پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- مهدی دزفولی- مدتی که احساس می شود جریان انقلابی جامعه ما به دلایل گوناگون دچار انفعال و افول شده است و با روند کنونی چشم انداز روشنی هم مقابل ما قرار ندارد. این حس زمانی تقویت می شود که انتخابات سال 92 به بعد را به خصوص مورد توجه قرار دهیم. در انتخابات های مجلس دهم و شوراهای شهر پنجم و ریاست جمهوری دوره های یازدهم و دوازدهم جریاناتی با فاصله نسبتا زیاد پیروزی رسیدند که از شعار های این جریان مقابله با جریان انقلابی که آن را تندرو خطاب می کنند است و به نقد کشیدن برخی مسائل از جمله قانون حجاب و زیر سوال بردن برخی از موضوعات همانند آزادی، اقتصاد اسلامی و تمدن سازی اسلامی و مقابله ایران با جریانات وهابی در منطقه که از آن به عنوان دخالت بیجا نام میبرند تا تمسخر ساده زیستی مسئولین و پوپولیستی نامیدن آن و خلاصه شبهه دار کردن تمامی مسائلی که جریان انقلابی از آنها دفاع می کند و اساسا ارزش های انقلاب بر اساس آنها بود و زمانیکه جامعه نیز تحت تاثیر قرار میگیرد که گرفته است، نمودش در انتخابات و فعالیت های اجتماعی خود را نشان می دهد. حرف های ساده و به ظاهر جذاب که همه مسائل کلان را زیر سوال ببرد و یک تعریف کلی را ارائه کند و آن اینکه مسیر چهل سال اخیر تقریبا زیر سوال است و راه یک چیز بیشتر نیست و آن پذیرش نسخه های جهانی و حل شدن در نظام بین الملل است. نسخه برجام هسته ای و اخیرا برجام موشکی و منطقه ای نیز در این پازل است که نهایت آن انحلال جمهوری اسلامی و نیروهای ارزشی است.

این شاید طبیعی باشد که پس از 40 سال از انقلاب برخی ها دچار تردید شوند و جامعه جوان ما اهداف کشور و شعارهای انقلاب را، زمانیکه برخی از فسادها رخ می دهد و آشکار میشود و مسئولین عقب نشینی می کنند، خود مساله اصل انقلاب شبهه دار شود. اما چه باید کرد تا جریان ارزشی از انفعال خارج شود? آیا راهی وجود دارد تا جامعه را اقناع کرد و مسیر تغییر کند یا سرنوشت محتوم ما همین مسیر پیش روست?

به نظر میرسد جریان انقلابی دچار چند معضل جدی است:

1- اختلافات درونی و همراستا نبودن در برخی اهداف و به قول قرآن کریم تشتت که در میان برخی جریانات مؤمن وجود دارد. در طیف های انقلابی ما هم تشتت به کثرت دیده میشود و گویی گروه های مختلف همانند قبایل، یکدیگر را قبول ندارند! این آفت اصلی است.

2- دچار کمبود نیروهای فکری و ایدئولوگ هستیم. اینکه نیروهای جریان ساز فکری کم داشته یا اصلا نداریم و هرکس نیز ساز خود را میزند، موضوعی واقعی است. در صورتی که جریان مقابل نیروهای فکری و پراگماتیستی فراوان دارد. در این زمینه کافی است رزومه افراد سرشناس دو جریان انقلابی و غیر انقلابی (اصلاح طلب و ...) را بررسی کنیم تا ببینیم نیروها دارای چه وزنی هستند.

3- کوتاه بینی در اهداف و ارتباط برقرار نکردن با افراد جوان کف جامعه به خصوص جامعه متوسط شهری. برای این طیف عدالت و آزادی و معیشت از مسائل و دغدغه های اصلی است. برای جامعه فرودست جامعه هم اقتصاد مساله اصلی و کلیدی است.

4- رویکرد غیر مشخص و سردر گم بودن و عدم وجود چهره های پر نفوذ و موجه در جامعه که مورد شناخت اکثریت جامعه باشد، در یک کلمه دچار قحط الرجال هستیم.

5- هدر دادن منابع مادی و معنوی، برنامه ریزی نداشتن

6- و در نهایت نیروهائی که کمترین شباهت فکری را دارند و با اختلافات زیاد صرفا در عرصه انتخابات و کسب رای حاضر می شوند و زمانیکه رای کسب نمیکنند می روند تا انتخابات بعدی و جامعه مخاطب کاملا به حال خود رها می شوند.

آفت جریان انقلابی به صورت خلاصه عدم جواب و راه حل برای اینهاست. اگر به فکر آینده هستیم و دغدغه داریم به نظر به دنبال توجه به این موارد باید باشیم. راز اتفاقات سال 84 و 88 گویی پاسخ گرفتن موارد فوق حول یک گفتمان بود، چیزی که اقلا از هفت سال پیش به این سو دیگر دیده نمیشود و درگیر دعواهای داخلی و مشغول به خود شدن هستیم.