بررسی بحران اقتصادی کشور در گفتوگو با کارشناس اقتصادی:
سیاستها و برنامههای دولت در مسیر رشد نیست
کهندل: بهجرئت میتوان گفت با توجه به شناختی که از اقتصاد ایران داریم، 70 تا 80 درصد علت وضع موجود ناشی از تحریم نیست بلکه ناشی از مدیریت کلان کشور و به کار نگرفتن توانمندی اقتصادی کشور است.
اقدامات اخیر دولت در مواجهه با بحران اقتصادی، باعث شد تا اوضاع اقتصادی تحت کنترل دولت درآمده و بازار ارز و طلا از ثبات نسبی برخوردار گردد؛ هرچند روند صعودی بازار با شیب ملایم همچنان وجود دارد و در صورت عدم راهکارهای مناسب میتواند به بحرانی عمیقتر منجر گردد. بااینحال آرامش نسبی در این شرایط نشان داد که میتوان با اقدامات مؤثر نسبت به آینده اقتصادی خوشبین بود. این موضوع باعث شد تا بسیاری از کارشناسان اقتصادی، با بیان اینکه مدیریت صحیح اقتصاد و نهادهای مربوطه میتواند ثمربخش باشد، بحران پیشآمده را ناشی از سو مدیریت دولت تلقی نمایند. در مقابل عدهای با مقصر دانستن سایر عوامل همچنان تأکید دارند که بحران کنونی خارج از اقدامات دولت و سیاستهای آن بوده است. همین موضوع و تحلیلهای متناقض بهانهای شد تا سراغ دکتر محمد کهندل، اقتصاددان و استاد دانشگاه رفته و طی سؤالاتی دیدگاه وی را در رابطه با بحران اقتصادی ایران جویا شویم.
در ابتدا نظر ایشان را در مورد بحران موجود و علل تأثیرگذار بر آن پرسیدیم که ایشان پاسخ دادند: «عمدهترین مشکلی که الآن داریم در مورد مدیریت کلان اقتصادی کشور است. عوامل اقتصادی زیادی در اقتصاد کشور داریم که متأسفانه یا به کار گرفته نشده و یا بد به کار گرفته شده است. عملاً سیاستهایی که درپیش گرفتیم منجر به این شده تا چنینی وضعی را شاهد باشیم. متأسفانه دولت در حوزه ارز و صادرات غیرنفتی و خروج از رکود، سیاستهای مناسبی را اتخاذ نکرد و شرایط به شکلی دنبال شد که ما دچار چنین وضعی شویم. اقتصاد کشور ما هم ازنظر نیروی انسانی و هم از نظر منابع مالی و مواد اولیه و موقعیت جغرافیایی ایران که از نظر جغرافیایی که با کشورهای زیادی همسایه است و بهتبع آن بازارهای خوبی هم برای اقتصاد کشور هستند، باوجود همه این شرایط مثبتی که ذکر شد، متأسفانه دولت باز هم خود را معطل نتیجه برجام نمود و وقتی از برجام نتیجه نگرفت، چنین شرایطی پیش آمد».
اشتباه دولت و نهادهای مربوط در زمینهٔ سیاستهای ارزی بهطورکلی چه چیزی بود؟
در این رابطه باید گفت اگرچه حجم صادرات غیرنفتی ما در مقاطعی بعد از انقلاب تقریباً گاهی اوقات بهاندازه درآمدهای ارزی نفت رسیده است، اما عملاً همواره کمتر از درآمد ارزی نفت بوده است. درآمدهای ارزی نفت هم متعلق به دولت است و دولت آنها را در خود کشور استفاده میکند و یا توسط آنها خرید خارجی و واردات میکند. دولت بهواسطه اینکه همواره در حال بزرگ شدن است، علیرغم اینکه ما سیاستهای اصل 44 قانون اساسی را داریم و باید اقتصاد را به سمت مردمی شدن سوق دهیم، اما آنچه شاهدش هستیم، این است که هزینههای دولت همواره افزایش پیدا کرده و دولت بزرگتر شده است. برای این مسئله دولت مجبور است منابع ریالی بودجه خود را تأمین کند. از این طریق دولت همواره رغبت داشته که قیمت دلار و ارزهایی را که در اختیار داشته در بازار داخل و باقیمت بالاتری تبدیل کند. به همین دلیل دولت هرگز به دنبال ثبات نظام ارزی نبوده است. لذا مهمترین عامل تاریخی بیثباتی نظام ارزی در کشور همین موضوع است. ولی مسائل مربوط به انتظارات از برجام نیز تأثیرات خود را داشته است و نرخ ارز را متشنج کرده است. ولی هرگز این شرایطی که الآن با آن مواجه هستیم نمیتواند متأثر از سخنان آقای ترامپ باشد. بلکه سیاستهایی که دولت به دنبال سخنان ترامپ اتخاذ کرد، منجر به این موضوع شد.
با توجه به شرایط امروز مشاهده میکنیم، گاهی برخی از تحلیلگران اقتصادی اینطور تحلیل میکنند که عمدی در کار است و البته امیدواریم که اینطور نباشد. ارز مثل هر کالای دیگری که خریدوفروش میشود، بازار و عرضه و تقاضا دارد. باسیاستهایی که اتخاذ شد، دولت طرف تقاضای ارزی را بهشدت دچار شوک کرد و افزایش داد و طرف عرضه بازار ارز را بهشدت منقبض نمود و عرضه ارز را در بازار آزاد کم کرد. وقتی هم که شرایطی بهگونهای پیش میرود که در خارج از کشور و کشورهای عربی هم خریدهایی از بازار داشتند و دارند، درمجموع باعث میشود که دلار به قیمت 10 هزار تومان و بیشتر منجر شود.
آیا ریشه بخشی از مشکلات موجود است، به عملکرد اقتصادی دولت قبلی برمیگردد؟ برخی معتقدند که دولت میراثدار یک وضعیت آشفته بوده و عملکردی که داشت مانع از این شد که اتفاقات بدتر رخ دهد و ممکن بود که وضعیت خیلی بدتر از این هم باشد. آیا دولت میتوانست عملکرد بهتری داشته باشد؟
دولت تا دیروز بیان میکرد که ما از رکود خارج شدیم و وضع اقتصادی خوبی داریم و به رونق رسیدیم. اما اگر در رونق اقتصادی بودیم پس چرا حال چنین وضعی را نداریم؟ البته بیان این مطالب خوب نیست و ما نیز قصد سیاهنمایی نداریم. اما باید واقعیات را گفت که دولت نیز به خودش بیاید و شرایطی را فراهم کند و سیاستهایی را اتخاذ کند که ازا ین شرایط خارج شویم.
اینکه مسائل اقتصادی کشور ریشه در تاریخ اقتصادی کشور دارد، قطعاً نمیتواند غیرقابلانکار باشد. مسلماً رفتار امروز همه ما متأثر از گذشته ماست. ولی در یک دوره 5 ساله میتوان گامهای بزرگی را برای اقتصاد کشور برداشت. سال اول و دوم دولت اگر نتواند شرایط را مساعد کند، ممکن است به مردم بگوید که اقتصاد را در وضع نامناسبی تحویل گرفته و از مردم میخواهد که صبر کنند تا سیاستهای دولت در آینده تأثیر خود را داشته باشد و در سال بعد حتماً عملکرد دولت نتایج خود را نمودار خواهد کرد و شکوفایی و پیشرفت در اقتصاد به نمایش گذاشته میشود. اما مسلماً الآن دولت دیگر نمیتواند از این سخنان داشته باشد. دولت اگر بخواهد دوباره از این حرفها بزند، باید گفت متأسفیم. در ضمن دولت فعلی در دو دوره ریاست جمهوری را برعهدهگرفته و دوره اول تمامشده و حال در دوره دوم است و تقریباً در اواسط دوره دوم دولتش است. اگر قرار باشد که اینطور استدلال کنند که درست نیست و طبق سخنان خودشان قرار بود که 100 روزه مشکل اقتصاد را حل کنند.
مسلماً ما نمیتوانیم بدون استدلال سخن بگوییم. اگر وضعیت بدتر بوده و شما در ابتدای دولت خود اینطور مطرح کردید که من آنچنان اقتصادی را ایجاد خواهم نمود که هیچ فقیری در کشور وجود نداشته باشد و شرایط درآمدی بسیار مناسبی را برای مردم ایجاد خواهم نمود خود نشاندهنده آن است که با مدیریت صحیح وضعیت میتوانست بسیار متفاوتتر از حال باشد. اما حال شاهدیم که تناقضات در سخنان وجود دارد. بهتر است بهجای فرافکنی، به فکر سروسامان دادن به اقتصاد باشند و شرایطی را فراهم کنند که اشتغال افزایش پیدا کند و شرایطی را ایجاد کنند که سرمایهگذاری و درآمد ناخالص ملی غیرنفتی بالا رود. طی سال گذشته هم درآمد ناخالص ملی البته نفتی افزایش یافت و دولت عنوان نمود که درآمد ناخالص ملی 11 درصد افزایشیافته است که کارشناسان اقتصادی عنوان نمودند که دوستان خودتان را گول نزنید زیرا چیزی که شاهدش هستیم از راه فروش نفت است و رشد اقتصادی نیست و اگر هم که رشد اقتصادی بوده پس چرا امسال از این رشد خبری نیست و چشمانداز اقتصادی به این شکل است؟
دولت تا دیروز بیان میکرد که ما از رکود خارج شدیم و وضع اقتصادی خوبی داریم و به رونق رسیدیم. اما اگر در رونق اقتصادی بودیم پس چرا حال چنین وضعی را نداریم؟ البته بیان این مطالب خوب نیست و ما نیز قصد سیاهنمایی نداریم. اما باید واقعیات را گفت که دولت نیز به خودش بیاید و شرایطی را فراهم کند و سیاستهایی را اتخاذ کند که ازا ین شرایط خارج شویم. آقای رئیسجمهور بعد از سخنان ترامپ درباره تحریم پاسخ خوبی دادند که باعث شد فردای آن روز تأثیرات بسیار مثبتی در اقتصاد داشته باشد. اما باید گفت که آقای رئیسجمهور متأسفانه اعتماد را از اقتصاد سلب کرده و شرایطی هم ایجاد شده که مناسب برای انتقاد از دولت نیست. اما توقع داریم که دولت هم در ارتباط با مدیران اقتصادی و وزرای اقتصادی دولت تجدیدنظر کند و وزرایی را به کار گیرد که این شرایط را با تصمیماتی که میتوانند بگیرند، تغییر دهند. حداقل جهت اقتصادی را تغییر دهند که الآن اینطور نیست.
به وزرا و افراد اقتصادی اشاره کردید. آیا چینش و تغییر افراد در گروه اقتصادی میتواند بر روند خروج از بحران تأثیرگذار باشد؟
ما الآن نسبت به اقتصاد ایران در همین شرایط نیز خوشبین هستیم. اقتصاد ایران در همین شرایط هم توانایی این را دارد که رشد بالای 7 تا 8 درصد داشته باشد. متأسفانه سیاستها و برنامههای دولت در این مسیر نیست. اگر دولت بخشهای دارای مزیت اقتصادی را در کشور شناسایی و روی آنها تمرکز کند و یا شرایطی را فراهم کند که بخشهای مزیتدار اقتصادی کشور به رونق اقتصادی سوق داده شوند که البته کاملاً ممکن و شدنی هم هست، قطعاً اقتصاد ایران حرکت خواهد کرد و موتور سایر بخشهای اقتصاد نیز به حرکت درخواهد آمد.
مسلماً سیاست دولت در رابطه با مسکن باعث افزایش قیمت و شوک در قیمت مسکن شد و دولت میخواست که با افزایش قیمت مسکن در این بخش رونق ایجاد کند که کار غلطی بود و نتیجه مناسب هم نگرفت و رونقی هم رخ نداد. برعکس اینکه مسائل و مشکلات اجتماعی دیگری را هم برای جوانان و مسئله ازدواج ایجاد نمود. پس راه این نیست که ما سیاستهای لیبرالیستی غربی را در حوزه اقتصاد بهکارگیریم. بلکه ما دارای فرهنگ غنی ایرانی و اسلامی هستیم که در حوزه اقتصاد هم نظرات و حرفهای زیادی برای گفتن دارد. ما باید با توجه به مبانی و تفکر و رویکرد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خودمان راهبرد مناسب را برای اقتصاد تعریف کنیم و بر اساس آن سیاستهای اقتصادی خود را تنظیم کنیم و نه اینکه سیاستهای غربی را پیاده کنیم که قطعاً جواب نخواهد داد. کما اینکه مشاهده میکنیم جواب هم نداده است.
سیاست دولت در تعیین سود بانکی و نرخ ارز را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا این سیاستها در این روند تأثیر داشته است؟
دولت در حوزه بانکی بسیار اشتباه کرده و یکی از این اشتباهات ورود در تعیین نرخ سود بانکی بود که بعد از دوتا سه ماه نیز آن را تغییر داد. به شکلی که اعتماد نظام بانکی و بخش خصوصی را از دست داد. هرکسی که میخواهد کوچکترین قدمی در حوزه اقتصاد بردارد، قطعاً نیاز به ثبات دارد تا بتواند وضع اقتصادی کشور را پیشبینی کند. در شرایط فعلی باسیاستهای عجولانه دولت که بعد از زمان کوتاهی آنها را تغییر میدهد، قطعاً هیچ فعال اقتصادی توان تصمیمگیری و سرمایهگذاری نخواهد داشت. لذا ما نباید دست به سیاستهای کوتاهمدت در حوزه بانک، مالیات و ارز بزنیم. زیرا همه این موارد برای اقتصاد و فعالان اقتصادی سم است. ولی متأسفانه دولت متوجه نیست و سیاستهای کوتاهمدت چندماهه انجام میدهد و دوباره آن را تغییر میدهد. این شرایط مناسب برای راهبردهای اقتصادی و برنامهریزی و هدایت فعالان اقتصادی به سمت فعالیت اقتصادی نیست. اما دولت متوجه نیست و کسانی که سیاستهای اقتصادی را تعیین میکنند، از رفتارها و جریانات و مؤلفههای اقتصادی بیاطلاع هستند. لذا اگر چنین باشد، باید گروه اقتصادی دولت را عوض کرد کما اینکه گروه اقتصادی دولت نه هماهنگ است و نه از دانش و تجربه کافی برخوردار است. مجموعه این شرایط باعث ایجاد وضعیتی است که مشاهده میکنیم.
دولت در حوزه بانکی بسیار اشتباه کرده و یکی از این اشتباهات ورود در تعیین نرخ سود بانکی بود که بعد از دوتا سه ماه نیز آن را تغییر داد. به شکلی که اعتماد نظام بانکی و بخش خصوصی را از دست داد. هرکسی که میخواهد کوچکترین قدمی در حوزه اقتصاد بردارد، قطعاً نیاز به ثبات دارد تا بتواند وضع اقتصادی کشور را پیشبینی کند. در شرایط فعلی باسیاستهای عجولانه دولت که بعد از زمان کوتاهی آنها را تغییر میدهد، قطعاً هیچ فعال اقتصادی توان تصمیمگیری و سرمایهگذاری نخواهد داشت.
آیا تشدید بحرانها میتواند باعث تشدید بحران اقتصادی کنونی شود و راهکار مناسب در برابر تحریمها ازنظر اقتصادی و سیاسی چیست؟ برخی معتقدند که ازنظر سیاسی بهتر است مذاکره کنیم تا جلوی بحران گرفته شود/ نظر شما چیست؟
آیا مگر نه اینکه ما قبلاً مذاکره کردیم، پس چرا نتیجه نداد؟ مگر آقای روحانی 5 سال مذاکره نکرد، پس چرا اینطور شد؟ کاری که را تجربهشده و نتیجه نداده است دوباره باید تکرار کرد و ادامه داد؟ کتابی جدیداً در امریکا چاپشده که در آن بیان شده است که اگر ما تحریم کردیم و یا حرکتی در رابطه با کشوری انجام دادیم و آن کشور در مقابل آن حرکت تن به مذاکره داد، به این معناست که ما موفق بوده و حرکت مثبت داشتیم و لذا باید آن حرکت را ادامه دهیم. نتیجه این میشود که آمریکاییها ما را تحریم و تهدید به تحریم کردند و آن را ادامه دادند. باید این را دانست که طرف مقابل دشمن ماست و آنها میخواهند که ما را به زانو درآورند و بر ما فشار تحریم را اعمال کنند تا ما مذاکره کنیم. نتیجهای که آنها گرفتند این بود که تحریم اقتصادی اثر داشته است. اما ما باید نشان دهیم که اینطور نیست و واقعاً هم اینطور نیست. ما در این کشور مشکلات زیادی داریم. اما این مشکلات ناشی از تحریم نیست. شاید فقط 10 تا 20 درصدان ناشی از تحریم باشد. اما بهجرئت میتوان گفت با توجه به شناختی که از اقتصاد ایران داریم، 70 تا 80 درصد علت وضع موجود ناشی از تحریم نیست بلکه ناشی از مدیریت کلان کشور و به کار نگرفتن توانمندی اقتصادی کشور است. رویکردی که در تلاش است تا اجازه دهد دیگران و سرمایهگذاران خارجی در کشورمان اشتغال ایجاد کند. لذا نباید ما توانمندی داخل را رها کنیم. بارها و بارها دولت و کارشناسان اقتصادی عنوان کردند که ما به میزان کافی در کشور ارز برای واردات داریم و هیچ مشکلی در این مورد نداریم. ما نیروی انسانی بسیار زیاد، پارکهای فناوری، شرکتهای دانشبنیان و منابع زیرزمینی و معادن داریم که باید همه اینها را به کار بگیریم که البته متأسفانه کسی برای آن برنامهریزی نمیکند.
تمام هموغم دولت این است که خارجیها در ایران مشکلات ما را حل کنند که این اتفاق نخواهد افتاد. اخیراً ارز دولتی را برای واردات خودروهای لوکس استفاده کردند و هیچکسی هم به این فکر نیست که باید روی این خودروهای لوکس که با ارز دولتی واردشده مالیات وضع شود تا مابهالتفاوت نرخ برابری ارز دولتی را باقیمت بازار به شکل مالیات از واردکننده دریافت کند و نگذارد درآمدهای بادآورده نصیب افراد خاص شود. قوه قضاییه مدعیالعموم باید باشد و این مابهالتفاوت را بهعنوان مالیات اخذ کند. درنهایت اینکه مشکلات قابلحل است که ما یا نمیدانیم و بلد نیستیم و یا اینکه نمیخواهیم تا حل شوند.
با کاهش ارزش پول ملی ترکیه قرار است دلار را از مبادلات ترکیه و روسیه حذف کنند. اعمال چنین سیاستهایی چقدر میتواند تأثیرگذار باشد و آیا ایران هم میتواند چنین سیاستهایی را به کار گیرد؟
در مورد موضوع ارز سیاستهایی مناسبی داریم که میتوان اعمال کرد. میتوان مبادلات دوجانبه و چندجانبه با شرکای تجاری ایران که چندین کشور عمده مانند ترکیه، روسیه، چین و کشورهای حاشیه خلیج هستند، انجام داد و با در نظر گرفتن تراز پرداختهای کشور، متوجه شد که حجم سهم تجارت خارجی ما با کدامیک از این کشورهاست و بعد با این کشورها مبادلات چندجانبه ایجاد کرد که الآن هم در دنیا مرسوم است که بدون اینکه پولی ردوبدل شود، از طریق مؤسسات مالی منطقهای بین چند کشور مبادلات بالا صورت میگیرد. لذا این موارد در دنیا اتفاق افتاده و الآن هم انجام میشود. اینکه ما اقتصاد کشور را وابسته به دلار و یورو کنیم، کاملاً اشتباه است. حتی با روشی که عرض کردم میتوانیم تقاضا برای ریال را در این کشورها هم بالا ببریم و قیمت ریال را افزایش دهیم. یکی از راههایی که میتوانیم ارزش ریال را بالا ببریم ایجاد تقاضا برای ریال در کشورهایی است که طرف مبادله ما هستند. از این روشها میتوان استفاده کرد که متأسفانه استفاده نمیشود و تدبیر و سیاست مناسب وجود ندارد.
ارسال نظر