پارس؛
استقلال یا وابستگی نظر؟؛ همین ماجرا درباره مصدق نیز برقرار است
رهبری در آن دو پیام به نیکی از آن دو نفر یاد کردند و این قابل تامل است که آیا نمی توان به مواضع افراد انتقاد داشت اما در عین حال به سلامت نفس و زحمات دوران طولانی افراد هم اقرار کرد؟ آیا همیشه و همواره درباره افراد باید نگاه نفی یا اثبات داشته باشیم و نمی توان فراز و فرودهای افراد را با هم دید؟
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- مهدی دزفولی- خبر درگذشت دکتر ابراهیم یزدی دبیر کل نهضت آزادی ایران منتشر شد. از همان ابتدای انتشار خبر دو رویکرد مختلف را شاهد بودیم. برخی از مسئولان فعلی و گذشته نظام و همچنین برخی از افراد علاقمند به انقلاب و امام(ره) درگذشت یزدی را تسلیت گفتند و از وی به نیکی یاد کردند، در مقابل برخی دیگر از افراد با انتشار دادن پیام امام در سال 64 درباره نهضت آزادی و همچنین نامه امام به آقای منتظری در فروردین سال 68 اینطور بیان کردند که نهضت آزادی از اساس نفی می شود و کسی که اعضای نهضت آزادی را زحمت کشیده و دلسوز معرفی می کند در واقع به انحراف کشیده شده! تکلیف منتقدین و مخالفین نظام هم از ابتدا مشخص بود که با مواضع امام و رهبری اصلا کاری نداشته و برایشان اهمیتی هم ندارد.
اما درباره طیف دوستانی که با انتشار مواضع امام(ره) درباره نهضت آزادی و اعضای آن تلاش دارند این خط را باز پرنگ کنند که نهضت از اساس نفی می شود خوب است که بازخوانی پیام سال 73 و 81 رهبری انقلاب درباره درگذشت مرحوم مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی که هر دو از رهبران نهضت آزادی ایران بودند مد نظر قرار بگیرد.
رهبری در آن دو پیام به نیکی از آن دو نفر یاد کردند و این قابل تامل است که آیا نمی توان به مواضع افراد انتقاد داشت اما در عین حال به سلامت نفس و زحمات دوران طولانی افراد هم اقرار کرد؟ آیا همیشه و همواره درباره افراد باید نگاه نفی یا اثبات داشته باشیم و نمی توان فراز و فرودهای افراد را با هم دید؟
همین ماجرا درباره مرحوم دکتر مصدق نیز برقرار است. مصدق، نخست وزیر مشهور ایران در دهه 30 بود که پس از سال 1332 و عزل از نخست وزیری موافقین و مخالفین سرسخت مذهبی و غیر مذهبی فراوانی داشت و دارد. برخی ها او را به خائن بودن و فراماسونر بودن متهم می کنند و برخی دیگر از وی چهره های افسانه ای و بزرگ می سازند. اما همواره از سال 60 به بعد این حرف امام (ره)، درباره اینکه "مصدق مسلم نبود" درباره او جنجالی شده است. مصدق مد نظر امام (ره) در مصاحبه سال 57 در پاریس با حسنین هیکل یک جور بوده است، اما اتفاقات خرداد 1360 و مواضع جبهه ملی باعث آن سخن تند امام(ره) شد که البته آن مواضع قطعا ادامه نداشت. شاهد مثال سخنان آیت الله خامنه ای درنماز جمعه 24 اسفندماه 1363 بود که در تمجید از مصدق و آیت الله کاشانی سخن گفته شد و اتفاقا با واکنش امام (ره) هم مواجه نشد و اگر امام بر همان نظر سابق باقی بودند قاعدتا باید واکنش صریح نشان می دادند یا امام جمعه وقت بعدها با تذکر امام باید سخنان خود را اصلاح می کردند که اینگونه نیز نشد. کما اینکه در تمامی این سال ها آیت الله خامنه ای سخنی علیه مصدق و وابسته بودن وی مطرح نکردند و صرفا به اعتماد وی به آمریکایی ها و سقوطش اشاره کرده اند. تمامی اینها نیز بماند که آیا می توان درباره باطن یک شخص به صراحت و بدون اسناد و مدارک حکم صادر کرد و او را غیر مسلم نامید یا خیر؟
اگر بخواهیم وابسته به نظر دیگر بزرگان همواره درباره مسائل( بدون در نظر گرفتن شرایط تاریخی) اظهار نظر کنیم دچار تناقضات هم با وجدان و عقل خود می شویم و هم چیزی حل نمی شود، اما اگر با نگاه درست و فراخ اظهار نظر مستقل کنیم راه برای ما گشوده تر خواهد بود. قطعا هرجریانی نقدهایی دارد و این را نمیتوان نفی کرد، اما فراموش نکنیم همه جنبه های مختلف مسائل را ببینیم و منصفانه اظهار نظر کنیم.
ارسال نظر