«ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزش‌های اسلامی هستند، به خوبی دریافته‌اند که مبارزه با رفاه‌طلبی سازگار نیست؛ و آنها که تصور می‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه‌داری و رفاه‌طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه‌اند. و آنهایی هم که تصور می‌کنند سرمایه‌داران و مرفهان بی‌درد با نصیحت و پند و ‌اندرز متنبه می‌شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می‌کنند آب در ‌هاون می‌کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت‌طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت‌جویی دو مقوله‌ای است که هرگز با هم جمع نمی‌شوند. و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بی‌بضاعت گردانندگان و بر پا دارندگان واقعی انقلاب‌ها هستند»؛ این جملات بنیادین و آتشین بخشی از پیام راهبردی و تاریخی حضرت امام خمینی(ره) به مناسبت قبول قطعنامه 598 است. پیامی که اگر رهنمودهای آن از سوی مسئولان کشور جدی گرفته شده و نصب‌العین قرار می‌گرفت، با بسیاری از مشکلات امروز مواجه نبودیم.

در این روزگار انتظار آنکه مسئولان درد فقر، گرانی، بیکاری، اجاره‌نشینی، چند ماه حقوق عقب‌افتاده، شرمندگی در برابر خانواده، چند جوان بیکار در خانه و...-که بسیاری از مردم حداقل با چند مورد از آن دست به‌گریبانند- را عملاً و در زندگی شخصی خود نیز درک و لمس کنند، انتظاری دور از دسترس بوده و به خوش‌خیالی تنه می‌زند. اما حال که متاسفانه اینچنین نیست، آیا هیچ راه دیگری نیز برای کاستن از فاصله مسئولین و مردم وجود ندارد؟! برای آنانکه اهل درد باشند بی‌شک هست.

یکی از این راه‌ها رفتن مسئولین میان مردم است. داستان پر آب چشم فیش‌های نجومی را فراموش نکرده‌ایم. آن مسئولانی-هر چند ‌اندک نسبت به شمار مسئولان کشور- که دریافت‌کننده چنان حقوق‌هایی بودند -از ده‌ها تا صدها میلیون تومان- اگر اهل رفتن میان مردم بودند، به چنان بلایی گرفتار و چنین کثافتی آلوده نمی‌شدند. مگر می‌توان بین مردم رفت و بی‌واسطه پای درددل‌های آنان نشست و در حالی که زندگی عده‌ای لنگ چند میلیون تومان است و یا برخی برای

چند ده‌میلیون بدهی پشت میله‌های زندان هستند، هر ماه چند صد میلیون حقوق گرفت و شب سر آسوده بر بالین گذاشت؟! رفتن و بودن میان مردم اثرات بسیاری دارد که دوری از زیاده‌خواهی و مهار طمع در بیت‌المال تنها یکی از آنهاست.

تنها حدود صد روز از عمر مجلس یازدهم می‌گذرد و بحمدالله در همین مدت کوتاه، تا حد زیادی مشخص شده امید ملت به این مجلس اشتباه نبوده است. سفرهای متعدد نمایندگان به گوشه و کنار کشور -بخصوص مناطق محروم و پرمشکل- یکی از حرکت‌های بجا و قابل تقدیر مجلس یازدهم است که می‌تواند خانه ملت را به مجلس تراز انقلاب اسلامی و رأس امور نزدیک‌تر کند. سفر نمایندگان به خوزستان برای پیگیری مشکل آب غیزانیه و کارگران هفت‌تپه، سفر به سیستان و بلوچستان و بالاخره سفر چهار روزه اخیر محمدباقر قالیباف، رئیس‌مجلس به همراه رؤسای کمیسیون‌ها به استان خوزستان چند نمونه از این حرکت‌های جهادی و امیدبخش است. سفرها و سرکشی‌های متعدد و بعضاً سرزده

آیت‌الله رئیسی، رئیس‌قوه قضائیه طی چند ماه اخیر نیز از همین جنس و سنخ است. چرا باید این گونه حرکت‌ها را قدر دانست و ارج نهاد و چه نکاتی درباره آن می‌توان گفت؟

 1- دشمنان جمهوری اسلامی از ابتدای پیروزی انقلاب بنای ایجاد و القای شکاف میان مردم و مسئولین را داشته‌اند. این تلاش طی سال‌های اخیر بشدت افزایش یافته و وارد مرحله تازه‌ای شده است. شاید بتوان گفت یکی از اصلی‌ترین ماموریت‌های جریان تحریف در حال حاضر همین مسئله القای شکاف میان مردم و مسئولین و ناامید کردن جامعه است. مقابله با این حرکت خبیثانه راه‌های متعددی دارد اما بی‌شک اولین و موثرترین راه آن حضور مستمر و بی‌واسطه مسئولان میان مردم است. نفس همین حضور پادزهر موثری است که درصد بالایی از تلاش بی‌وقفه و مسموم جریان تحریف را بطور خودکار خنثی می‌کند.

2- اگرچه مسئولان از طرق مختلف در جریان مسائل و امور کشور قرار می‌گیرند اما اطلاعی که از طریق گزارش‌های اداری و بوروکراتیک حاصل می‌شود با اطلاع و درکی که یک مسئول و مدیر با حضور در قلب میدان و بررسی شخصی به‌دست می‌آورد بی‌شک بسیار متفاوت است و روی تصمیمات آن مسئول اثر مستقیمی خواهد داشت.

3- یک مسئله بسیار مهم و کلیدی و متاسفانه مغفول کشور آن است که مردم پیش و بیش از آنکه توقع حل سریع و فوری مشکلات را داشته باشند، توقع دارند مسئولین گوش شنوایی برای شنیدن درددل‌ها و مسائل آنها داشته باشند. کسی نمی‌تواند ادعای حل مشکلات استانی پهناور و دارای مسائل و مشکلات عدیده و بعضاً مزمنی مانند خوزستان را با یک سفر چند روزه داشته باشد و ندارد، اما چنین سفرهایی با این کیفیت و حجم بازدیدها اولین و اصلی‌ترین خواسته مردم را پاسخ می‌دهد. به آنان ثابت می‌کند که مسئولان بلاواسطه در جریان مشکلات بوده علی‌رغم همه تنگناها به دنبال حل آنها هستند. چه دستاوردی بزرگ‌تر از امید واقعی به مردم دادن و چه خاری از این دردناک‌تر در چشم دشمن؟!

4- ماه‌هاست که نه تنها ایران بلکه تمام دنیا درگیر بلایی مهلک و مخوف به نام کروناست. ویروس کرونا آثار عجیب و غریب و نادری بر تمام شئون زندگی بشری داشته است. یکی از آنها به رخ کشیدن مرگبار شکاف‌های طبقاتی و رنج نبود یا کمبود عدالت است. ثروتمندان خود را کاملاً قرنطینه کرده و از این ویروس در امانند اما میلیاردها نفر هرچند با رعایت مسائل بهداشتی و ایمنی، باید با کرونا زندگی کنند. مسئولانی که در این شرایط میان مردم می‌روند و چهره به چهره با آنان به گفت‌وگو می‌نشینند، بهرحال این ریسک را به جان می‌خرند و سلامت خود را به خطر می‌اندازند و نباید از اثرات و اهمیت این قضیه نیز غافل بود.

5- متاسفانه برخی -هر چند کم‌شمار- از نیروهای دلسوز نظام و انقلاب در گوشه و کنار اظهارات و مواضعی دارند که این سفرها و حرکت‌ها را تبدیل به رقابت درونی جریان انقلابی و حزب‌اللهی می‌کند. این گونه اظهارات و مواضع با هر نیت و هدفی مذموم و غیرقابل قبول است. هدف باید خدمت به مردم و گشودن گرهی از کار کشور باشد. اینکه دست چه کسی گره را می‌گشاید و وابسته به کدام جریان و گروه سیاسی است، مهم نیست.

6- نکته مهم و پایانی اینکه چنین حرکت‌هایی جلوه‌ای از یک نوع مدیریت است. متاسفانه مدیریت کشور طی 7 سال گذشته حتی تهران‌نشین نیز نبوده است. نگاهی گذرا و اجمالی به روندهای مدیریتی و سیاسی-اقتصادی کشور نشان می‌دهد در این مدت مدیریت وین و نیویورک‌نشین بوده است. مدیریتی که با رها کردن امور و پیوند زدن اقتصاد به سیاست خارجی، به مردم وعده داد همه چیز را حل کرده و کشور را گلستان می‌کند و امروز نتایج آن را می‌بینیم. نقطه مقابل این نوع مدیریت، مدلی است که آستین‌ها را بالا زده و از رفاه و راحتی و حتی سلامت خود مایه گذاشته و به دل مشکلات می‌زند و منتظر نیست که ببیند از نشست وین و نیویورک دود سفید بلند می‌شود یا سیاه. در چنین شرایطی عجیب نیست اگر عده‌ای سیاست‌زده با کمال بی‌شرمی به نشستن مسئولان پای درددل مردم محروم در نقاط دور‌افتاده کشور انگ پوپولیستی و کار تبلیغاتی و انتخاباتی بزنند. حنای این کاسبان تحریف مدت‌هاست که رنگ باخته است.

محمد صرفی