پارس؛
واقع گرایی و پذیرش حقایق در مورد رئیسجمهور سابق
چرا آقای احمدی نژاد خودشان را جزو گروههای اصولگرا نمیداند آیا او خود را تافته جدا بافته از انقلاب و انقلابیون بچه رزمنده ها میداند آیا وى نباید در همنوا شدن و هماهنگ وهمساز شدن بچه ارزشیها همت و تلاش بیشتری میکرد یا بکند؟
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- اینکه آقای احمدی نژاد در دوره اول ریاست جمهوریش، از نیروهای ولائی و سالم و بدون حاشیه استفاده کرد و بواسطه حضور همین انقلابیون به پیشرفتهاى چشمگیرى نائل آمدیم، اینکه تفکر مهدویت را بین المللی و جهانی کرد، اینکه مبارزه با صهیونیست و افسانه هولوکاست را آکادامیک و بین المللی کرد اینکه در معادلات قدرت از دولتهای آمریکای لاتین یارگیری کرد، اینکه دولت و حکومت داری و توزیع ثروت را به گسترش جغرافیائی کشور توسعه داد، اینکه موازنه منفی بین صادرات و واردات کشور را با تلاش نیروهاى انقلابى به موازنه مثبت تبدیل نمود
اینکه با تحول در درآمد اقشار کارمند و یکسان سازی درآمدها تلاش کرد. اینکه میز کار دولت و ریاست جمهوری را تا در اقصا نقاط روستایی برد و به همه کشور سر زد و در توزیع امکانات در کشور بواسطه وجود همین نیروهاى انقلابى اقدامهای بزرگی کرد، اینکه از دانشمندان بومی بخصوص در عرصه های هسته ای، هوافضا، موشکی، نانو، رویان، لیزر، تولید و کنترل سوخت داخلی و ـ ـ ـ بها داد و همه و همه قابل تقدیر و همیشه قابل دفاع هست
ولی چرا ؟
برخی سوالها
چرا آقای احمدی نژاد خودشان را جزو گروههای اصولگرا نمیداند آیا او خود را تافته جدا بافته از انقلاب و انقلابیون بچه رزمنده ها میداند آیا وى نباید در همنوا شدن و هماهنگ وهمساز شدن بچه ارزشیها همت و تلاش بیشتری میکرد یا بکند؟
در زمینه اقتصاد کشور بصورت کلی و با کمک از تحصیل کرده های دانشگاه علامه از الگوهای غربی پیروی کرد و برنامه ای مدون برای بومی سازی و اسلامیزه کردن اقتصاد فرتوت و رنجور و پر مشکل کشور نکرد!
چرا ؟
مشائی و مکتب ایرانی و طرح ریچارد فرای ضربه سنگینی به او و اصولگرایان زد! (وقتی زیبا کلام در مصاحبه ای بیان کرد که برای مشایی احترام قائل است،چرا که وی تنها فردی است که آقایان موسوی و کروبی و خاتمى را فتنه گر خطاب نکرده است،
یا سعید حجاریان در جایی گفته بود مشایی همان حرف های ما را میزند منتهى با جسارت بیشتر.) همچنیین حذف وزرائی انقلابى چون بهداشت "کامران لنکرانى"، وزیر نیرو "فتاح"، وزیر ارشاد "سیدحسینى" و اقدام به حذف وزیر اطلاعات "مصلحى" بخصوص در آشوبهای دور دوم رهبری بحسب حمایت از نظام در برابر متقلبین فتنه ۸۸ هزینه زیادی در حمایت از احمدی نژاد پرداخت و حق هم همین بود، چرا آقای احمدی نژاد طوری رفتار کرد که در افواه عمومی از رفتارش تلقی جدائی یا زاویه داشتن از رهبری استنباط شود، بخصوص در ماههای آخر و قضیه کاندیداتوری مشائی، بسیاری از مردم را دل زده و ملول و منفعل کرد؟!
چرا قدرت و شیـطنتهای دو جناح قدرتمدار و اقتدارگرای راست و چپ سنتی را در کشور دست کم گرفت و از موقعیت و توان بدست آمده بری حذف کامل و حداقل افشای خیانتها و زد وبندهای آنان با بیگانگان نکرد؟
چرا در چهار سال دوم همانند دور اول به پیش نرفت که اگر آنگونه عمل کرده بود، قطعا ریشه فساد و نفوذ از بین رفته بود و امروز شاهد حضور فعال اینها در کشور نبودیم!
اصلا خود ایشان بفرماید بزرگترین خطاها و اشتباهاتشان که امروز کار کشور را به اینجا رسانده و تقریبا آثارى از آن خدمات بجاى نمانده، چه بوده؟
و اما بعد:
اصولگرایى یک تفکر است. شخص نیست.
شخص گرایی با اصولگرایی سازگار نیست . البته همه کاسه کوزه ها را بر سر آقای احمدی نژاد نمی شکنیم :نفس انسان هم دخیل است در قضیه، منظور این است که طرفداران ذوب مطلق دراحمدی نژاد در واقع فریب نفس خودشون را می خورند و بجای پذیرش اشتباهات گذشته شان در ساختن یک بت از وى، فقط دنبال توجیه اشتباهات قبلی خودشون هستند تا نفسشون ارضاء بشود.
احمدی نژاد شعارهای انقلاب را فقط سردست گرفت ولی ملتزم به همه آنها نبود: در بخش فرهنگی و مبارزه با بدحجابی زاویه داشت از متدینین در اسم نبردن از افراد در مناظرات انتخاباتی حرف رهبر معظم را نشنید. در خانه نشینی هیچ توجیهی نداشت. طرفداری بی قید و نامحدودش از مشایی معما است! در منصوب نکردن رحیمی به پند دلسوزان توجه نکرد. تصمیمات خرق الساعه کم نداشت. کلا با مشورت و خرد جمعی آشتی نبود. البته که محسناتی هم داشت اما محسناتش هم نمی باید هیچ وقت بزرگنمایی میشد، به محسناتش نمی پردازم چون در مقام پاسخ به طرفداران افراطیش هستم.فی الحال نیز مقبولیتی که به درد نظام و انقلاب بخورد ندارد، اشتباهاتش به جریان اصولگرایی لطمات جبران ناپذیریر زد. اصولگرایی و گفتمان اصیل انقلاب اسلامی هرگز با محوریت هیچ شخصی جز ولی فقیه سازگار نیست. ولی فقیه رکن رکین و عمود خیمه انقلاب است، بقیه ارزششان با تمکین به رهبری و ولایتمداری و سرباز ولایت بودن مشخص میشود و لا غیر.
مومن باید اشتباهش را بپذیرد و دوباره مرتکب نشود
واقع گرایی و پذیرش حقایق اگرچه تلخ باشند دوای درد افراط کاری و توجیه مداوم است و انسان را از حیله ها و توجیهات نفس آزاد میکند.
ارسال نظر