابات ریاست جمهورى سال گذشته بیش از ۱۰ میلیون رأى کسب کرد. ارتش در میان گروه
هاى سیاسى مصر، تنها یک رقیب جدى داشته و آن، اخوان المسلمین بوده که گفته مى شود کف رأى آن، حدود ۷ میلیون نفر مى باشد. ورود ارتش به صحنه پس از یک سال مماشات با معترضین، خارج کردن این رقیب از میدان به حساب مى آید. این در حالى است که اخوان المسلمین گمان نمى کرد ارتش ورود خود به صحنه را مفید ارزیابى کند و به نیروهاى خود اطمینان مى داد که ارتش مداخله نخواهد کرد.
بازى دو گانه غرب
غرب در برکنارى مرسى، بازى دوگانه اى را به نمایش گذاشت. از یک طرف وانمود مى کرد که با هرج و مرج و نیز دخالت ارتش مخالف است و آن را به ضرر خود ارزیابى مى کرد، اما در عمل به هرج ومرج دامن مى زدند و از کودتاى سفید ارتش حمایت مى کردند. بر اساس نوشته خبرگزارى ها، دو روز پیش از کودتا، وزیر دفاع آمریکا با ژنرال عبدالفتاح سیسى وزیر دفاع و رهبر کودتاى مصر تماس گرفته است. جزئیات این تماس منتشر نشده ولى به طورقطع میان آنان هماهنگى هاى لازم صورت گرفته است. کما این که از قبل گفته مى شد که سیسى روابط مستحکمى با غرب دارد و در آمریکا دوره آموزش
هاى ویژه اطلاعاتى خود را سپرى کرده است. این که بلافاصله پس از برکنارى مرسى از ریاست جمهورى، کمیته امور خارجى مجلس نمایندگان آمریکا با صدور بیانیه اى- بى سابقه- از عزل مرسى ابراز خشنودى کرد و رهبر جمهورى خواهان آمریکا حذف مرسى را تقویت دموکراسى نامید، نمى تواند تصادفى باشد. یا این که افراد و گروه هایى مثل البرادعى و حزب الوفد که وابستگى شان به آمریکا از شدت وضوح احتیاجى به استدلال ندارد به طور یکپارچه از نقشه راه رهبر کودتا حمایت کردند هم تصادفى نیست. البته غربى ها و به خصوص سه کشور آمریکا، انگلیس و آلمان تلاش زیادى کردند تا در
هیچ بخش از ماجرا دیده نشوند چرا که برملاشدن این نقش، بخش زیادى از معارضین را از میادین اعتراض جدا مى کرد.
دستاوردهاى غرب در بحران مصر
اما از لحاظ نتایج، غرب در این بحران براى خود منفعت زیادى در نظر گرفته است. در واقع شکست دموکراسى اسلامى در مصر، از نظر آمریکایى ها شکست روند بهار عربى به حساب آمده و این مى تواند بقیه رژیم هایى که به طورطبیعى در موج دوم تحولات به سرنوشت رژیم هاى مبارک و بن على گرفتار خواهند شد را تا حدى بیمه نماید چراکه مردم کشورهایى که در معرض رژیم هاى دیکتاتورى وابسته و عقب مانده هستند با نگاه به آنچه در عرصه سیاسى مصر روى مى دهد، به خود مى گویند اگر محصول تلاش براى سرنگونى یک رژیم از یک سو هرج ومرج و از سوى دیگر روى کارآمدن دولتى مشابه دولت
قبل باشد، باید عطاى چنین انقلابى را به لقاى آن بخشید. عملکردها و مواضع عربستان سعودى در این ارتباط دیدنى است: سعودى از یک طرف گروه هاى تکفیرى وهابى نزدیک به خود را به اتحاد با اخوان وادار کرد و از این طریق براى محمد مرسى و اخوانى ها مشکلات زیادى را به وجود آورد و از طرف دیگر سعودى ها با واداشتن عناصر وابسته به خود در ارتش و احزاب سلفى به استعفا و پیوستن مخالفین در دو روز پایانى حکومت مرسى، سهم عمده اى در اسقاط دولت اخوانى مصر ایفا کردند. کما این که ملک عبدالله اولین مقام عربى بود که دولت جدید عدلى منصور را به رسمیت شناخت و از اقدامات نظامیان
تجلیل کرد. در حالى که بعضى گمان مى کردند که دولت ترکیبى اخوانى- سلفى از سوى ریاض حمایت مى شوند.
نکته دیگر این است که آمریکایى ها هرج ومرج ماههاى گذشته مصر را یک فرصت مهم براى پایان دادن به پرونده فلسطین ارزیابى مى کردند. آمریکا در خلال بحران مصر توانست سران عربى را به کوتاه آمدن در برابر اسرائیل و تنازل از طرح تشکیل دولت فلسطینى در سرزمین هاى اشغالى ۱۹۶۷- یعنى ۲۲ درصد خاک فلسطین- وا دارد کما این که بحرانى شدن شرایط کشورهاى عرب پیرامون رژیم صهیونیستى، اولویت و تمرکز روى پرونده فلسطین- اسرائیل را از بین مى برد اما البته اگر گمان شود که آمریکایى ها این آمادگى را دارند که شرایط هرج ومرج را به سمت منافع پایدار خود سوق دهند، اشتباه
خواهد بود کما این که خود آمریکایى ها نیز این گمان را ندارند.
ارسال نظر