پارس؛
توانایی جریان اصولگرایی برای آسیبشناسی و پوستاندازی
حسین فدایی را میتوان از مؤثرترین افراد در روند رشد جریان اصولگرایی در اوایل دهۀ 80 دانست. در شورای شهر دوم، مجلس هفتم و هشتم و ریاست جمهوری نهم نقش پررنگش قابل کتمان نیست.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- امیر ابراهیم رسولی- تغییر درهرمجموعه ای میتواند مولد نگاهی جدید درآینده باشد.تحول در ساختار یا اندیشه،روش و بینش و یا رویکردهای متنوع از نتایج تغییر است.
درحوزه سیاست نیز این واژه میتواند نتایج مختلفی درپی داشته باشد اما به لحاظ محتوا ،سیاست شرایط خاص خود رادارد و با حوزه های دیگر متفاوت است.
احزاب وتشکیلات سیاسی درایران اما داستان خود رادارد.
کمتر حزب یا تشکیلات سیاسی ست که طبق قاعده علمی تحزب شکل گیرد وپایداربماند،شاید دلیلش نوع نگاه به تحزب و کارایی تشکیلات درکشورمان است اما درهرحال چنین شکل گرفته وتثبیت شده که اساسا اکثر انها درهنگامه انتخابات ،مثلا ماههای منتهی به رای گیری شکل میگیرند ویا فعالیتشان زیاد میشود وپس از نتیجه انتخابات فراموش میشوند ویا کارایی خاصی برای آنان تعریف نمیشود.
بسیاری از تشکلهای سیاسی مخصوصا در سالهای اخیر به ویژه ۱۰سال اخیر کارکردشان صرفا شخصی_قدرتی است بدین معنا که فردی درجایگاه قدرت هوس وسعت قدرتش رادارد وتشکیلاتی ایجاد میکند.به طورمثال رایحه خوش خدمت درزمان ریاست جمهوری احمدی نژاد برای کسب آرای شورای شهرتهران یا جمعیت پیشرفت و عدالت درزمان شهرداری قالیباف ازین جمله ست وجالب انکه نه تنها سودی نداشته که برعکس موجبات افت جایگاهی انان رانیز باعث شد.دراین میان شایدبتوان گفت تنها تشکیلات وجریانهایی اثرگذاری خود را هرچند اندک ماحفظ کردند که دارای ثبات سیاسی بوده اند.جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی ازین دسته است.جمعیتی که شاید به لحاظ اقتصادی یا اجتماعی قدرتمند نبود امابه لحاظ سیاسی بسیاری ازچهره های آن توانسته اند جایگاه های مختلفی رادر سطوح مدیریتی ازنمایندگی مجلس تا شورای شهر کسب کنند والبته خوشنام بمانند.حسین فدایی دبیرکل این جمعیت گرچه چند روز پیش کناره گیری و فردی دیگر راجایگزین کرد مهمترین عامل در ثبات سیاسی این تشکل بود.
درچند روزاخیرخبری کوتاه در فضای سیاسی کشور باعث شد تحلیلهای متفاوتی به خصوص در جریان اصولگرایی شنیده شود. جایگزینی دبیر کل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و کنارهگیری حسین فدایی گرچه درظاهر اتفاقی درون تشکیلاتی برداشت میشود اما نکات متفاوتی بر آن مترتب است.
«حسین فدایی» را میتوان از آن جمله سیاستمدارانی دانست که دارای فکری منسجم، منظم و استراتژیک است.به طورمثال بررسی اقدامات او در دورانی که نمایندۀ مجلس بود نشان میدهد پیش از آنکه پشت میکروفن برود، هیاهو کند و یا هر روز در رسانهای حرفی پر زرق و برق بزند، طراح صحنه بود.درمواقع حساس موثر وبدون ادعا لابی گری را ماهرانه وبی حاشیه انجام میدادوویژگی او بارزش عدم سهم خواهی دراین مسیربود لذا افراد به راحتی بااو تعامل میکردند.
حسین فدایی را میتوان از مؤثرترین افراد در روند رشد جریان اصولگرایی در اوایل دهۀ 80 دانست. در شورای شهر دوم، مجلس هفتم و هشتم و ریاست جمهوری نهم نقش پررنگش قابل کتمان نیست.
به نظرم تغییر دبیر کلی ایثارگران از فدایی به عامری جدا از تغییر ظاهری و احتمالاً پیامدهایی برای باز کردن عرصه به روی جوانان نباید افکار را از یک واقعیت دور کند که، حذف فدایی ممکن نیست و به عبارت دیگر «فدایی نرفته است». او هنگامی میتواند برود که یک استراتژیست سیاسی دیگر در جریان اصولگرایی ظهور کند و تا وقتی این اتفاق نیفتاده رفتن او عملا ممکن نخواهد بود.
تحلیل من از کنارهگیری او از دبیرکلی را بخشی دیگر از ذهن فعال سیاسیاش میدانم . حسین فدایی سیاستمداری است که میداند دقیقاًدر چه زمانی، در کجای زمین بأیستد. روزی که در مجلس رأی نیاورد ،حذف نشد بلکه جایش در زمین اصولگرایان عوض شد. تعویض جایگاهی که خودش به آن میرسد و اقدام میکند. بسیاری هستند که حتی وقتی میبازند باز اصرار دارند در همان موضع بمانند، مصاحبه میکنند، فریاد میزنند، غلو میکنند و... که بگویند هستند، اما روش فدایی برای بودن و اثرگذاری متفاوت است.
امروز نیز به نظرم «فدایی نرفته است». فدایی جایش را در زمین بازی تغییر داده است. اقدامی که باز از تیزهوشی اوست. بازکردن جای رسمی برای جوانان و اصرارش به عدم خودنمایی میتواند از ویژگیهای فردی کسی است که جایگزینی در میان اصولگرایان ندارد. آنان که فکر میکنند او حذف شدنی است یا حذف شده اشتباهشان این است که او و میزان اثرگذاریش را نمیدانند.
جریان اصولگرایی امروز گرچه میدان رقابت سیاسی را واگذارکرده اما قادر است تابا آسیب شناسی درست و تغییر استراتژی به رفع نقاط آسیب زا بپردازد ونقش فعال خود رادرهمین دوران ایفا کند. درچنین روندی حذف یا کناره گیری هیچ فردی به مصلحت نیست بلکه تغییر جای افراد دراین زمین میتواند روشی عاقلانه دراصلاح وضع موجود باشد چرا که هیچ تشکیلات باتجربه ای نیروهای خود را ازدست نمیدهد بلکه نسبت به شرایط از وجود آنان بهره میگیرد.
امروز اصولگرایان و جریان معتقد به نظام وانقلاب باید بتواند درکنار پایبندی به اصول ، در روش و بینش نسبت جامعه متحول شود و با درک نیاز مردم دراین زمانه فاصله گفتمانی خود را با مردم و مطالباتشان کاهش دهد.قطعا تغییرات در ساختار و ظواهر یکی از اجزای کاربردی این تحول است.مجربان کنارنمیروند بلکه جایگاهشان دراین رویکرد عوض میشود تا جریان بتواند باهوایی تازه مسیر خودرا بازکند.
امروز بزرگان اصولگرا مخصوصا انانکه تشکیلات سیاسی دارند و احزاب را اداره میکنند باید با تغییر استراتژی درتشکیلات خود فضای تحول را جهت اثرگذاری و کارآمدی فراهم نمایند.
وجود جوانانی سرشار ازانرژی وانگیزه درکنارکسب معلومات وتحصیلات دانشگاهی میتواند در این تحول موثرباشد.قدرت پذیرفتن ریسک درسپردن امور به قشرجوانی که البته حداقلهای امور را کسب کرده مسیر دیگری ست که میتواند به پوست اندازی مدیریت کشور درجهت افزایش خدمت رسانی به مردم وپیشبرد اهداف متعالی انقلاب اسلامی کمک کند.
با عنایت به نکات فوق، درمجموع باید گفت خامی ست کسی فکرکند اگر فدایی جایش رادردبیرکلی یک تشکیلات سیاسی به جوانی میدهد، اثر وجودش کمرنگ میشود که به نظرم بیش ازگذشته البته باسازوکارهای متفاوت و جایگاهی دیگر نقش آفرین و موثر خواهدبود.
ارسال نظر