پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محسن مهدیان- وقتی می گوییم شهر فرهنگی شد یعنی چی؟ یعنی تغییر تابلوها؟ تغییر کار ویژه فرهنگسراها؟ یعنی کمک کردن به تشکل های فرهنگی؟ اصلا چطور یک نهاد عمرانی و خدماتی می تواند فرهنگی شود؟

مدیریت شهری تهران طی دو دهه گذشته 4 دوره را پشت سر گذاشته است. 

بیائید مرور کنیم.

نگاه اول ؛ شهرسازی به مثابه یک نهاد عمرانی

پرسابقه ترین رویکرد به مجموعه شهرسازی، مدیریت شهری به مثابه یک نهاد صرفا عمرانی است. به تعبیری هیچ نسبتی میان فرهنگ و عمران دیده نشده است و اساسا حوزه فرهنگ را نامرتبط به مقوله شهرسازی دیده اند.

 

حاکمیت این نگاه بیشتر در دوره مدیریت جناب کرباسچی به عنوان شهردار تهران است. بهترین مثال از این رویکرد  بزرگراه نواب است که بزرگترین پروژه شهری آن ایام است. این پروژه کمترین ملاحظه زیستی و اجتماعی و محلی را داشت و الان یکی از آسیب زاترین پروژه های عمرانی شهر محسوب می شود.

نگاه دوم؛ عمران به انضمام فرهنگ

رویکرد دوم، بیشتر یک نگاه ترکیبی است. نگاهی که معقتد است نهاد عمرانی مقوله ای نامرتبط به نهاد فرهنگی است و هرکدام باید به وظیفه خودش بپردازد.

 با این حال این نگاه برخلاف مدل گذشته معتقد است شهرسازی نمی تواند تهی از توجهات فرهنگی باشد و بخشی از شهرسازی را همین ملاحظات فرهنگی شهر تشکیل می دهد. مدل و روش این گروه برای فرهنگی سازی شهر، جمع کردن فرهنگ و عمران در کنار هم است.

پیشنهاد این گروه اجرایی کردن برخی برنامه های فرهنگی و اجتماعی در شهر در کنار فعالیت های خدماتی و عمرانی است. 

شاید بتوان تمرکز این بخش مدیریتی را بیشتر در دوره اول آقای قالیباف در کسوت شهردار تهران تحلیل کرد.  تغییر کار ویژه فرهنگسراها و توجه به نهادهای فرهنگی شهر با این رویکرد اتخاذ شده است.

نگاه سوم؛ فرهنگ به عنوان پیوست عمران

سومین تلقی از رابطه فرهنگ و عمران، پیوست فرهنگی برای پروژه های عمرانی است. 

این نگاه فرهنگی معتقد است هرتصمیم عمرانی و خدماتی باید پیوستی فرهنگی داشته باشد تا مشخص شود هر پروژه تا چه سطح آثار فرهنگی خواهد داشت و خلاصه اینکه در نگاه سوم هر تصمیم عمرانی با ملاحظات فرهنگی مورد توجه قرار می گیرد. 

این نگاه پیشرفته در اواسط مدیریت قالیباف مورد توجه قرار گرفت. 

تا حالا حدود 840 پروژه عمرانی دارای پیوست اجتماعی و فرهنگی است. این اتفاق برای اولین بار در پروژه های عمرانی کشور رخ داده است.

نمونه اثر این رویکرد جلوگیری از تخریب پل ری و یا انتقال بی آر تی از بلوار کشاورز است. همچنین اجرای پروژه عمرانی دریاچه چیتگر در قالب یک مجموعه فرهنگی. 

نگاه چهارم؛ عمران در درون یک نقشه فرهنگی

نگاه چهارم مربوط به اواخر دوره قالیباف  است که معتقد است شهر نیازمند یک مهندسی فرهنگی و نقشه فرهنگی است و عمران درون این نقشه فرهنگی باید تعریف شود. مطابق این نگاه هر پروژه عمرانی جزئی از یک پازل فرهنگی است که نقشه حرکت جامعه را بسوی یک آرامنشهر فرهنگی تکمیل می سازد.

 مطابق این برداشت سیستمی، هرپروژه عمرانی باید دارای ماموریت فرهنگی مشخص و منسجم با دیگر پروژه های خدماتی و عمرانی باشد و همه آنها نیز به سمت یک هدف روشن در حال حرکت باشند. 

این نوع برنامه ریزی فرهنگی فعلا در مرحله تدوین است. اما برخی از پروژه های صرفا عمرانی و کالبدی که امکان تغییر کارکرد به پروژه فرهنگی را داشته اند ماموریت شان فرهنگی شده است. مثل برج میلاد و اراضی عباس آباد و پروژه هزار و یک شب.