سیاست‌مداران بیش از هر عامل دیگری بر روی فرهنگ جامعه مؤثر هستند. «فرهنگ سیاسی» بخشی از فرهنگ است که مستقیم روی سیاسیون تأثیر می‌گذارد. تا فرهنگ سیاسی درست نشود، سیاست درست نمی‌شود، و تا سیاست درست نشود فرهنگ درست نمی‌شود.

آنچه در ادامه می‌آید متن سخنرانی حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان است که در محضر مقام معظم رهبری ایراد شده است:

فرهنگ برای جامعه، مانند اخلاق برای فرد است/ اگر فرهنگ جامعه خوب شد، هزینۀ رفتار خوب کم می‌شود

فرهنگ برای جامعه به مثابه اخلاق برای فرد است؛ وقتی کسی دارای اخلاق خوبی بود، برایش سخت است که کار بد انجام دهد، و نیاز به ناظر و قانون و آیین‌نامه هم ندارد، بلکه چون خُلقش خُلق خوبی است، از او جز رفتار خوب-متناسب با خلقش- سر نمی‌زند. اگر جامعه‌ای دارای فرهنگ خوبی باشد در آن جامعه «رفتار خوب» به‌سهولت انجام می‌گیرد.

اگر کسی دارای خلق بدی باشد، خیلی برایش سخت است که کار خوب انجام بدهد. در روایات هست که چنین فردی اگر از گناهان خودش استغفار هم بکند باز به گناهانش باز خواهد گشت، چرا؟ چون خُلقش اقتضا می‌کند! به همین دلیل توبۀ چنین کسی چه بسا پذیرفته نشود. (امیرالمؤمنین(ع): مَا مِنْ ذَنْبٍ إِلَّا وَ لَهُ تَوْبَةٌ وَ مَا مِنْ تَائِبٍ إِلَّا وَ قَدْ تَسْلَمُ لَهُ تَوْبَتُهُ مَا خَلَا السَّیِّئَ الْخُلُقِ لَا یَکَادُ یَتُوبُ مِنْ ذَنْبٍ إِلَّا وَقَعَ فِی غَیْرِهِ أَشَرَّ مِنْه‏؛ قرب‌الاسناد/45)

اگر جامعه‌ای دارای فرهنگ بدی شد، در آن جامعه رفتار بد به‌سهولت سر خواهد زد، دیگر با قانون و ناظران قوۀ قهریه و قضائیه هم نمی‌شود آن رفتارهای بد را کنترل کرد. یکی از دلائل اهمیت فرهنگ، این است که اگر فرهنگ یک جامعه خوب شد هزینه برای رفتار خوب کم می‌شود، اگر فرهنگ یک جامعه بد شد، انگار زیرساخت‌های جامعه خراب شده است، دیگر به این سادگی با قانون و ناظران این‌چنینی، نمی‌شود رفتار بد را در آن جامعه کنترل کرد!

گاهی فرهنگ، مقدمه‌ساز پذیرش دین در جامعه است/ اگر فرهنگ مناسب نباشد، دین هم در آن جامعه جا نمی‌افتد!/ مثلا اگر فرهنگ حیا نباشد، دین را نمی‌شود عرضه کرد!

فرهنگ نه‌تنها برای زندگی ما در جامعه، یک اساس و بنیادی است که می‌تواند زندگی ما را مختل کند، یا زندگی‌مان را راحت کند، برای دین‌داری و معنویت نیز، پایه و اساس به‌حساب می‌آید. اگر جامعۀ ما از فرهنگ مناسبی برخوردار نباشد دین هم در آن جامعه جا نمی‌افتد، گاهی از اوقات فرهنگ مقدم بر دین می‌شود، مقدمه‌ساز پذیرش دین می‌شود؛ اگرچه دین خودش فرهنگ‌ساز است، اگرچه دین هم فرهنگ و آیین مخصوص دین را تثبیت و توزیع می‌کند، و در جامعه ترویج می‌دهد و هم فرهنگ برای زندگی انسانی را تقویت می‌کند، اما واقعاً گاهی اوقات، استقرار دین در یک جامعه به یک‌سری عناصری وابسته است که اگر این عناصر در جامعه نباشند اصلاً نمی‌شود دین را به آن جامعه عرضه کرد!

پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرمودند: از همۀ ادیان سابق- که تحریف شدند- یک حرف بین مردم باقی مانده است، این یک حرفی که بین مردم باقی مانده-که یک حرف فرهنگی است- نشان‌دهندۀ این است که اگر این عنصر فرهنگی در جامعه نباشد، پیامبران الهی هم نمی‌توانند کاری کنند. رسول خدا(ص) می‌فرماید: از ادیان گذشته و از انبیاء گذشته، یک حرف باقی مانده که ضرب‌المثل، سرِ زبان مردم است و آن این است «إِذَا لَمْ تَسْتَحْیِ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ» اگر حیا نداری دیگر هرکاری دلت می‌خواهد انجام بده! یعنی دیگر پیامبران الهی هم نمی‌توانند با تو کار کنند (لَمْ یَبْقَ مِنْ أَمْثَالِ الْأَنْبِیَاءِ إِلَّا قَوْلُ النَّاسِ إِذَا لَمْ تَسْتَحْیِ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ؛ امالی صدوق/510) لذا حیا یک عنصر فرهنگی می‌شود که اگر در یک جامعه‌ای نبود نمی‌شود دین را به آن افراد جامعه عرضه کرد.

در دوران جاهلیت، عناصر فرهنگی مثبتی بود که زمینۀ پذیرش دین شد

در مکۀ مکرمه هم-قبل از بعثت نبوی- عناصر فرهنگی مثبتی وجود داشت که زمینۀ پذیرش دین قرار گرفت؛ مانند احترام به پدر، احترام به مادر، احترام به اولیاء خدا. مثلاً آنها مقام حضرت ابراهیم(ع) و جای قدم‌های حضرت هاجر را گرامی می‌داشتند.(عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ لَمْ یَزَلْ بَنُو إِسْمَاعِیلَ وُلَاةَ الْبَیْتِ یُقِیمُونَ لِلنَّاسِ حَجَّهُمْ وَ أَمْرَ دِینِهِمْ ...وَ فِی أَیْدِیهِمْ أَشْیَاءُ کَثِیرَةٌ مِنَ الْحَنِیفِیَّةِ مِنْ تَحْرِیمِ الْأُمَّهَاتِ وَ الْبَنَاتِ وَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فِی النِّکَاحِ إِلَّا أَنَّهُمْ کَانُوا یَسْتَحِلُّونَ امْرَأَةَ الْأَبِ وَ ابْنَةَ الْأُخْتِ وَ الْجَمْعَ بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ وَ کَانَ فِی أَیْدِیهِمُ الْحَجُّ وَ التَّلْبِیَةُ وَ الْغُسْلُ مِنَ الْجَنَابَةِ إِلَّا مَا أَحْدَثُوا فِی تَلْبِیَتِهِمْ وَ فِی حَجِّهِمْ مِنَ الشِّرْکِ وَ کَانَ فِیمَا بَیْنَ إِسْمَاعِیلَ؛ کافی/4/210‏) (أَنَّ قُرَیْشاً وَ الْعَرَبَ کَانُوا إِذَا حَجُّوا یُلَبُّونَ وَ کَانَتْ تَلْبِیَتُهُمْ «لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ لَا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلْکَ لَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ» وَ هِیَ تَلْبِیَةُ إِبْرَاهِیمَ ع وَ الْأَنْبِیَاءِ؛ تفسیر قمی/2/154)

اینها زیرساخت‌های فرهنگی‌ای بود که در مکه وجود داشت. یعنی مکۀ مکرمه به یک‌باره، سرشار از بدی و سیاهی نبود؛ چنان‌که مستشرقین بیان می‌کنند و دوست دارند بگویند: جامعۀ قبل از پیامبر(ص)-که ما به آن «جاهلیت» می‌گوییم- این‌قدر سیاه بوده که پیامبر هنر نکرده است در آن جامعه یک حرف خوبی زده و کارش گرفته است! اما نه؛ اصلاً پیامبر گرامی اسلام(ص) به مدد عناصر مثبت فرهنگی‌ای که در آن جامعه بود، توانستند سیزده سال کار تبلیغی خودشان را انجام بدهند.

به عنوان مثال، در آن سیزده سال، می‌خواستند پیامبر اکرم(ص) را به قتل برسانند ولی به‌خاطر احترام ابوطالب، این کار را نمی‌کردند (ثُمَّ اجْتَمَعُوا إِلَى أَبِی طَالِبٍ فَقَالُوا أَنْتَ سَیِّدٌ مِنْ سَادَاتِنَا فَادْفَعْ إِلَیْنَا مُحَمَّداً لِنَقْتُلَهُ‏ وَ تَمْلِکَ عَلَیْنَا؛ تفسیر قمی/1/379) خب این خودش یک فرصتی ایجاد کرد. درست است که آنها بد بودند و سخن پیامبر(ص) را نمی‌پذیرفتند، اما این‌قدر هم بد نبودند که همۀ موازین را زیر پا بگذارند. مثلاً آنها این‌‌قدر فرهنگ داشتند که در همان سه سال شعب ابی‌طالب، در موسم حج، پیامبر(ص) آزادانه کنار خانۀ خدا در بین زائران تبلیغ می‌کرد، و آنها به احترام موسم حج و خانۀ خدا، به پیامبر(ص) تعدی نمی‌کردند(وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَخْرُجُ فِی کُلِّ مَوْسِمٍ فَیَدُورُ عَلَى قَبَائِلِ الْعَرَبِ... وَ بَقُوا فِی الشِّعْبِ أَرْبَعَ سِنِینَ لَا یَأْمَنُونَ إِلَّا مِنْ مَوْسِمٍ إِلَى مَوْسِمٍ وَ لَا یَشْتَرُونَ وَ لَا یُبَایِعُونَ إِلَّا فِی الْمَوْسِمِ وَ کَانَ یَقُومُ بِمَکَّةَ مَوْسِمَانِ فِی کُلِّ سَنَةٍ مَوْسِمُ الْعُمْرَةِ فِی رَجَبٍ وَ مَوْسِمُ الْحَجِّ فِی ذِی الْحِجَّةِ؛ اعلام‌الوری/ج1/ص125-126)

در «لیلة‌المبیت» که می‌‌خواستند شبانه حمله کنند و پیامبر اکرم(ص) را به قتل برسانند-در یک نقلی هست که- همان قاتل‌ها لااقل یک‌ذره فرهنگ داشتند که وقتی نصف شب می‌خواستند به خانه هجوم ببرند، به همدیگر گفتند: «بالاخره در این خانه، زن و بچه هست، اینها که گناهی نکرده‌اند، صبر کنید تا صبح شود و بعد حمله کنیم» (فَلَمَّا أَمْسَى رَسُولُ اللَّهِ ص جَاءَتْ قُرَیْشٌ‏ لِیَدْخُلُوا عَلَیْهِ‏ فَقَالَ‏ أَبُو لَهَبٍ‏ لَا أَدَعُکُمْ أَنْ تَدْخُلُوا عَلَیْهِ بِاللَّیْلِ فَإِنَّ فِی الدَّارِ صِبْیَاناً وَ نِسَاءً وَ لَا نَأْمَنُ أَنْ تَقَعَ بِهِمْ یَدٌ خَاطِئَةٌ فَنَحْرُسُهُ اللَّیْلَةَ، فَإِذَا أَصْبَحْنَا دَخَلْنَا عَلَیْهِ، فَنَامُوا حَوْلَ حُجْرَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص؛ تفسیر قمی/1/275)

صهیونیست‌ها می‌خواهند «زیرساخت‌های فرهنگی» را نابود کنند، که دیگر دین نتواند شکل پیدا کند/مثالی از آموزش و پروش

یک چیزی از فرهنگ-بیشتر از این چیزهایی که ما الان می‌گوییم- در میان آن مردم مکه بوده که پیامبر اکرم(ص) توانستند دین را در آنجا جاری کنند. الان نقشه‌ای که صهیونیست‌ها برای ادارۀ جهان دارند این است که زیرساخت‌های فرهنگی را نابود کنند، که دیگر دین نتواند شکل پیدا کند؛ مثل حیا و موارد دیگری که دارند روی آنها کار می‌کنند. مثلاً اینها روی موضوع «بی‌احترامی به پدر و مادر» خیلی سنگین کار می‌کنند، حتی پیشنهاد‌هایی به مدرسه‌ها و آموزش و پرورش ما هم داده‌اند که مثلاً «چرا شما بابا آب داد» را در کتاب‌ها آورده‌اید؟ این پدر سالاری است؛ این‌را حذفش کنید! البته یک مقداری از حرف‌های آنها نیز در اینجا پذیرفته شده است؛ حالا اینکه از سر نادانی بوده یا از سرِ نفوذ؟ نمی‌دانم، ولی بالاخره زیرساخت‌های فرهنگی برای یک جامعه خیلی مهم است.

زیرساخت‌های فرهنگی یک جامعه، عامل پذیرش دین می‌شود/ برای ترویج زیرساخت‌های فرهنگی، گاهی نیاز نیست «دینی» عمل کنیم، «انسانی» هم می‌شود

زیرساخت‌های فرهنگی برای یک جامعه عامل پذیرش دین می‌شود، زیرساخت‌های فرهنگی برای یک جامعه گاهی نیازی نیست که اصلاً به‌صورت دینی تبلیغ و ترویج بشود، بلکه به‌صورت «انسانی» هم می‌شود روی آن زیرساخت‌های فرهنگی کار کرد. و مردم هم پذیرش دارند، همان قشری که ما به آنها «قشر خاکستری» می‌گوییم، آنها هم می‌پذیرند.

به‌هرحال، فرهنگ خیلی مهم است، فرهنگ عامل سعادت مردم در زندگی دنیایی آنها هم می‌شود؛ مثل «فرهنگ کار» و «فرهنگ معیشت». اگر تن‌پروری و تنبلی در یک جامعه باب باشد، اگر پُست‌ گرفتن و پول درآوردن از طریق کار اداری در یک جامعه‌ای باب باشد، آن جامعه، جامعۀ موفقی نخواهد بود.

در فرهنگ ما «کارمند بودن» ارزش است یا «کاسب و تولیدگر بودن»؟ / اگر فرهنگ درست شد، زندگی مردم درست می‌شود

یک جوانی آمد پیش امام صادق(ع) و گفت: آقا من کاسب هستم و برای خودم یک درآمدی دارم، یک هنری هم دارم، به من گفته‌اند که شما بیا فلان‌جا، کارمند بشو، ما همین حقوق را به شما می‌دهیم، اجازه هست که من کاسبی-یا آن کار تولیدی‌ای که احیاناً خودم انجام می‌دهم- را رها کنم و بروم کارمند بشوم و مزد بگیرم؟ امام صادق(ع) فرمودند: نه اجازه نداری! تو تا وقتی خودت می‌توانی پول دربیاوری، چرا می‌خواهی مزدبگیر بشوی؟! (عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: الرَّجُلُ یَتَّجِرُ فَإِنْ هُوَ آجَرَ نَفْسَهُ أُعْطِیَ مَا یُصِیبُ فِی تِجَارَتِهِ. فَقَالَ: لَا یُؤَاجِرْ نَفْسَهُ وَ لَکِنْ یَسْتَرْزِقُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَتَّجِرُ فَإِنَّهُ إِذَا آجَرَ نَفْسَهُ حَظَرَ عَلَى نَفْسِهِ الرِّزْقَ؛ کافی/5/90)

ببینید اینها فرهنگ است؛ فرهنگی که نشان می‌دهد در یک جامعه «کارمند بودن» ارزش است یا «کاسب بودن» و یا «تولیدگر بودن»؟ اگر در یک جامعه‌ای فرهنگ درست شد، زندگی مردم درست می‌شود. خدا نبخشد آنهایی را که «زیرپوستی» به فرهنگ خیانت می‌کنند!

بیش از «بی‌حجابی و بی‌بندوباری» باید به «زیرساخت‌های فرهنگیِ» اینها حساسیت نشان دهیم

متأسفانه یکی از عادات بدی که بین ما طلبه‌ها و بعضاً بین عالمان دینی رواج دارد این است که نهی از منکر را فقط مال آنجایی می‌دانند-یا به آن اقدام می‌کنند- که صریحاً یک امر دینی زیر پا گذاشته شود. مثلاً وقتی حجاب زیر پا گذاشته بشود حساس می‌شوند، یا مثلاً وقتی صریحاً عرق و شراب‌خوری باب بشود، حساس می‌شوند. خُب بله؛ این حساسیت خوب است نمی‌خواهیم بگوییم که همین‌مقدار حساسیت را هم نباشد! ولی باید ببینیم که این بی‌حجابی و آن بی‌بند و باری، زیرساخت‌های فرهنگی‌اش کجاست؟ نمی‌شود که آدم به آنها حساسیت نشان ندهد!

مثلاً در کتاب دبستان نقاشی می‌کشند که «تو بیا، یار خودت را از جنس مخالف، پیدا کن!» مثلاً انتخاب کردن جنس مخالف را از بچگی آموزش بدهند! ولی این موارد را دیگر کسی حساس نمی‌شود و می‌گوید: «حالا یک دانه نقاشی است که آنجا کشیده‌اند و می‌خواهند با این طرح‌ها، به بچه‌ها ریاضیات یاد بدهند، حرام خدا که حلال نشده است!» بله حرام حلال نشده است، ولی زیرساخت‌های فرهنگی همین‌طوری نم نم دارد نابود می‌شود!

حوزۀ علمیه نسبت به «زیرساخت‌های فرهنگی جامعه»، چندان حساس نیست!

متأسفانه ما- به‌عنوان عالمان دینی یا به‌عنوان حوزۀ علمیه- پیشنهادهای فرهنگی نداریم، که مثلاً بگوییم: بیایید تعلیم و تربیت را این‌طوری انجام بدهیم. نباید این‌طور باشد که ما طلبه‌ها فقط متکفّل قرآن و عقائد دینی-در مدرسه- باشیم و هیچ پیشنهادی در تاریخ و جغرافی و ریاضی و چیزهای دیگر نداشته باشیم. مثل حضرت امام(ره) که-با تعابیری شبیه به این- می‌فرمود: اگر معلم موحّد باشد، با ریاضیات هم می‌تواند درس توحید بدهد!

با ادبیات چقدر کار می‌شود کرد که با کتاب دینی و قرآن نمی‌شود این کارها را کرد! آیا الان با ادبیات ما دارد این کارها انجام می‌شود؟ آیا زیرساخت‌های فرهنگی درست می‌شود؟ یا اینکه حساسیت‌های خوب فرهنگی هم خنثی‌سازی می‌شود؟

صهیونیست‌ها به «بابا آب داد» حساس هستند، اما حوزۀ علمیه  حساسیت نشان نمی‌دهد! / حوزه می‌گوید: فقط وقتی گناه کرد اعتراض می‌کنم

ببینید که صهیونیست‌ها چقدر نسبت به این مسائل حساس هستند! مثلاً می‌گوید: تو چرا می‌گویی «بابا آب داد»؟! این مال پدرسالاری است! نگو بابا آب داد! می‌خواهد این «بابا آب داد» را هم از کلاس اول بردارد! صهیونیست‌ها می‌آیند به «بابا آب داد» حساسیت نشان می‌دهند، اما حوزۀ علمیه نسبت به «بابا آب داد» حساسیت نشان نمی‌دهد، بلکه می‌گوید: وقتی گناه کرد، آن‌وقت من می‌آیم وسط و می‌گویم: چرا اینجا گناه شد؟ زیرساخت‌های فرهنگی خیلی اهمیت دارند؛ هم برای معیشت هم برای معنویت! خب، از این مقدمه بگذریم، اصلاً نمی‌خواهیم در این مقدمه باقی بمانیم.

2. وضع سیاسی، مهمترین عامل فرهنگ‌ساز!
«سیاست‌مداران» و «مدیران» مهم‌ترین عوامل فرهنگ‌ساز هستند

مهم‌ترین عامل، عامل فرهنگ‌ساز در یک جامعه چیست؟ این هم مقدمۀ دوم عرض بنده است. مهم‌ترین عامل برای فرهنگ، وضع سیاسی جامعه است؛ یعنی سیاست‌مداران، شخصیت و منش سیاست‌مداران و مدیران جامعه. بعضی وقت‌ها ما مدیران جامعه را از سیاست‌مداران جدا می‌کنیم! اما در اینجا می‌گوییم: هم مدیران و هم سیاست‌مداران.

خوب نیست یک مدیر «غیرسیاسی» باشد که در خدمت هر هدف سیاسی قرار بگیرد!

بعضی وقت‌ها رسم است که یک جاهایی، مدیران خنثای غیرسیاسی می‌گذارند برای اینکه حرف گوش کند! بعضی‌ها برای اینکه دست و بال‌شان باز باشد ترجیح می‌دهند که بعضاً مدیرانی که انتخاب می‌کنند، غیرسیاسی باشند و و بعد هم می‌گویند: «او فنّ مدیریت بلد است!» برای خودِ این مدیر هم-از نظر سیاسی- هیچ چیزی مهم نیست! مثلاً برایش مهم نیست که « برای چه جهتی دارند تو را به کار می‌کشند؟!» می‌گوید: «من نمی‌دانم! من اینجا را اداره می‌کنم و این پول را هم-از این کار- درمی‌آورم» لذا او در خدمت هرکسی قرار می‌گیرد. اما این خوب نیست که یک مدیر، غیرسیاسی باشد!

وقتی با این مدیران غیرسیاسی از نزدیک صحبت می‌کنی و می‌گویی: «شما که الان داری خیلی خوب این مجموعه را مدیریت می‌کنی، می‌دانی که این‌کار در خدمت کدام جهت‌گیریِ سیاسی‌ است؟» می‌گوید: «من نمی‌دانم!» خب این خیلی زشت است! سیاسی نبودن که هنر نیست، فهم سیاسی و بصیرت سیاسی نداشتن که هنر نیست! شما باید ببینی که برای چه کسی «عضد» قرار گرفته‌ای؟!

به هرحال، وقتی می‌گوییم سیاسیون و مدیران سیاسی جامعه و وضع سیاسی، همۀ اینها را شامل می‌شود. اینها مهم‌ترین عوامل فرهنگ‌ساز در جامعه هستند!

1. «منشِ سیاسیون» بر فرهنگ جامعه اثر می‌گذارد

فرهنگ در معنویت مؤثر است. امیرالمؤمنین(ع) در روایتی می‌فرماید: «النَّاسُ بِزَمَانِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِمْ؛ خصائص الائمه، شیخ مفید/ 115) زمانه، مردم را تربیت می‌کند، تربیتی که پدر مادرها هم نتوانسته‌اند این‌طوری تربیت کنند! خیلی از پدر مادرها شکایت می‌کنند و می‌گویند: فرهنگ جامعه، بچۀ ما را از دست ما گرفته برده و خودش دارد تربیت می‌کند، دیگر به‌دست ما تربیت نمی‌شوند! همان‌طوری که این روایت هست، روایتی هم هست که می‌فرماید: «النَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِمْ»(تحف العقول/280) مردم به مسئولان و مدیران خودشان شبیه‌تر هستند تا به پدر مادرهای خودشان! [توضیح بیشتر: فرهنگ جامعه بیشتر از پدر و مادر، بچه‌های ما را تربیت می‌کند؛ خوب یا بد! حالا چه عاملی در فرهنگ جامعه مؤثر است؟ سیاست‌مداران بیش از هر عامل دیگری بر روی فرهنگ جامعه مؤثر هستند.]

سیاست‌مداری که اهل «رفتار دفاعی» و «لج‌بازی» و «مجادله» باشد، سطح فرهنگی و اخلاقی جامعه را پایین می‌آورد؛ توصیه‌های اخلاقی هم نمی‌گیرد!

وضع سیاسی جامعه از چند جهت بر فرهنگ تأثیر می‌گذارد؛ یکی از جهتِ «منش سیاسیون»! مثلاً اینکه اشرافی باشند یا نباشند. و همچنین خصلت‌های زبانی و خصلت‌های روحی سیاسیون چگونه باشد. مثلاً اینکه رفتار دفاعی داشته باشند یا نداشته باشند؟ اگر مسئولین سیاسی رفتار دفاعی داشته باشند خیلی زشت است؛ سطح فرهنگی و اخلاقی جامعه را پایین می‌آورد.

رفتار دفاعی یعنی چه؟ یعنی اینکه عجولانه از خودت دفاع کنی، بد از خودت دفاع کنی، برای دفاع کردن از خودت چند تا حق دیگر را زیرپا بگذاری، تحمل مظلومیت نداشته باشی. در روانشناسی به این می‌گویند: «رفتار دفاعی» آدم‌‌هایی که از شخصیت والایی برخوردار هستند رفتار دفاعی ندارند!

اگر یک سیاست‌مدار، رفتار دفاعی داشته باشد-به تعبیری که در روانشناسی هست- به نوعی کارش به لج‌بازی و لجاجت کشیده می‌شود. و بعد اگر سیاسیون بخواهند مجادله کنند و از خودشان بی‌صبری نشان دهند، دیگر چه فایده‌ای دارد که صدهزارتا منبر برای مردم بگذاریم تا به آنها بگوییم: «اخلاق‌تان را خوب کنید، در خانه دعوا نداشته باشید، بچه‌ها در کلاس، با معلم خوب برخورد کنند» دیگر این‌کارها نمی‌گیرد! طبق فرمایش حضرت امیر(ع)، مردم به امراء‌شان شبیه‌تر هستند.

نکته دیگر اینکه؛ شما ممکن است صدتا مدیر خوب داشته باشید و فقط ده‌تا مدیر بد داشته باشید. یا اینکه صدتا سیاست‌مدار خوب داشته باشید، و فقط ده‌تا سیاست‌مدار بد داشته باشید، اما معمولاً نتیجه تابع اخصّ مقدمتین است! عرصۀ سیاست که جای ریسک‌ کردن نیست که بگوییم: «همه‌جا آدم خوب و بد هست!» عرصۀ سیاست جای این حرف‌ها نیست! می‌بینید همان تعداد اندک از مدیران بد، نتیجۀ خودش را نشان می‌دهد. و به‌سرعت در جامعه، یک وضعی پدید می‌آید که دیگر نمی‌شود آن‌را جمع کرد!

اگر سیاست‌مداران برای خود حقوق‌های کلان ببندند، چطور می‌شود به مردم گفت: «به‌خاطر خدا کار کنید؟!»

منش سیاست‌مداران، در فرهنگ جامعه خیلی مؤثر است. مثلاً اگر سیاست‌مداران برای خودشان حقوق‌های کلان ببندند، دیگر چطوری می‌شود به این جامعه گفت که «به‌خاطر خدا کار کنید؟!» در کدام منبر می‌شود این حرف را زد؟ خُب مردم می‌گویند: این آقایی که مدیر شده، و باید از خدایش باشد که توفیق خدمت پیدا کرده است، اما او دارد ده برابر ما پول می‌گیرد، پس معلوم می‌شود که قیامت خبری نیست!! چرا ما که عوام هستیم باید مخلص باشیم، ولی در آن بالاها، هیچ خبری از اخلاص نیست! حالا اگر او این‌قدر زیاد حقوق نمی‌گرفت که نمی‌مرد! مدیریت کلان مگر چقدر زحمت دارد؟! و مثلاً الان او چه هنری کرده که این همه حقوق برایش ببندند؟!

یک مدیری که مسئولیت کلان دارد خود به خود یک سری مسائل رفاهی در اختیار او قرار می‌گیرد؛ مثلاً یک یا دو سه تا منشی و افراد دیگری هستند که به‌خاطر او دارند حقوق می‌گیرند؛ تلفن می‌گیرند، تماس می‌‌گیرند، متنش را می‌نویسند، یا اینکه راننده‌ای هست که او را می‌برد و می‌آورد. و همۀ اینها پای این مدیر حساب می‌شود. همچنین کلی افتخارات در اطراف‌شان هست، کلی اعتبار پیدا می‌کند، بچه‌اش با این اعتبار، چهارتا معاملۀ شیرین به‌هم می‌زند که بچه‌های ما هیچ‌وقت از این معامله‌های شیرین گیرشان نمی‌آید!

مگر شهدا و رزمندگان، همه خدمات خود را با پول قیمت‌گذاری کردند؟!/ می‌شود یک‌طور دیگر هم زندگی کرد!

همه‌چیز را که با پول نباید قیمت‌گذاری کرد! مگر شهدا و رزمندگان، همه‌چیزشان را با پول قیمت‌گذاری کردند؟! می‌شود یک‌طور دیگر هم زندگی کرد! البته قصد بنده از این سخنان هم طعنه زدن و تکه انداختن نیست! البته این فضایی است که در جامعه نسبت به آن حساسیت هست، ولی من نمی‌خواهم از این حساسیت، برای بحث استفاده کنم و حتی نمی‌خواهم این حساسیت را تحریک کنم.

2. سیاستمداران از طریق «قانونگذاری» بر فرهنگ جامعه تأثیر می‌گذارند

پس یکی از عوامل مؤثر بر فرهنگ، منش مدیران جامعه است. عامل بعدی، قانونگذاری است، یعنی سیاسیون با این قوانینی که وضع می‌کنند، طوری بر فرهنگ جامعه تأثیر می‌گذارند که دیگر نمی‌شود با تعلیم کتاب و حکمت-و با هزارتا درس و بحث اخلاقی- بر فرهنگ جامعه تأثیر گذاشت!  

برخی قوانین مصوب مجلس خلاف بیّن شرع نیست، اما چند قانون درکنار هم عامل اضمحلال خانواده می‌شود؛ آیا شورای نگهبان به اینها می‌پردازد؟

بعضی وقت‌ها می‌بینیم که در مجلس شورای اسلامی-به‌صورت خیلی ظریفی- قوانینی تصویب می‌‌شود که ظاهراً خلاف بیّنِ احکام شرع نیست، اما وقتی اینها را دانه دانه در کنار همدیگر می‌گذاری، می‌بینی که خیلی نزدیک به آن فضای فمنیستی می‌شود که صهیونیست‌ها برای نابود کردن خانواده آورده‌اند! و بعد هم یک شخص عاقلی نمی‌آید این‌را یک جمع‌بندی کند و آثار روانی این بستۀ قانونی را در مردم بررسی بکند و ببیند که «آیا خودِ این قوانین، عامل اضمحلال خانواده نمی‌شود؟!»

طبیعتاً شورای نگهبان، قوانین را کنترل می‌کند، اما بنده خبر ندارم که آیا شورای نگهبان در طراحی نظامات اجتماعی، آن کار دقیق را انجام می‌دهند یا نه؟ آیا این قانون از نظر شرعی اشکالی دارد؟ نه! هر کدام از این قوانین، به تنهایی از نظر شرعی اشکالی ندارند، اما وقتی در کنار همدیگر قرار می‌گیرند، مشکل ایجاد می‌شود.

قوانین اقتصادی مصوب تک تک اشکال ندارد، اما در کنار هم به نظام «بانکداری» فعلی تبدیل می‌شود

مثلاً در قوانین اقتصادی، آیا مضاربه اشکال دارد؟ نه! فلان موضوع اشکال دارد؟ نه! فلان موضوع اشکال دارد؟ نه! اما اینها در کنار همدیگر، به این نظام بانک‌داری موجود تبدیل می‌شود. و بعد می‌بینی که مثلاً سهم تعاونی‌ها در بودجه 25درصد است اما 5درصد بیشتر جذب نمی‌کنند! خُب معلوم است که با این وضع بانک‌ها، تعاونی سود نمی‌دهد و لذا کسی به سراغ تعاونی نمی‌رود! آن‌وقت ما اگر بخواهیم با فرهنگ‌سازی، وضع معیشتی مردم را درست کنیم، جبران نمی‌شود.

3و4. سیاستمداران از طریق «نهادهای فرهنگی» و «شیوۀ سیاست‌ورزی» می‌توانند بر فرهنگ جامعه تأثیر بگذارند

سیاست‌مداران دیگر چگونه می‌توانند روی فرهنگ تأثیر بگذارند؟ یکی از راه‌هایش «نهادهای فرهنگی» است؛ یعنی با استفاده از مجموعه‌های فرهنگی مانند وزارت‌ ارشاد، صدا و سیما و سازمان تبلیغات و این‌طور مجموعه‌ها، تأثیرگذار باشند.

یکی دیگر از نکاتی که در سیاست‌مداران هست و می‌توانند بر فرهنگ جامعه تأثیر بگذارند «شیوۀ سیاست‌ورزی» آنهاست! که اجازه بدهید بدون توضیح از این کلمه بگذریم.

ما می‌گوییم: فرهنگ جامعه مقدمه است برای دین جامعه! فرهنگ جامعه بیشتر از پدر و مادر، بچه‌های ما را تربیت می‌کند؛ خوب یا بد! حالا چه عاملی در فرهنگ جامعه مؤثر است؟ سیاست‌مداران بر روی فرهنگ جامعه مؤثر هستند.

نمی‌شود برای جایی رئیس تعیین نکنید، بعد آنجا کار فرهنگی کنید!/ اولین اقدام پیامبر(ص) بعد از بیعت عده‌ای از مردم مدینه، تعیین 12 رئیس برای مدینه بود!

پیامبر گرامی اسلام(ص) قبل از اینکه به مدینه بروند و آنجا را به وجود خودشان منور بکنند، عده‌ای از مردم مدینه با ایشان بیعت کردند که به بیعت «عقبۀ دوم» مشهور شد. یعنی هفتاد نفر از مردم مدینه که مسلمان شده بودند، پیش پیغمبر اکرم(ص) آمدند و گفتند که ما حاضر هستیم از شما دفاع کنیم و شما را حمایت کنیم، رسول خدا(ص) در آنجا- سر حمایت از خودشان- بیعتی را با آنها انجام دادند. بلافاصله بعد از اینکه بیعت انجام شد، رسول خدا(ص) چه‌کار کردند؟ موعظۀ اخلاقی کردند؟ سفارش به نماز کردند؟ آیا فرمودند که بروید زمین مسجد را آماده کنید که من می‌خواهم بیایم آنجا مسجد بسازم؟! چه‌کار کردند؟

بلافاصله دوازده نفر رئیس برای مدینه معیّن کردند! آقا یا رسول‌‌الله! کسی که از شما رئیس نخواسته بود، آنجا خودشان رئیس داشتند و بالاخره یک‌طور کارها را اداره می‌کردند. آقا یا رسول الله! هنوز که همۀ مردم مدینه مسلمان نشده بودند! برای آن شهر، چرا دوازده‌تا رئیس تعیین می‌کنید؟ الان برای شهرهای بزرگ‌تر از این هم یک نفر رئیس می‌گذارند! نه؛ نمی‌شود که برای یک جایی، رئیس تعیین نکنید، و بعد بروید آنجا کار فرهنگی و معنوی بکنید. اسامیِ آنها هم توسط جبرئیل امین از آسمان آمده بود. (قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَخْرِجُوا إِلَیَّ مِنْکُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً یَکْفُلُونَ عَلَیْکُمْ بِذَلِکَ کَمَا أَخَذَ مُوسَى مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً فَقَالُوا اخْتَرْ مَنْ شِئْتَ، فَأَشَارَ جَبْرَئِیلُ ع إِلَیْهِمْ فَقَالَ هَذَا نَقِیبٌ وَ هَذَا نَقِیب‏؛ اعلام‌الوری/60) (و لا یجدن أحد منکم فی نفسه أن یؤخذ غیره فإنما یختار لی جبرئیل؛ طبقات‌الکبری/3/452) (اخْتَارَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ أُمَّتِهِ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً أَشَارَ إِلَیْهِمْ جَبْرَئِیلُ وَ أَمَرَهُ بِاخْتِیَارِهِمْ کَعِدَّةِ نُقَبَاءِ مُوسَى ع تِسْعَةٌ مِنَ الْخَزْرَجِ وَ ثَلَاثَةٌ مِنَ الْأَوْس‏؛ خصال/2/491)

با تغییر دولت، غذای مرغ‌داری‌ها عوض نمی‌شود، اما مواد درسی دبستان را تغییر می‌دهند!/ دولت‌ها مستقیم بر فرهنگ اثر می‌گذارند چه برسد به غیر مستقیم

الان وقتی سیاسیون می‌آیند و انتخاب می‌شوند، مواد درسی دبستان را تغییر می‌دهند! این برای بنده خیلی چیز عجیبی است! دانه‌هایی که به مرغ‌داری‌ها تعلق می‌گیرد، با تغییر دولت‌ها عوض نمی‌شود، می‌گویند: غذای مرغ‌ها، از نظر علمی یک استانداردی دارد، دیگر دانه‌های مرغ‌داری را که عوض نمی‌کنند؛ حالا هردولتی سر کار بیاید! ولی مواد درسی دبستان تغییر پیدا می‌کند! مثلاً اینکه قبلاً زیر عکس شیخ فضل‌الله نوری نوشته بودند «شهید» اما این یکی دولت می‌آید و شهیدش را برمی‌دارد! اینها چه ربطی به دولت‌ها دارد؟ مگر بالای سرِ اینها، متخصص وجود ندارد؟! منظور این است که دولت‌ها مستقیماً بر روی فرهنگ اثر می‌گذارند، تا برسد به تأثیرات غیرمستقیم!

3. سوال بحث ما: اول سیاست را درست کنیم یا اول فرهنگ را؟ / طرح میانه: اول «فرهنگ سیاسی» را درست کنیم

پس سیاسیون تأثیرگذارترین عوامل هستند. ما هم در این وسط، یک حسین حسینی می‌گوییم و به سینه می‌زنیم و چهارتا جلسه داریم. اما اصل و اساس تأثیرگذاری بر فرهنگ در عرصۀ سیاست هست؛ البته به انواع مختلف.

حالا سؤال بحث بنده این است: آیا ما الان باید برویم کار فرهنگی کنیم تا کم‌کم روی سیاسیون اثر بگذاریم، یا اینکه برویم در عرصۀ سیاست فعالیت کنیم و عرصۀ سیاست را بگیریم به آدم‌های خوب بدهیم، تا بعد بتوانیم کار فرهنگی کنیم؟

اول کار فرهنگی کنیم تا مردم خوب شوند تا مدیران خوب شوند، یا اول با کار سیاسی مدیران خوبی بیاوریم تا با فرهنگ‌سازی آنها فرهنگ مردم خوب شود؟

حالا ما چه‌کار کنیم؟ سؤال بحث این است: آیا باید برویم کار فرهنگی کنیم تا رؤسایی که از این جامعه درمی‌آیند رؤسای خوبی باشند؟ البته این کار، کار درستی است. بگذارید یک روایت برای‌تان بخوانم که روایت عجیبی است. پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: «عُمّالُکُم أَعمالُکُم کَما تَکُونُونَ یُولِّى علَیکُم» (شهاب الاخبار/260)‏ » شما مردم، هرجوری باشید همان‌جوری رئیس پیدا می‌کنید! اگر مردم خوب باشند، رؤسای خوب پیدا می‌کنند. و اگر فرهنگ مردم خراب باشد، رؤسای بد پیدا می‌کنند.

پس ما الان چه‌کار کنیم؟ آیا باید برویم کار فرهنگ‌سازی انجام دهیم تا مردم خوب بشوند تا بعد، رؤسای‌شان هم خوب بشوند؟ یا اینکه اول از آن طرف برویم؛ یعنی اول برویم یک‌سری مدیران خوب سر کار بگذاریم-چون مدیران جامعه خیلی بر فرهنگ مؤثر هستند- و بعد، از این طریق فرهنگ‌سازی کنیم تا وضع فرهنگ جامعه درست شود! این‌را می‌شود به عنوان یک سؤال مطرح کرد.

البته می‌شود از کنار این سؤال، خیلی ساده عبور کرد، یعنی اینکه بگوییم: بالاخره هردو مؤثر هستند، تا می‌توانی کار کن که جامعه رؤسای خوب پیدا بکند، و تا می‌توانی کار فرهنگی انجام بده تا جامعه از پایین درست بشود و بالا برود! می‌شود این‌طور سهل برخورد کرد. ولی بنده یک پیشنهادی به نظرم می‌رسد که فکر می‌کنم طرح دین ما این‌گونه است.

کار سیاسی اولویت دارد یا کار فرهنگی؟ / اول باید «فرهنگ سیاسی» را درست کنیم

سؤال این است که «ما اول سیاست را درست کنیم یا اول فرهنگ را درست کنیم؟» اگر بخواهیم فرهنگ را درست کنیم؛ سیاسیون نمی‌گذارند(تا وقتی که درست نشده باشند) و اگر سیاسیون را بخواهیم درست کنیم، تا فرهنگ جامعه درست نشده باشد نمی‌شود سیاسیون را درست کنیم! البته این درست و غلطی که می‌گوییم، مطلق نیست، منظورمان همین مقدار نسبی آن است که ما داریم می‌بینیم.

یک طرح میانه وجود دارد و آن اینکه: اول بیایید «فرهنگ سیاسی» را درست کنیم. حتی الان کار فرهنگی دامنه‌دار و دراز‌مدت در اولویت نیست؛ البته آن‌هم به‌جای خودش اهمیت دارد. ما نمی‌گوییم که نماز خواندن مردم اهمیت ندارد، اخلاق اهمیت ندارد، کار فرهنگی و اردویی-برای اینکه بچه‌ها در زمینه‌های مختلف فعال بشوند- اهمیت ندارد! نمی‌خواهیم اینها را نفی کنیم، در اینجا بحث بر سرِ اولویت است!

کار سیاسی اولویت دارد یا کار فرهنگی؟ کار بر روی «فرهنگ سیاسی» اولویت دارد! اگر منِ طلبه این حرف را از دین برداشت کرده باشم، به‌عنوان یک امام جماعت، وظیفۀ اولم این است که برای مأمومین خودم، فرهنگ سیاسی را درست کنم!

«فرهنگ سیاسی» بخشی از فرهنگ است که مستقیم روی سیاسیون تأثیر می‌گذارد/ در میان تمام ابعاد فرهنگی، کار کردن روی «فرهنگ سیاسی» اولویت دارد

فرهنگ سیاسی آن بخشی از فرهنگ است که مستقیم روی سیاسیون تأثیر می‌گذارد. اگر فرهنگ سیاسی در یک جامعه درست نشود، اگر آدم‌های خوب هم در عرصۀ سیاست بیایند دو حالت پیدا می‌کند؛ یا خراب می‌‌شوند، یا نمی‌توانند کار کنند! و می‌شود آنها را با بازی سیاسی، کنار زد!

در میان تمام ابعاد فرهنگی‌ای که باید کار کرد، فرهنگ سیاسی اولویت دارد. اگر فرهنگ سیاسی درست نشود، شما به این سادگی نمی‌توانی آدم خوب سر کار بیاوری! آن‌وقت می‌گویی: «من نمی‌دانم چرا مردم در نمازجمعه‌ها همیشه بهتر از بعضی از سیاسیون می‌فهمند؟!» آخر اینکه نمی‌شود مردم همیشه بهتر بفهمند! خُب از میان همین مردم، چند نفر به عرصۀ سیاست بروند تا کارها را مثل همین مردم بفهمند!

4. برخی دلایل و شواهد اولویت «فرهنگ سیاسی»/ «فرهنگ سیاسی» مهم‌ترین بخش دین!
اول) طبق آموزه‌های دینی؛ فرهنگ سیاسی مهم‌ترین عنصر فرهنگی است/ اهمیتی که به «ولایت» داده شده، نشان می‌دهد فرهنگ سیاسی مهمتر از عبادت است

حالا ببینیم این مسأله از دین هم درمی‌آید؟ البته کلمۀ فرهنگ و کلمۀ «فرهنگ سیاسی» دوتا کلمۀ جدید هستند که به تدریج وضع شده‌اند و از آنها صحبت می‌شود.

بنده تصور می‌کنم آموزه‌های دینی به ما می‌گوید: مهم‌ترین عنصر فرهنگی‌ای که باید کار کنیم فرهنگ سیاسی است! اولین دلیل بنده این است: مفهوم ولایت، آداب ولایت‌مداری، ارزش و قداست ولی‌ّ خدا و این‌همه اهمیتی که به ولایت داده شده است-که قطعاً به نماز آن‌قدر اهمیت داده نشده است؛ کمااینکه فرمود: «لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَةِ»(کافی/2/21)- دلیل بر این می‌شود که فرهنگ سیاسی مهم‌تر از عبادت است! وقتی که شما به ولایت اهمیت می‌دهید، یعنی دارید به فرهنگ سیاسی اهمیت می‌دهید.

چرا ذکر صلوات را باید بلند بگوییم؟/ چون این دعا در «فرهنگ سیاسی» معنا می‌شود و ارزش‌های سیاسی جامعه را معین می‌کند

چرا ذکر صلوات بر محمد و آل محمد(ص) ذکر بسیار پرثوابی است؟ مگر این دعا نیست؟ دعا در قرآن آمده است که اصلش باید آرام باشد، اگر محبت است؛ محبت که در قلب آدم است، و اگر دعاست و ذکر است، خُب ذکر که- قرآن فرمود- باید آرام باشد و مخفیانه باشد، پس چرا این ذکر و این دعا را باید بلند بگویید؟ (قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ارْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ بِالصَّلَاةِ عَلَیَّ فَإِنَّهَا تَذْهَبُ بِالنِّفَاقِ؛ کافی/2/493)

این دعا در فرهنگ سیاسی معنا می‌شود، ارزش‌های سیاسی جامعه را دارد معین می‌کند! فرمود جفا کرده کسی که نام من را بشنود و با صدای بلند این ذکر را نگوید! و نام اهل‌بیت من را هم در کنارش نبرد. این یعنی فرهنگ سیاسی مهم‌تر از بخش‌های دیگر است!

 برخی این‌قدر مفهوم «ولایت» را کلامی و غیرسیاسی تفسیر می‌کنند که سر کلاس امامت کسی یاد سیاست نمی‌افتد! / در این 1400سال از غیر سیاسی جلوه دادن دین خیلی آسیب خورده‌ایم!

البته یک چیزی را هم در اینجا توضیح بدهم. ما در طول این 1400سال در غیر سیاسی جلوه دادن دین، خیلی آسیب خورده‌ایم! بعضی‌ها وقتی به مفهوم ولایت می‌رسند، این‌قدر مفهوم ولایت را اعتقادی و کلامی و این‌قدر غیر سیاسی تفسیر می‌کنند و آموزش می‌دهند، که خیلی‌ها می‌روند سر کلاس امامت و نبوت می‌نشینند ولی اصلاً یاد سیاست نمی‌افتند! اصلاً نگاه نمی‌کنند که ببینند دعوا سر چه بود؟ فکر می‌کنند که ما فقط باید به امام «معتقد» بشویم!

خداوند در قرآن می‌فرماید: «إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً*لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ»(فتح/8و9) شما مردم باید به خدا و پیغمبر ایمان بیاورید تا بروید از پیغمبر دفاع کنید! «و توقّروه» یعنی احترام پیغمبر را نگه دارید! اصلاً شما ایمان آورده‌اید که بروید از پیغمبر(ص) دفاع کنید، نه اینکه بگویید: «ما ایمان آوردیم که شما پیغمبر هستید و ما هم اعتقادمان درست شد! حالا اگر امری نیست، مرخص بشویم؟» کجا؟! کجا دارید می‌روید؟! شما تازه باید بیایید پای رکاب پیامبر(ص) بجنگید!

می‌دانید که در آن اوائل-در صدر اسلام- هرکسی که مسلمان می‌شد باید هجرت می‌کرد و در واقع یعنی باید آواره می‌شد! خانه و زندگی‌اش را می‌گذاشت و به مدینه می‌آمد. آقا من به مدینه آمده‌ام، در مدینه زیرساخت‌ها آماده است؟ نه، آماده نیست در خیابان بخواب! خب این مردم مدینه که خودشان خانه و زندگی دارند، ما را که نمی‌توانند راه بدهند! خُب آنها هم اگر مسلمان هستند، باید شما را راه بدهند! به یک تعبیری، پیامبر اکرم(ص) زندگی همه را به‌هم ریخت! خُب تو که ایمان آورده‌ای، باید وضعت به‌هم بریزد!

ما یک ایمان آوردنِ عافیت‌طلبانه‌ای را در این کتاب‌های‌مان درس می‌دهیم، که هیچ شباهتی به ایمان آوردن زمان رسول خدا(ص) ندارد! فکر می‌کنیم که آن چندتا جنگ هم تصادفاً در زمان پیامبر(ص) اتفاق افتاده است!

دوم) علی(ع): مهم‌تر از «امر به معروف و نهی از منکر»، انتقاد از «مدیران بد جامعه» است

فرهنگ سیاسی به چه دلیلی اهمیت دارد؟ یکی به دلیل اهمیت ولایت. و دلیل دیگرم این است که أمیرالمؤمنین(ع) در روایتی فرمود: همۀ اعمال خوب، حتی جهاد در راه خدا، یک قطره‌ای است در مقابل امر به معروف و نهی از منکر! «وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ إِلَّا کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ»(نهج البلاغه/حکمت 374) و بعد می‌فرماید که مهم‌تر از امر به معروف و نهی از منکر چیست؟ اگر فرصت بود از همۀ دوستان می‌پرسیدم «مهم‌تر از امر به معروف و نهی از منکر چیست؟!»

أمیرالمؤمنین علی‌(ع) می‌فرماید: مهم‌تر از امر به معروف و نهی از منکر، انتقاد از مدیران بد جامعه است! «وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ کُلِّهِ کَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِر»(همان) دیگر چطوری باید به ما بگویند که فرهنگ سیاسی مهم‌ترین بخش دین است؟

برخی می‌گویند: در مسجد نباید بحث سیاسی بشود!/ این یعنی «بهترین عمل» جایش در مسجد نیست!

جالب است من به شما بگویم که در یک سفر خیالی به کرۀ مریخ رفته بودم، در آنجا مساجدی بود که در آنها نماز می‌خواندند ولی می‌گفتند: «اینجا نباید بحث سیاسی بشود!»

من داشتم در کرۀ مریخ می‌گشتم که ببینم اینها به کدام قبله نماز می‌خوانند؟ خیلی جالب است! من نمی‌خواهم در شب عزا برای شما لطیفه بگویم. یعنی بهترین عمل جایش در مسجد نیست؟! ببخشید پس ما برای چه داریم نماز می‌خوانیم؟!

فرهنگ سیاسی مهم‌ترین بخش دین است!/ ما طلبه‌ها اگر به فرهنگ سیاسی اهتمام نورزیم، به تحریف دین اقدام کرده‌ایم!

فرهنگ سیاسی مهم‌ترین بخش دین است! ما طلبه‌ها اگر به فرهنگ سیاسی اهتمام نورزیم، به تحریف دین اقدام کرده‌ایم! پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: جایی که باید حرف بزنی، اگر سکوت کنی، بدعت گذاشته‌ای! (السُّکُوتُ عِنْدَ الضَّرُورَةِ بِدْعَةٌ؛ عوالی اللئالی/‏1 /293) بدعت‌گذار در دین، خیلی آدم بدی است! و معمولاً می‌دانید که اهل علم می‌توانند بدعت بگذارند، یک آدم بی‌سواد که نمی‌تواند بدعت بگذارد، آنها(اهل علم) بلد هستند که چطوری بدعت بگذارند تا جا بیفتد.

راستی یک خبری به شما بدهم؛ در یک روایتی آمده است که هرکسی در دین بدعت بگذارد، خشوعش در نماز بیشتر می‌شود. (قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: مَنْ عَمِلَ فِی بِدْعَةٍ خَلَّاهُ‏ الشَّیْطَانُ‏ وَ الْعِبَادَةَ وَ أَلْقَى عَلَیْهِ الْخُشُوعَ وَ الْبُکَاءَ ؛ نوادر راوندی/ 1/18) اگر بروی در مسجدش نماز هم بخوانی، شاید بیشتر بچسپد! البته نمی‌دانم چرا این روایت هست که اگر کسی در دین بدعت بگذارد، خشوعش در نماز بیشتر می‌شود! شیطان می‌گوید بخوان، بخوان تا کمرت بشکند! وسوسه‌اش نکنید؛ بگذارید او به خلسه برود! چه حالی هم می‌کنند! از نظر معنوی خوب است ولی اهل سیاست نیست!

اگر آموزش و پرورش ما دین را درست آموزش می‌داد این مشکل در مساجدمان هم برطرف می‌شد! بچه‌های دانش‌آموز می‌پرسیدند این چه دینی است؟!

سوم) «اجتناب از طاغوت» یعنی وارد «معادلات قدرت» بشوید!

و اما دلیل سوم در باب فرهنگ سیاسی را با این آیه توضیح می‌دهم: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»(نحل/36) خداوند متعال رسالت پیامبران را دو بخش کرده که دو روی یک سکه است؛ «ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت» این در قرآن به‌صورت‌های مختلف تکرار شده است!

اجتناب از طاغوت یعنی چه؟ دوستان دقت کنند که بندۀ طلبۀ سراپا تقصیر، این ترجمه را می‌گویم، شما بروید بررسی کنید و ببینید که من درست گفتم یا نه؟ آیا این تحلیل بنده است یا اینکه فقط ترجمه را یک‌مقدار شفاف‌تر بیان کرده‌ام؟

«و اجتنبوا الطاغوت» یعنی چی؟ یعنی بیا وارد معادلۀ قدرت بشو! یعنی ببین چگونه قدرت پیدا می‌کنند، جلوی قدرت‌شان بایست! یعنی یاد بگیر که قدرت را چگونه از طاغوتی‌ها بگیری؟ یعنی یاد بگیر که قدرت را چطوری حفظ کنی تا طواغیت نیایند قدرت را از دستت بیرون بیاورند!

قبل از فتنۀ 88 در دُبِی به چند نفر آموزش «تصاحب قدرت» می‌دادند!/ می‌گفتند: برای خراب کردن انتخابات، از چند ماه قبل دبّه کن! بگو: یک وقت تقلب نشود!

قبل از فتنۀ 88 چند نفر را می‌بردند و در دُبِی به آنها آموزش تصاحب قدرت می‌دادند! البته بعداً آنها را گرفتند و معلوم شد که در آن کلاس‌ها چه می‌گویند! در آن کلاس‌ها می‌گفتند: «وقتی می‌خواهی یک انتخابات را خراب کنی، چند ماه قبل از انتخابات دبّه کن! بگو: یک وقت در انتخابات تقلب نشود! ما می‌خواهیم هیأت صیانت از انتخابات درست کنیم! تو این دبّه را بگذار اینجا باشد. آدم این‌طوری می‌تواند افکار عمومی را بازی بدهد.»

این کارها روش دارد؛ اینها را یاد می‌دهند. تو اگر نخواهی دچار طاغوت بشوی، باید این روش‌ها را یاد بگیری! یک‌دفعه‌ای قبل از انتخابات می‌آید و دبّه می‌کند: «نظامی‌ها دخالت نکنند!» حالا ببینید بعداً می‌خواهد چه بازی‌ای دربیاورد!

«و اجتنبوا الطاغوت» یعنی چه؟ یعنی در معادلۀ قدرت وارد شو! نگذار کسی طغیان بکند! زیر بار طغیان نرو! دین ما این‌طوری است. دلائل بیشتر دیگری هم هست که نشان می‌دهد فرهنگ سیاسی مهم‌ترین بخش دین‌مان هست و مهم‌ترین بخش فرهنگی‌مان هست که باید درست کنیم.

تنها چیزی که در «فرهنگ غرب» وجود ندارد «تقویت فرهنگ سیاسی» است

اتفاقاً وقتی که شما به فرهنگ غرب نگاه می‌کنید می‌بینید که خیلی خوبی‌ها در آن هست، بعضی‌ها وقت‌ها شما پیام‌های اخلاقی، بلکه معنوی، در دین خودت می‌خواهی ببینی، بیا من فیلم‌های غربی به تو نشان دهم که ببینی چقدر خوشگل‌تر دارد این پیام‌ها را نشان می‌دهد! حالا چهارتا بی‌حجاب هم در این فیلم‌ها هست که می‌توانی صرف‌نظر بکنی. تنها چیزی که در فرهنگ غرب وجود ندارد تقویت «فرهنگ سیاسی» است! آنها روی فرهنگ سیاسی کار نمی‌کنند، اما در بقیۀ زمینه‌ها حاضر هستند بهتر از شما، درس‌های اخلاقی بدهند!

چرا سازمان سیا فیلم انقلاب‌های ضد استعماری جهان را می‌سازد؟ / انگار برخی سیاسیون ما این فیلم‌ها را دیده‌اند که از نابودی آنها مأیوسند!

جالب اینجاست که خود سازمان سیا فیلم انقلاب‌های جهان را می‌سازد! بچه‌های دانشجوی هنر در جلسات نقد فیلم می‌گفتند: «نگاه کن! سازمان سیا خودش آمده و فیلم یک قهرمان ضد استعمار و استثمار و استکبار را ساخته است! چقدر هم قشنگ ساخته! و همه هم دوستش دارند! آخر اینها چرا علیه خودشان فیلم‌ می‌سازند؟ می‌گویند اصلاً بودجۀ این فیلم را سازمان سیا داده است!» گفتیم بنشینیم و این فیلم را نگاه کنیم.

باهم نشستیم فیلم را نگاه کردیم؛ بله ظاهراً این شخصیتِ انقلابی را خوب نشان داده بود و شما از آن شخصیت‌ هم-حالا نامش را نبرم- خیلی خوشت می‌آید، و در این فیلم، علیه خودش هم حرف زده و می‌گوید: ما عوامل سیا، جنایت‌کار هستیم، نامرد هستیم، چاقوکش هستیم، همه‌کاره هستیم! این قهرمان انقلابی در آفریقا یا در آمریکای لاتین هم خیلی آدم خوبی است، حال کردی؟ حالا بلند شو برو!

اما وقتی شما از پای این فیلم بلند می‌شوی، اثری که فیلم روی تو می‌گذارد این است: اولش می‌گویی چقدر اینها فضای آزادی دارند! و بعد که به دل خودت مراجعه می‌کنی، اثر بد فیلم کجایش است؟ اینجا که می‌گویی: «ولی نمی‌شود قیام کرد و قدرت را از این سازمان سیا گرفت!» یعنی وقتی از پای فیلم بلند می‌شوی، مأیوست می‌کند! «یأس» که همان کار ابلیس است را در دلت می‌اندازد!

بعضی از سیاسیون ما انگار یک‌مقدار از این فیلم‌ها دیده‌اند که در مقابل آنها یأس دارند! اتفاقاً این فیلم‌ها در تلویزیون ما هم به سهولت پخش می‌شود. اشکالی هم ندارد-من نمی‌خواهم مخالفت کنم- ولی اگر یک نقد قوی وجود داشته باشد، آن یأسی که در دل افراد تزریق می‌کند، معلوم خواهد شد.

بعضی‌ها از برخی آموزه‌های دین استفاده می‌کنند تا بگویند کار کردن روی«فرهنگ سیاسی» اولویت ندارد!/ استدلال به آیۀ « عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُم»

یک مشکلی داریم؛ آن مشکل این است که بعضی‌ها از برخی از آموزه‌های دین استفاده می‌کنند که زیرآب این حرف ما را بزنند، و این‌هم برای بنده اتفاق افتاده است. همین چند شب پیش من یک جایی صحبت می‌کردم، و طبیعتاً من از دین صحبت می‌کردم ودین هم که معمولاً سیاسی است- لااقل اینکه من بلد نیستم دین دیگری که غیرسیاسی باشد را بگویم!- یک دوست طلبه‌ای آمد به من تذکر داد و این آیۀ قرآن را یادآوری کرد که «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُم»(مائده/105) ایشان گفت: حرف شما درست است، سیاست مهم است ولی حاج آقا! یادت باشد که اول آدم باید برود خودش را بسازد و بعداً جامعه را بسازد! این‌را هم امشب تذکر بدهید! بنده این آیه را در آنجا توضیح دادم، و اینجا هم توضیح می‌دهم چون ممکن است رفقای طلبه باز از این فرمایش‌ها بفرمایند.

آیا «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُم» یعنی «خودسازی بر اصلاح فرهنگ سیاسی، اولویت دارد؟!

از پیامبر گرامی اسلام(ص) دربارۀ این آیه پرسیدند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُم» اینکه «مؤمنین بروید به خودتان بپردازید!» یعنی چه؟ «لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُم» وقتی شما به خودت بپردازی، دیگر کسی که گمراه شده به تو ضرر نمی‌رساند! به ما این آیه را گفته‌اند و بعد می‌گویند: برو به خودت برس!

رسول خدا(ص) بنا بر این روایتی که نقل شده، توضیح دادند و فرمودند: این آیه یعنی اینکه: «وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَکَ»(مجمع البیان/ 3/392 و سنن أبی داود/ ‏4/ 1855 و سنن الترمذی/‏5/ 102) امر به معروف بکن، نهی از منکر بکن و پایش بایست و چوبش را هم بخور! و بعد فرمود: «حَتَّى إِذَا رَأَیْتَ شُحّاً مُطَاعاً وَ هَوًى مُتَّبَعاً وَ إِعْجَابَ کُلِّ ذِی رَأْیٍ بِرَأْیِهِ فَعَلَیْکَ بِنَفْسِکَ»(همان) وقتی که دیدی در جامعه طواغیت حاکم هستند، مردم حرف گوش نمی‌دهند و دیگر زورت نمی‌رسد، آن‌وقت برو سراغ خودسازی!

برخی می‌گویند: «من اول باید خودسازی کنم!»/ خُب در جریان خدمت به «فرهنگ سیاسی» جامعه، خودسازی کن!

«آقا! من اول می‌خواهم بروم خودسازی کنم!» خُب در جریان خدمت به فرهنگ سیاسی جامعه، خودسازی کن! مثلاً الان یک کسی که می‌رود به اربعین اباعبدالله‌الحسین(ع) کمک می‌کند، مگر خودسازی نمی‌شود؟ خب این نور است دیگر! اگر کسی روضۀ حضرت زهرا(س) راه می‌اندازد-به شرطی که روضه را درست بخوانند- این مگر خودسازی نیست؟ این‌هم خودسازی است دیگر! من اول باید خودم را بسازم؛ خُب من در خدمت به ولیّ خدا، خودم را می‌سازم.

بعضی‌ها هستند که وقتی به آنها می‌گویی «بیا در عرصۀ سیاست!» می‌گویند: «من اول باید خودم را بسازم!» آقا ما که نخواستیم تو را رئیس کنیم! چه فکر کردی که خودت را داری تحویل می‌گیری؟! ما می‌گوییم بیا به ولیّ خدا خدمت کن! اینکه می‌گویند «خودسازی مقدم است!» برای وقتی است که بخواهی رئیس بشوی! اما الان داریم می‌گوییم: «بیا خدمت‌گزار ولی‌ّ خدا باش! خدمت‌گزار فرهنگ سیاسی باش!»

فاطمۀ زهرا(س) چهل شبانه روز برای اصلاح وضع سیاسی جامعه، در خانۀ مهاجرین و انصار را زد!

بعضی از این بچه مذهبی‌ها خیلی کلاس دارند!-ببخشید که من این‌طور صمیمانه و راحت صحبت می‌کنم- می‌دانید؟ مادر ما فاطمۀ زهرا(س) چهل شبانه روز- برای اصلاح وضع سیاسی جامعه- درِ خانۀ مهاجرین و انصار را زد!( ثُمَّ خَرَجَتْ وَ حَمَلَهَا عَلِیٌّ عَلَى أَتَانٍ عَلَیْهِ کِسَاءٌ لَهُ خَمْلٌ فَدَارَ بِهَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً فِی بُیُوتِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ؛ اختصاص/ 184) آن‌وقت بچه مذهبی گریه‌کن حضرت زهرا(س) می‌شناسم که یک شب هم حاضر نیست درِ خانۀ کسی را بزند! در خانه‌اش نشسته و کاری نمی‌کند، و منتظر است همه‌چیز درست بشود!

5. نقد «فرهنگ سیاسی» جامعۀ ما/ اکثر مشکلات اساسی در فرهنگ سیاسی جامعه ما، به نخبگان و خواص برمی‌گردد
در فرهنگ سیاسی جامعۀ خودمان چه مشکلاتی داریم؟

قسمت پایانی بحث بنده این است: ما در فرهنگ سیاسی جامعۀ خودمان چه مشکلاتی داریم؟ می‌خواهیم یک نقدی از فرهنگ سیاسی جامعۀ خودمان داشته باشیم. البته تقسیم‌بندی‌ها و بحث‌های زیادی هست که امیدوارم دوستان دلسوز انقلاب و اهل کار فرهنگی و خصوصاً اهل علم و اهل تبلیغ دین این بحث را-اگر درست بود-جدی بگیرند و در برنامه‌ریزی‌های فرهنگی‌شان ببینند در دین واقعاً کجاها به فرهنگ سیاسی پرداخته شده و آنها را چگونه باید ترویج کنند؟ خلاصه اینکه به این موضوع بپردازند و برایش اولویت قائل بشوند.

تا فرهنگ سیاسی درست نشود، سیاست درست نمی‌شود، و تا سیاست درست نشود فرهنگ درست نمی‌شود! تا فرهنگ سیاسی درست نشود خود فرهنگ و معنویت هم اصلاح نخواهد شد! اول باید به فرهنگ سیاسی پرداخت. این اول بودن را بیشتر از نظر «اولویت» می‌گویم، چون خیلی کار مهمی است! و این دلائلی که آوردم، اشاره‌ها و نشانه‌هایی بود که شما بهتر از من می‌توانید این اولویت را در دین می‌بینید!

خوبی‌هایی موجود در فرهنگ سیاسی جامعۀ ما : 1. استکبارستیزی، 2. عدالت‌گرایی، 3. ارزش‌‌گذاری برای جهاد و شهادت

حالا در فرهنگ سیاسی جامعۀ ما واقعاً یک خوبی‌هایی وجود دارد که باید سجدۀ شکر به‌جا آورد! مثلاً «استکبارستیزی» در جامعۀ ما هست. در طول این مدت مذاکره در نظرسنجی‌های دشمنان ما-که از مردم ما داشته‌اند- یا در نظرسنجی‌هایی که سازمان‌ها و گروه‌های مختلف انجام داده‌اند، همیشه بالای پنجاه درصد مردم ایران گفته‌اند که «ما آمریکا اعتماد نداریم!» این نشانۀ برجستگی فرهنگ سیاسی در جامعه است.

«عدالت‌گرایی» هم یکی از عناصر فرهنگ سیاسی جامعۀ ماست. همچنین «ارزش‌‌گذاری برای جهاد و شهادت»! خون شهدا آمده و چه‌کار کرده است! و خوبان جامعه و رهبران خوب جامعه، چه کرده‌اند که فرهنگ سیاسی در جامعۀ ما  این عنصر را به‌صورت برجسته دارد.

4. در عامۀ مردم، «عذرخواهی از اشتباه سیاسی» و جبرانش رواج دارد/ اما بین رجال سیاسی، شاید عذرخواهی برای اشتباه سیاسی خیلی سخت باشد

خوبی‌های زیادی در فرهنگ سیاسی جامعۀ ما هست، ولی یک نواقصی هم هست. مثلاً باز من یکی از خوبی‌های فرهنگ سیاسی جامعه‌مان را بگویم: در میان عامۀ مردم، عذرخواهی از اشتباه سیاسی و جبران اشتباه سیاسی رواج دارد، و این خیلی سخت است که در یک فرهنگی جا بیفتد!

من بارها در همین تظاهرات نُه دی این‌را دیدم! هم کسانی را می‌دیدم که خودشان به کسی رأی داده بودند ولی پلاکارد در دست گرفته بودند که «ما به تو رأی دادیم، ولی اشتباه کردیم!» حالا چه خبر است که این‌قدر داری شلوغ‌بازی درمی‌آوری؟! مردم وقتی بفهمند رأیی که داده‌اند، اشتباه داده‌اند، پس می‌گیرند، با کسی هم پسرخانه نیستند. شبیه این تعبیر را حضرت امام(ره) هم فرمودند.

البته ممکن است در میان رجال سیاسی ما این «عذرخواهی کردن و اعتراف به اشتباه سیاسی» خیلی سخت باشد، و یک جورهایی خیلی برای‌شان دشوار باشد. ولی بالاخره در میان عامۀ مردم، فرهنگ سیاسی عناصر بالا و برجسته‌ای دارد.

اکثر مشکلات اساسی در فرهنگ سیاسی جامعه ما، به «نخبگان و خواص» برمی‌گردد

اما چندتا مشکل اساسی در فرهنگ سیاسی جامعۀ ما هست که این مشکلات اکثراً به نخبگان و خواص جامعه برمی‌گردد! ضمن عذرخواهی از نخبگان و خواص جامعه-که من نمی‌خواهم خدای نکرده بی‌احترامی کنم- بنده بحث را در این زمینه طولانی‌اش نمی‌کنم به فقط یک روایت از أمیرالمؤمنین علی‌(ع) اشاره می‌کنم.

علی(ع): نخبگان سیاسی، موقعی که حضورشان لازم است، نیستند!

أمیرالمؤمنین علی‌(ع) از نخبگان و افراد برجستۀ سیاسی و دارای نفوذ، هفت تا عیب می‌گیرند و می‌فرماید: اینها معمولاً این‌همه عیب دارند! آن موقعی که می‌خواهی نیستند! وقتی که می‌آیند منت‌شان زیاد است-حالا اینها را به تعبیر خودم عرض می‌کنم- از خودشان برای حق، کم خرج می‌کنند ولی روی دست مجموعه، زیاد هزینه می‌گذارند. (وَ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ الرَّعِیَّةِ أَثْقَلَ عَلَى الْوَالِی مَئُونَةً فِی الرَّخَاءِ وَ أَقَلَّ مَعُونَةً لَهُ فِی الْبَلَاءِ وَ أَکْرَهَ لِلْإِنْصَافِ وَ أَسْأَلَ بِالْإِلْحَافِ‏ وَ أَقَلَّ شُکْراً عِنْدَ الْإِعْطَاءِ وَ أَبْطَأَ عُذْراً عِنْدَ الْمَنْعِ وَ أَضْعَفَ صَبْراً عِنْدَ مُلِمَّاتِ الدَّهْرِ مِنْ أَهْلِ الْخَاصَّةِ؛ نهج‌البلاغه/ نامه 53)

علی(ع) به مالک اشتر: فرهنگ سیاسی نخبگان سیاسی قابل تحمل نیست! روی مردم حساب کن!

و بعد أمیرالمؤمنین به مالک اشتر می‌فرماید: مالک اشتر! برو روی مردم حساب کن! از نخبگان سیاسی چیزی درنمی‌آید! ولی عامه مردم پای حق می‌ایستند.(وَ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ الرَّعِیَّةِ أَثْقَلَ عَلَى الْوَالِی مَئُونَةً و ... من أَهْلِ الْخَاصَّةِ وَ إِنَّمَا عِمَادُ الدِّینِ وَ جِمَاعُ‏ الْمُسْلِمِینَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ فَلْیَکُنْ صِغْوُکَ‏ لَهُمْ وَ مَیْلُکَ مَعَهُم؛ همان)

در واقع أمیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: فرهنگ سیاسی نخبگان و خواص قابل تحمل نیست! ایشان هفت تا آسیبش را برمی‌شمارند. این آسیب‌ها را به در و دیوار بزنید تا نخبگان سیاسی خودشان را جمع کنند و مواظب باشند این‌جوری نشوند. چون این آفت‌ها دامن‌شان را می‌گیرد! هر نخبۀ سیاسی‌ای که دچار این آفت نشد-در روایت هست که- نزدیک‌ترین جا در بهشت پیش خدا مال مدیران خوب است! آنها ارزش‌شان بالاتر از منِ عوام یک‌لا‌ قبایی است که نه سرِ پیاز هستم نه ته پیاز! آنها در بهشت هم بهترین جا را خواهند داشت.

نخبگان سیاسی، بدی‌های فرهنگ سیاسی خود را به جامعه منتقل می‌کنند/ یکی از نقاط بدِ «فرهنگ سیاسی» جامعۀ ما، رواج «بی‌ادبی و بی‌انصافی» در روزنامه‌ها است

در فرهنگ نخبگان سیاسی یک بدی‌هایی هست که این فرهنگ را به جامعه منتقل می‌کنند. یکی از جاهایی که نقاط بد فرهنگ سیاسی جامعۀ ما هست «روزنامه‌ها» هستند، روزنامه‌ها را دیده‌اید؟ یک بی‌ادبی‌هایی در آنها رواج دارد؛ مثلاً چون این روزنامه مال این جناح است، هیچ حُسنی از جناح آن‌طرفی را نمی‌گوید، و همۀ عیب‌های طرف خودش را هم می‌پوشاند! آن‌وقت همۀ مملکت هم می‌گویند: «خُب این طبیعی است دیگر؛ روزنامۀ سیاسی همین است!» چه کسی گفته است که روزنامۀ سیاسی باید این‌قدر بی‌ادب، بی‌انصاف و غیراخلاقی باشد؟! احزاب این روزنامه‌های بداخلاق‌شان را جمع کنند!

أمیرالمؤمنین(ع) داشت از خوارج حرف می‌زد، ایشان خوبی خوارج را هم بیان کرد ولی آنها را اعدام‌شان کرد! اما در اینجا قرمزته آبیته کرده‌اند!

فضای سیاست را «دوقطبی» می‌کنند تا مردم از سیاست متنفر شده و عرصه را خالی کنند تا کار چپاول‌گران راحت شود/ صهیونیست‌ها جهان را با «دوقطبی‌کردن» دارند اداره می‌کنند

سیاستی که در اوج قداست است، فضای آن‌را به فضای دوقطبی نفرت‌انگیز تبدیلش کردند! چرا این کار را کردند؟ برای اینکه مردم از این دعواهای سیاسی نفرت پیدا کنند و این عرصه را رها کنند، تا آنهایی که می‌خواهند چپاول کنند، بتوانند چپاول کنند!

صهیونیست‌ها جهان را با دوقطبی‌کردن، دارند اداره می‌کنند. آمریکا دو قطبی است، جاهای دیگر هم دوقطبی است، فقط زورشان به ایران اسلامی نرسیده است! می‌دانید این فضای دو قطبی چه حالی از مردم به‌هم می‌زند؟!

هیچ‌کس هم نیست، البته هیأت منصفه هست، ولی یک هیأت اخلاقی نیست که به مطبوعات بگوید: «یک‌ذره ادب هم چیز خوبی است! یک ذره انصاف و انسانیت هم چیز خوبی است!» دین و خدا و پیغمبر و قیامت که هیچ! آیا رقیبت تو، واقعاً هیچ حُسنی نداشت؟! آیا با این وضعیت، می‌شود اخلاق جامعه را درست کرد؟! با همین حال می‌خواهند به فضای انتخابات بروند!

با دیدن سیاستمدار و روزنامۀ سیاسی، اولین چیزی که به چشم می‌آید، باید فرهنگ و ادب باشد! مانند زورخانه

باید دید، آن بخش‌هایی از فرهنگ سیاسی که دارد همین‌جور آسیب تولید می‌کند، کدام بخش‌ها هستند؟ مثلاً بخش‌های رسانه‌ای. مثلاً هرکسی که در فضای سیاسی می‌خواهد یک مشاور رسانه‌ای و مطبوعاتی بگیرد، معلوم است این کارکردش چیست! یعنی از او می‌خواهد: «بزنی‌ ها! رحم نکنی ها!» در حالی که وقتی مشاوران رسانه‌ای را می‌گیرند، در درجۀ اول باید اخلاق داشته باشند!

رفقا! «فرهنگ سیاسی» می‌دانید شبیه چه باید باشد؟ شبیه «فرهنگ گود زورخانه»!-من نمی‌دانم چرا این‌قدر به ورزش زورخانه‌ای علاقه دارم؟!- شما ورزش زورخانه‌ای را که نگاه می‌کنی اولین چیزی که به چشمت می‌آید، ادب و فرهنگ آن است، بعداً ورزش! شما وقتی سیاست‌مدار و روزنامۀ سیاسی دیدی، اولین چیزی که به چشم می‌آید باید فرهنگ و ادب او باشد. اگر آدم، بی‌فرهنگ در فضای سیاسی وارد بشود، فضای جامعه را خراب می‌کند و حق به حق‌دار نمی‌رسد، کسی به نتیجه نخواهد رسید!

اگر کسی «بی‌فرهنگ» در فضای سیاسی وارد شود، فضای جامعه را خراب می‌کند/ اگر می‌‌خواهی از حق دفاع کنی، با حفظ فرهنگ دفاع کن!

شما هم اگر می‌‌خواهی از حق دفاع کنی، با حفظ فرهنگ دفاع کن! ببین امام حسین(ع) وقتی می‌خواهد وصیت‌نامه بنویسد اولش ملاحظۀ فرهنگی دارد، می‌فرماید: «إِنِّی لَمْ أَخْرُجْ بَطِراً وَ لَا أَشِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً»(مناقب‌آل‌ابیطالب/4/89) من بی‌گدار به آب نزده‌ام و نمی‌خواهم جامعه را به‌هم بریزم، بله؛ من می‌‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر بکنم. حضرت «دفع دخل مقدر» می‌کند! من دارم مراعات می‌کنم. رفقا! ما الان اینجا نشسته‌ایم؛ از بس که أمیرالمؤمنین(ع) مراعات کرد، و آنها مطمئن بودند که حضرت مراعات می‌کند.

برخی سیاسیون با ادبیات بد سیاسی آتش می‌سوزانند!/ علمای اخلاق! آیا اینها جنایت نیست؟! آیا گناه فقط چهارتا گناه فردی است؟!

این یک بخش که «تولیدکننده‌های بدِ عناصر بد فرهنگ سیاسی» هستند. یک بخش دیگر هم خود سیاست‌مداران و ادبیات بد‌شان هستند! مثال نمی‌زنم به‌دلیل اینکه نمی‌خواهم شما احساساتی بشوید، چون خیلی ناراحت هستید از برخی ادبیاتی که سیاسیون انتخاب می‌کنند. آیا واقعاً نمی‌دانند؟! شما داری با این تکه انداختن‌های سیاسی آتش می‌سوزانی! با حرف‌ها و تکه‌هایی که مردم می‌گیرند و اینها بالاخره جواب دارد، و پس فردا جوابش را -گروه‌هایی که باهم درگیر می‌شوند- در خیابان باید بدهند! علمای اخلاق! آیا اینها جنایت نیست؟! اینها خیانت نیست؟! اینها گناه نیست؟! آیا گناه فقط چهارتا گناه فردی است؟! از قدیم گفته‌اند «ادب مرد به ز دولت اوست!» ادبیات سیاسی خیلی مهم است.

یک سند برای این بحث بیاورم؛ بیشترین آیه‌ای که پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌خواندند چه بود؟ بیشترین آیه‌ای که در کل سخنرانی‌های‌شان می‌خواندند چه بود؟ من یک‌بار گفتم «در خطبه‌های نماز جمعه» اما یک نفر گفت: «نه! نوشته‌اند که در کل خُطب‌شان این آیه را بیشتر می‌خواندند» این آیه بود: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً»(احزاب/70) من موارد دیگری از عناصری که در فرهنگ سیاسی بد هستند-خصوصاً از خواص- را عرض نکنم و آخرین مورد را بگویم؛ چون آخری‌اش در واقع روضه است. بگذارید روضه را عرض کنم.

بی‌وفایی و عدم اقدام به موقع خواص، داغی در دل همۀ روضه‌ها! / عادت خواص همین است

بی‌وفایی خواص و عدم اقدام به موقع خواص، داغی در دل تاریخ گذاشته که می‌بینید همۀ روضه‌ها  به آن داغ و به آن خیانت‌ها برمی‌گردد! خواص و نخبگان سیاسی آنجایی که باید شانه زیر بار مسئولیت بدهند، شانه خالی می‌کنند، این عادت‌شان است.

علت بی‌وفایی «کوفیان» این بود که کوفه شهر خواص بود، و «خواص» نوعاً «بی‌وفا» هستند!

یک اصطلاحی در مورد اهل کوفه رایج شده که می‌گویند «اهل کوفه همه بی‌وفا هستند!» در روضه‌ها هم این گفته می‌شود، یک زبان حالی هست از حضرت مسلم-که قشنگ هم هست- می‌گوید «اهل کوفه همه پیمان شکنند، خود نمک‌خوار و نمک‌دان شکنند!» اما مردم فکر می‌کنند که یک ژنی در یک شهری به نام کوفه بوده که این ژن موجب می‌شده اینها این‌طوری بشوند «صبح بر دامن چنگ زدند، شام از بام مرا سنگ زدند!»

نه آقا! کوفه یک شهرکی بوده که خواص و نخبگان سیاسی جامعۀ اسلامی آن زمان، این را ساخته بودند، در واقع شهرک رؤسای اسلامی بوده، اصلاً این‌طور نبوده که بگویی: «اینجا از قدیم یک شهری بوده و این بی‌وفایی هم خصلت قومی اینهاست!» پس چرا آنها بی‌وفا شده بودند؟ چون خواص نوعاً این‌طوری هستند! حالا روضه‌اش را برای‌تان بخوانم.

حتی یک نفر از مهاجرین و انصار هم به فاطمه(س) کمک نکرد!/ آیا شما از فرهنگ سیاسی این خواص، خوش‌تان می‌آید؟!

می‌خواهم برای شما مقتل فاطمیه- از نوع خاصی- بخوانم؛ ببینم شما تحمل می‌کنید؟ در روایتی آمده است که وقتی فدک را از فاطمۀ زهرا(س) گرفتند، أمیرالمؤمنین فاطمۀ زهرا(س) را از خانه خارج کرد چهل شبانه‌روز درِ خانۀ مهاجرین و انصار را می‌زدند! جملات فاطمۀ زهرا(س) که تکان‌دهنده است برای شما بخوانم.

 یا فاطمۀ زهرا(س) اگر این جوان‌ها در مدینه می‌شنیدند که شما درِ خانۀ این نامردها رفته‌ای و کمک تقاضا کرده‌ای، دق می‌کردند! یا صاحب‌الزمان! ببین این بچه‌ها به‌خاطر بی‌وفایی آن نامردها، چطوری برای مادر شما گریه می‌کنند!

«فَدَارَ بِهَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً فِی بُیُوتِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ»(اختصاص/ 184) امیرالمؤمنین(ع) همراه با فاطمه(س) چهل شبانه روز درِ خانۀ مهاجرین و انصار را زدند، «وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ع مَعَهَا» حسنین هم با ایشان بودند. «وَ هِیَ تَقُولُ» فاطمۀ زهرا(س) این‌طور می‌فرمود: «یَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ انْصُرُوا اللَّهَ» ای مهاجرین و انصار، دین خدا را کمک کنید! تصور کنید که صدای فاطمه(س) پشت درِ خانه‌ای بلند شود و کمک بخواهد

بعد می‌فرمود: «فَإِنِّی ابْنَةُ نَبِیِّکُمْ» من دختر پیغمبر شما هستم! شما با پیغمبر بیعت کرده‌اید! امام صادق(ع) می‌‌فرماید؟ «فَمَا أَعَانَهَا أَحَدٌ» یک نفر هم به فاطمۀ زهرا(س) کمک نکرد! «وَ لَا أَجَابَهَا وَ لَا نَصَرَهَا» آیا شما از فرهنگ سیاسی خواصی که این‌طوری هستند خوش‌تان می‌آید؟!

پاسخ معاذ به حضرت زهرا(س)؛ بعضی از خواص چقدر نامردند!

می‌خواهم یک کمی جزئی‌تر بشویم-در مقتل همین است؛ آدم سر یک جزئیاتی گریه می‌کند و در ذهنش آن صحنه را می‌آورد- یک کمی نزدیک‌تر بشویم، آخرین خانه‌ای که رفتند خانۀ معاذ بن جبل بود.

فاطمۀ زهرا(س) فرمود: «یَا مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ إِنِّی قَدْ جِئْتُکَ مُسْتَنْصِرَةً»(همان) ای معاذ! من برای کمک گرفتن از تو آمده‌ام. «وَ قَدْ بَایَعْتَ رَسُولَ اللَّهِ ص عَلَى أَنْ تَنْصُرْهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ وَ تَمْنَعَهُ مِمَّا تَمْنَعُ مِنْهُ» تو با رسول خدا(ص) بیعت کرده‌ای که از بچه‌هایش دفاع کنی! فدک من را غصب کرده‌اند، بیا کمکم کن!

حالا معاذ چه جوابی داد؟- چقدر بعضی از این خواص نامرد هستند! - گفت: «فَمَعِی غَیْرِی» آیا کسی دیگر هم به تو کمک کرده؟ فاطمۀ زهرا فرمود «لَا مَا أَجَابَنِی أَحَدٌ» احدی به من کمک نکرد! معاذ هم گفت: خب من هم نمی‌توانم کمک کنم! جانم به گریه‌های شما...

وقتی خواص این‌طور ساکت باشند، می‌دانید کار به کجا کشیده می‌شود؟ بین در و دیوار صدای فاطمه(س) بلند شد ولی احدی کمک نکرد! دارد صدا می‌زند «وا أبَتاه» بچه‌ام را کشتند، نترسید بیایید کمک کنید، آتش را خاموش کنید. ألا لعنة الله علی القوم الظالمین.