سوریه، حاشیه امنیتساز ایران در برابر اسرائیل
سؤالی که این یادداشت قصد پاسخگویی اجمالی بدان را دارد این است که در دکترین امنیتی ایران، سوریه دارای چه جایگاهی است و اصولا چرا سوریه و سرنوشت آن برای جمهوری اسلامی ایران مهم است؟
به گزارش پارس ، به نقل ازفارس، روابط جمهوری اسلامی ایران و جمهوری عربی سوریه تقریبا از همان سال های اولیه انقلاب اسلامی ایران، روابطی حسنه و در برهه هایی راهبردی بوده است تا آنجا که دمشق را مهم ترین متحد ایران در جهان عرب می خوانند.
در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، سوریه در کنار ایران و در برابر رژیم بعث عراق قرار داشت. در تقابل با اسرائیل در خاورمیانه، ایران و سوریه در کنار حزب الله لبنان و برخی گروه های فلسطینی، محوری را تشکیل دادند که به محور مقاومت شهره شد و بیشترین خسارات را به وجهه تل آویو وارد کرد. اتحاد اعضای این محور در سال ۲۰۰۶، مهم ترین ناکامی نظامی اسرائیل را به این رژیم تحمیل کرد و برای اولین بار به فلسطینی ها در غزه توان مقاومت نظامی در برابر حملات اسرائیل را بخشید.
از سال ۲۰۱۱ و با ورود سوریه به بحرانی که شاید در تمام تاریخ این کشور از بعد شدت و خسارت کم نظیر باشد، ایران در کنار دولت سوریه قرار گرفت. بحران سوریه نیز خیلی سریع و ظرف چند ماه ماهیت واقعی خود را نشان داد که نه یک انقلاب داخلی بلکه یک تلاش منطقه ای برای تضعیف محور مقاومت، کاهش حوزه نفوذ ایران و فرصتی برای عرض اندام گروه های تروریستی تکفیری است. اکنون حتی برخی طرف های غربی هم از ماهیت برخی گروه های سلفی در سوریه نگران اند هرچند که در عمل، بیشترین کمک را به تجدید سازمان دهی و قدرت گرفتن این جهال پیرو « ابن تیمیه» کرده اند.
سوالی که این یادداشت قصد پاسخگویی اجمالی بدان را دارد این است که در دکترین امنیتی ایران، سوریه دارای چه جایگاهی است و اصولا چرا سوریه و سرنوشت آن برای جمهوری اسلامی ایران مهم است؟ پیش از تدقیق در بحث، تذکار این دو نکته ضروری است که اولا بررسی دقیق تر این مقوله نیازمند پژوهشی طولانی بوده و ذکر تمامی جوانب امر در یک یادداشت رسانه ای میسر نیست و ثانیا، موضع جمهوری اسلامی ایران در قبال بحران سوریه نیز روشن بوده و ایران همواره بر راه حل سوری – سوری و حق تعیین سرنوشت ملت سوریه تاکید و تصریح داشته است.
* منافع ملی ایران
از منظر قاطبه متفکرین روابط بین الملل، دولت – ملت ها در عرصه بین المللی بازیگران اصلی بوده و مهم ترین منفعت آنها که « منفعت حیاتی» محسوب می شود، « حفظ بقا در صحنه فاقد قدرت مرکزی بین المللی» است. در عرصه بین المللی به عکس ساحت داخلی، یک قدرت مرکزی که از منافع اعضای تشکیل دهنده حمایت کند، وجود واقعی ندارد و بنابراین، هر بازیگری خود مسئول حفظ بقای خود و حفظ سایر منافع خود در فضای آنارشیک بین المللی است.
یکی از اصلی ترین راه های حفظ بقا در صحنه بین المللی را از دیر باز تاکنون تحت عنوان « موازنه قوا» شناخته اند. موازنه قوا خود به دو نوع داخلی و خارجی تقسیم می شود. در موازنه داخلی کشورها در برابر رقبا به افزایش قدرت داخلی خود دست می زنند و در موازنه خارجی، وارد ائتلاف های بین المللی و منطقه ای می شوند که حافظ منافع بازیگران تشکیل دهنده است. معروف ترین مثال موازنه سازی خارجی، جبهه بندی دو پیمان « ناتو و ورشو» در دوران جنگ سرد است.
انقلاب اسلامی ایران اصولا از همان ابتدا با تهدیدات امنیتی بر ضد بقای خود مواجه بود که اصلی ترین این تهدیدها از جبهه بلوک غرب و متحد اصلی غرب در منطقه یعنی « اسرائیل» به کشورمان تحمیل می شد. ایران ضمن تلاش برای بالا بردن توان داخلی خود در برابر این تهدیدات که با فروپاشی شوروی بیشتر هم شده بود، نیازمند یک ائتلاف منطقه ای بود که با محوریت مقابله با تهدیدات اسرائیل، کشورمان را از تهدیدات این رژیم محفوظ دارد و در برابر قدرت طرف مقابل، موازنه قدرت به وجود آورد.
اصلی ترین عنصر موازنه ساز برای ایران در این راستا، « سوریه» بود. سوریه از یک سو دوست ایران محسوب می شد و از سوی دیگر از دیرباز با اسرائیل دشمنی جدی داشت. بلندی های جولان که بخشی از سرزمین سوریه است، همچنان تحت کنترل نظامی اسرائیل است.
بنابراین، در حوزه منافع حیاتی، سوریه برای جمهوری اسلامی ایران اهمیت دارد هرچند که ایران با اهمیت دادن به موازنه داخلی، عملا شرایط را به گونه ای پیش برده است که هیچ قدرتی در جهان توان آن را ندارد که به این کشور آسیبی وارد کند مگر آنکه خود آسیب های سنگینی را هم تحمل کند.
علاوه بر منافع حیاتی، ایران در حوزه منافع مهم و حاشیه ای نیز با سوریه همکاری دارد. یکی از این منافع، منافع اقتصادی کشورمان است و دیگری داشتن وجهه غالب در خاورمیانه، که محور مقاومت به آن کمک فراوانی می کند.
* ایدئولوژی سیاسی
از منظر ایدئولوژی سیاسی نیز، ایران و سوریه تشابه هایی دارند هرچند که افتراقاتی نیز وجود دارد. یکی از مهم ترین این تشابهات، ریشه علوی خاندان حاکم بر سوریه است که با تفکرات شیعی ایران قرابت دارد، هرچند که حکومت سوریه در مجموع یک حکومت دینی محسوب نمی شود.
جمهوری اسلامی ایران همواره بر اتحاد شیعه – سنی تاکید داشته است و خواستار کنار گذاشتن فرقه گرایی بوده است اما طی سال های پس از جنگ سرد، تفکرات سلفی در خاورمیانه رشد پیدا کرده و قدرت گرفته اند. سلفی ها اصولا موجودیت خود را در نفی تشیع و کشتار شیعیان تعریف می کنند و در چنین شرایطی، سخن گفتن از اتحاد با این جماعت، ممکن به نظر نمی رسد. سلفی ها که در واقع برآمده از یک بدعت در اسلام هستند، با تفکرات اسلامی فاصله جدی دارند و بنابراین جایی در اتحاد اسلامی ندارند. تکفیر سایر مسلمانان اعم از شیعه و سنی یکی از عواملی است که بین آنها و سایر مسلمین جدایی می افکند.
در برابر چنین جریانی که رفته رفته خود را به یک تهدید بدل کرده است، وجود ائتلافی شیعی بین ایران، سوریه و حزب الله لبنان ضروری به نظر می رسد، آن هم در شرایطی که برخی قدرت های منطقه ای بالاخص عربستان سعودی برای محدودسازی قدرت ایران، حمایت از این گروه ها را مستمسک قرار داده اند. بالاخص پس از سرنگونی رژیم بعث عراق که شیعیان عراق را در کنار ایران قرار داد، سعودی ها احساس نگرانی جدی کردند و تقویت سلفی ها را در اقصی نقاط منطقه از جمله عراق سرعت بخشیدند.
عملیات تروریستی سلفی ها در عراق ماهانه تعداد کثیری را به کام مرگ می فرستد و همین گروه ها در سوریه نیز در تلاش هستند تا قدرت یابند.
قدرت یافتن چنین گروه هایی در سوریه برای ایران یک مساله امنیتی ایجاد خواهد کرد کمااینکه وقتی طالبان در افغانستان به قدرت رسید، برای ایران معضلات امنیتی ایجاد شد.
* سوریه، رینگ امنیتی ایران
دشمنی اسرائیل با ایران و تهدیدات روزمره مقامات تل آویو علیه کشورمان امری واضح است. ایران با نگاه به آینده، به خوبی می داند که نابودی یک جزء مهم از محور مقاومت، اسرائیل را در عملی کردن تهدیدهای هر روز خود جرات می بخشد.
سوریه در محور مقاومت هم بخشی از آن است و هم پشتیبان لجستیکی بخش دیگر یعنی حزب الله لبنان. بنابراین، سوریه برای ایران همچون یک رینگ امنیتی است که اگر دشمن آن را پشت سر گذارد، به توانایی آسیب زدن به ایران نزدیک تر خواهد شد.
عقل حکم می کند که بازیگران بین المللی با تهدیدها پیش از وقوعشان مواجه شوند. اسرائیل هیچ ابایی ندارد که از فرصت بحران سوریه برای حمله به این کشور استفاده کند، پس اگر فرصت یابد، دست به اقدامات دیگر هم می زند، از جمله تعرض به ایران.
تعرضات مکرر اسرائیلی ها به سوریه عملا به معنای تعرض به منافع ایران است چرا که سوریه، بخشی از منافع مهم ایران محسوب می شود.
* فرجام
سوریه دست کم از سه منظر با امنیت ملی ایران ارتباط مستقیم دارد، از منظر موازنه قوا، از منظر ایدئولوژیک و از منظر تهدیدات مستقیم اسرائیل.
بنابراین، جایگاه این کشور در دکترین امنیتی ایران جایگاهی شاخص است و ایران نمی تواند نسبت به تحولات این کشور بی اعتنا باشد.
دیپلماسی فعال ایران در بحران سوریه بسیار ضروری است و از دیگر سو، ایران هرگز فراموش نمی کند که در برابر اسرائیل، متحد سوریه است و این مساله را مساله ای بنیادین و نه تاکتیکی می داند. بنابراین هرگز نخواهد توانست حکومتی متحد اسرائیل و یا رژیمی سلفی را در خاک سوریه تحمل کند.
ارسال نظر